• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5181 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۲۰ فروردين

براي زادروز جمشيد هاشم‌پور، ستاره فيلم‌هاي اكشن ايران

شمايل قهرمان سينماي حادثه‌پرداز

اميد جوانبخت

پس از انقلاب تقريبا تمامي چهره‌هاي شاخص و ستاره از گردونه سينما خارج شدند. برخي همان اوايل مهاجرت كردند، برخي چند سالي به اميد فعاليت دوباره ماندند و پس از بازخواست‌هاي متعدد و نااميدي از ادامه فعاليت به اين بازنشستگي بي‌ارج تن دادند. ماندند يا رفتند. تجربه «ايرج قادري در بهره‌گيري از بازيگران ستاره قبل در شمايل جديد در فيلم «برزخي‌ها» در همان قدم اولِ اكران با مخالفت تندروها به بن‌بست رسيد. سينماگران براي فيلم‌هاي جديد به سراغ بازيگران عمدتا تئاتري رفتند كه قبلا كمتر فرصتي براي حضور و ديده شدن در سينما داشتند و اين گروه براي حدود يك دهه نقش مهمي در فيلم‌هاي خانوادگي و ملودرام ايفا كردند، اما فيلم‌هاي پرمخاطبِ حادثه‌پرداز با دو زمينه جنگي و مواد مخدر نياز به بازيگراني داشت كه علاوه بر توانايي‌هاي بازيگري، ورزيدگي جسمي براي انجام باورپذير اكشن‌هاي لازم را داشته باشند. در چند سال اول دهه شصت «سعيد راد» تنها ستاره قبل از انقلاب كه چنين ويژگي‌اي داشت و توانسته بود از لابيرنت مميزي‌ها گذر كند با حضور در چند فيلم نظير «مرز، عبور از ميدان مين، فرمان، دادشاه و عقابها» نقش مهمي در موفقيت و فروش آنها داشت. از سال 63 «فرامرز قريبيان» كه سابقه متفاوتي در بازيگري داشت با فيلم‌هاي «سناتور» و «پايگاه جهنمي» قهرمان اين‌گونه فيلم‌ها شد و بيش از يك دهه توانست مخاطبان زيادي را به سينما بكشاند. در همان سال 63 «قادري» پس از منتفي شدن بازيگري خودش، براي «تاراج» به سراغ «جمشيد هاشم‌پور» رفت كه تمام ويژگي‌هاي يك ستاره اكشن را يك‌جا داشت: چهره‌اي با ابهت با نگاه‌هايي نافذ، قد و اندامي كه در اثر ورزش مداوم آماده و ورزيده بود و نيز كاريزمايي كه در بازي تماشاگر را مجذوب مي‌كرد. او كه اولين دوره كاري‌اش را با نقشي كوتاه در فيلم «جهنم سفيد/47» ساخته «ساموئل خاچيكيان» شروع و به پيشنهاد او نام سينمايي‌اش را «آريا» كرده بود با ايفاي نقش‌هاي عمدتا كوتاهي در فيلم‌هاي «جنجال پول/خطيبي/47»، «قسمت/شروان/49»، «عشقي‌ها / شيباني/50»، «ايوالله/نوذري/50»، «خوشگل‌ترين زن عالم/احساني/50» ادامه داد كه هم نقش‌ها و هم فيلم‌ها صرفا تجاري و عامه‌پسند بودند و مي‌رفت تا به تدريج او را در نقش‌هاي فرعي بدمن ورزيده كليشه كند كه هوشمندانه به فعاليتش خاتمه داد