چرا پاكستان هم براي امريكا و هم براي چين حايز اهميت است؟
رامين فخاري
طي روزهاي اخير جايگاه عمرانخان، نخست وزير پاكستان متزلزل شده و به نظر ميرسد كه بايد انتظار تغيير تركيب قدرت در اسلامآباد را داشت. عمرانخان ادعا كرده كه ايالات متحده امريكا در تلاشها براي بركناري او دخيل بوده، صرف نظر از درستي يا نادرستي اين ادعا بايد به اين مساله اشاره كرد كه از ديرباز پاكستان براي ايالات متحده امريكا حايز اهميت بوده و در دو دهه اخير نيز با بيدار شدن اژدهاي خفته چين، پاكستان به گونهاي به عمق استراتژيك پكن تبديل شده است.
در ابتدا بايد زمينههاي تاريخي اهميت پاكستان براي ايالات متحده و همپيمانانش را مورد واكاوي قرار بدهيم كه عمده آن به دوران حمله اتحاد جماهير شوروي به افغانستان باز ميگردد. بسياري از صاحبنظران معتقد هستند كه هدف اصلي شوروي بعد از تثبيت در افعانستان حمله به پاكستان و دسترسي به درياهاي آزاد بوده است.
در آن دوران ايالات متحده امريكا، عربستان سعودي و قطر از خطرات احتمالي رسيدن شوروي به آبهاي آزاد بيم داشتند، زيرا با رسيدن روسيه به بندر كراچي و درياي عمان عملا منافع نفتي امريكا در خليج فارس و حاكميت ملي عربستان و قطر در خطر قرار ميگرفت. در نتيجه سازمان سيا، عربستان سعودي و قطر اقدام به تجهيز نيروهاي بنيادگرا در داخل خاك پاكستان كردند و در بخشهايي از نوار مرزي اين كشور با افغانستان اردوگاههايي براي بنيادگراياني كه عليه شوروي ميجنگيدند داير شد كه در نهايت با شكست و خروج شوروي از پاكستان، خطر رسيدن شوروي به آبهاي گرم با خطر خفيفتري بهنام «بنياد گرايي» براي جهان غرب، جايگزين شد.
چين نيز از همسايه شدن با شوروي در منطقه آسياي جنوب غربي هراسناك بود و بهطور مخفيانه به گروههايي كه عليه افغانستان ميجنگيدند كمك ميكرد. چين از آن دوران متوجه اهميت پاكستان و افغانستان در فاكتور عمق استراتژيك خودش شد.
با گذشت زمان عربستان سعودي كه عملا نماينده ايالات متحده امريكا در خاورميانه بود توانست نفوذ خود را در ارتش پاكستان گسترش بدهد، تضادهاي چين با هند و تضادهاي هند با پاكستان و جنگ هند و چين و جنگ هند و پاكستان در گذشته و بهصورت كلي وجود يك دشمن مشترك بهنام «هند» دو كشور چين و پاكستان را به سمت همگرايي بيشتر سوق داد. چين سعي كرد تا با وابسته كردن اقتصاد پاكستان به خود زمينههاي نفوذ را در خاك پاكستان فراهم بياورد و در اين مساله نيز تا حدي موفق بود.
تلاش غرب براي حضور در نيروهاي نظامي و سيستم امنيتي پاكستان و تلاش چين براي حضور و اعمال نفوذ در پاكستان به گونهاي منجر به ايجاد يك حاكميت دوگانه در اين كشور شده و عملا هيچ نخستوزيري در اين كشور نتوانسته است دوره قانوني پنج ساله خود را به پايان برساند.
پاكستان براي ايالات متحده امريكا از اين ديدگاه حايز اهميت است كه سراژدها (طالبان) در مناطق پشتون نشين و كوهستاني پاكستان است و براي بازگشت دوباره به افغانستان نيازمند اين مساله است كه از شر طالبان خلاص شود. مورد بعدي كه براي چين نيز حايز اهميت است، اين مساله است كه پاكستان عملا به يك ابزار براي فشار بر متحد امريكا يعني «هند» از سوي چين مبدل شده است و با توجه به تحولاتي كه در سطح جهان در حال شكلگيري است و ميتواند منجر به شكلگيري يك جنگ سرد دوم بين غرب و امريكا از يك سو و چين و روسيه از سوي ديگر شود، در صورت دسترسي امريكا به پاكستان علاوه بر كاهش فشار بر هند و رفع شدن محاصره ژئوپليتيك هند از سوي چين و پاكستان، خاك كشور پاكستان نيز ميتواند به يك خطر بالقوه براي چين تبديل شود.
موضوع ديگر نيز اين مساله است كه در صورتي كه چين درگير مساله پاكستان شود از تمركز چين بر تايوان كاسته ميشود و امريكا فرصت بيشتري را براي تثبيت حضور خود بر درياي چين جنوبي پيدا خواهد كرد.
همه موارد فوق درباره چين نيز صدق ميكند، با خروج ايالات متحده امريكا از افغانستان تنگناي ژئوپليتيك هند افزايش يافته و اندك اميد هند براي كشيدن يك مسير از طريق كشمير و خاك افغانستان به بندر چابهار از ميان رفته است. در نتيجه چين نيز سعي خواهد كرد با چنگ و دندان حاكميت طالبان در افغانستان و حضور خود در پاكستان را تثبيت كند.
بر كنار شدن عمرانخان نخست وزير پاكستان را نيز نميتوان از تحولات كنوني در سطح جهاني از جمله جنگ اوكراين، تحولات درياي چين جنوبي و جزيره تايوان تفكيك كرد و عملا امريكا و غرب از يك سو و چين و روسيه از سوي ديگر براي تامين منافع امنيتي و اقتصادي خود در حال دستدرازي به كشورهاي ضعيفتر هستند.