و به مدت يك دهه در مشاغلي ديگر روزگار گذراند. پس از انقلاب و با تغيير فضاي فيلم‌ها او با پيشنهاد «مسعود كيميايي» براي بازي در فيلم «خط قرمز/60» روبه‌رو شد كه هر چند نقش شكارچي دوست قهرمان فيلم نقش خيلي شاخصي نبود اما براي او هم فرصت همكاري با يكي از فيلمسازان مهم جريان متفاوت سينما را فراهم مي‌كرد و هم مي‌توانست شروع خوبي براي فعاليت دوباره‌اش در دوران جديد باشد. دوره دوم فعاليت او پس از «خط قرمز» فيلم‌هايي چون «فرمان/61»، «نقطه ضعف/اعلامي/61»، «بازداشتگاه/مشكات/62»، «بالاش/صادقي/62»، «دادشاه/كاوش/62» و «پايگاه جهنمي/ صادقي/63» بودند و به تدريج نقش‌هاي مكمل مهم‌تري به او محول شد كه از ميان آنها تنها نقش مربي مرموز با صداي با ابهت زنده‌ياد «ناظريان» در فيلم «نقطه ضعف» (اولين و متفاوت‌ترين فيلم زنده‌ياد «اعلامي») داراي تشخصي نسبي بود. اما دوره سوم كاري او با اكران تقريبا همزمان دو فيلم «تاراج / قادري» و «عقابها/خاچيكيان» در سال 64 شروع مي‌شود كه با ايفاي نقش‌هايي مهم در اين دو فيلمِ پرفروش به يك‌باره تبديل به ستاره فيلم‌هاي اكشن و جنگي شد. نقش زينال بندري يك قاچاقچي كهنه‌كار با فيلمنامه، كارگرداني و فيلمبرداري خوب باعث شدند بازي موثر او بيش از نقش اول فيلم (ستوان احمد با بازي بهزاد جوانبخش) به چشم بيايد و شمايل «آريا- زينال» با جنس بازي، گريم سر تراشيده و صداي با ابهت «منوچهر اسماعيلي» تبديل به مهم‌ترين تيپ دهه شصت شد كه تماشاگران و تهيه‌كنندگان به دنبال ادامه آن بودند و مديران ارشاد در پي از بين بردن آن. در «عقابها» نيز «خاچيكيان» پس از تجربه «جهنم سفيد» اين‌بار با سپردن نقشي پرتحرك و مهم باعث شد كه توانمندي و آمادگي بدني او در كنار قهرمان اصلي فيلم «سعيد راد» (پس از تجربه مشترك در فيلم‌هاي خط قرمز، فرمان و دادشاه) نمود يابد و تا سال‌ها استقبال مردم از اين فيلم، آن را به جايگاه پربيننده‌ترين فيلم سينماي ايران برساند. مديران سينمايي وقت جهت مقابله با اين ستاره نو رسيده در ابتدا با اجبار استفاده بازيگران از اسامي اصلي (شناسنامه‌اي) او را از «آريا» به «هاشم‌پور» و «سعيد راد» را به «احمدحق پرست‌راد» تبديل و در قدم بعدي فعاليت هر دو را براي مدتي ممنوع كردند. هر چند هاشم‌پور بلافاصله و قبل از اجراي اين تصميم و با همان گريم در فيلم‌هاي «تيغ و ابريشم/كيميايي/64» و «يوزپلنگ/خاچيكيان/64» نيز بازي كرد كه البته به دلايل مختلف و نيز محدوديت زياد اكران بابت درجه كيفي ج كه به هر دو فيلم داده شد، نتوانستند توفيق تاراج و عقابها را تكرار كنند. 
ممنوعيت او پس از چند سال به مدد تلاش و خوشنامي «كيانوش عياري» و «هدايت فيلم» رفع و توانست با گريمي جديد (با مو و ريش و سبيل) در فيلم «روز باشكوه شهر كوچك/67» در كنار بازيگراني چون «علي نصيريان» و «عليرضا خمسه» به بازيگري برگردد. ممنوعيت شمايل قبلي توفيقي اجباري بود كه زمينه ايفاي نقش‌هاي متفاوتي چون برادر عرب در فيلم برجسته «مادر/ حاتمي/68»، دكتر فيلم مهجور «عشق و مرگ/اعلامي»، بازپرس ركني فيلم درخشان «پرده آخر/كريم مسيحي/69»، فرمانده امريكايي‌ها در فيلم «دادستان/رفيعا/70»، سفير ايران درفيلم خاص «دلشدگان/حاتمي/70» و «تماس شيطاني/قليزاده/71» برايش فراهم شود كه هر چند در اغلب آنها نقش اول نبود اما حضور فيلمسازاني كاربلد و فيلمنامه‌هايي متفاوت سبب شد حضورش بيشتر برمبناي توانايي‌هاي بازيگري‌اش رقم بخورد كه اوج آن در فيلم تحسين شده «پرده آخر» بود كه ظرافت‌هاي نقش به او ميدان عمل زيادي مي‌داد و در جشنواره نهم فجر نيز كانديداي جايزه بازيگري شد. اين آثار را مي‌توان آغاز دوره چهارم فعاليت‌هاي او دانست كه البته در نيمه اول دهه هفتاد مدتي در آن وقفه افتاد. دوره سوم فعاليت او يعني فيلم‌هاي اكشن و پرتحرك كه با فيلم‌هاي «تاراج، عقابها و يوزپلنگ» آغاز شده بود پس از چند سال و با تغيير سياست‌هاي سينمايي در ابتداي دهه هفتاد و فروش فوق‌العاده فيلم «افعي» در اكران نوروز دوباره احيا شد. زنده‌ياد «اعلامي» كه عزم ساخت فيلمي پرفروش را كرده بود با الهام از چند فيلم امريكايي (همچون رمبو و كماندو) و بهره‌گيري از آمادگي جسماني و توانايي‌هاي «هاشم‌پور» فيلم پرفروش «افعي» را ساخت و پس از آن با «قافله/جوانمرد/71» همان تيپ و گريم زينال دوباره در فيلم‌هاي اكشن جان گرفت. او در نيمه اول اين دهه چنان پركار شد كه تقريبا در زمان فيلمبرداري هر فيلم چند پروژه ديگر در انتظارش بودند. اغلب فيلم‌هاي اين دوره او متاسفانه فقط به اين تيپ محبوب تكيه داشتند و به دليل فيلمنامه‌هاي كليشه‌اي، نقش‌هاي پرداخت نشده، كارگرداني ضعيف و فشردگي زمان فيلمبرداري آثار قابل اعتنايي نشدند كه اعتباري براي ادامه اين ژانر باشند و عموما چشم به فروش خوب در شهرستان‌ها داشتند.  در اغلب آثار اين دوره صداي با ابهت «اسماعيلي» مكمل نقش‌هاي قهرمان‌پرداز اوست. شش همكاري او با ديگر ستاره اين ژانر «فرامرز قريبيان» نيز متاسفانه به غير از «طعمه» (كه يكي از بهترين نقش‌هاي منفي او با گريمي متفاوت است) فرصت‌هايي بودند كه به دلايلي كه گفته شد از دست رفتند. آخرين فيلم اين دوره او «رنجر/مرادپور/78» بود كه با فروش پاييني كه داشت عملا پاياني بر ژانر اكشن و اين‌گونه فيلم‌ها شد. او در اين دوره چند نقش متفاوت‌تر نيز دارد كه متاسفانه چون فيلم‌هاي موفقي نشدند اين تفاوت‌ها نيز زياد در ياد نماند: معتادِ فيلم «مجازات/جهانگيري/73»، عقب‌مانده ذهني فيلم «روز ديدني/مهدي پور/73» و مجروح شيميايي فيلم «باشگاه سري/شورجه/77».
پس از تحولات فرهنگي نيمه دوم اين دهه و گرايش مردم به فيلم‌هاي جوانانه، «هاشم‌پور» در توفيقي اجباري (نظير دهه شصت) به فيلم‌هاي متفاوت‌تري روي آورد كه فيلمنامه و كارگرداني سنجيده‌تري داشتند و روي توانايي‌هاي بازيگري او بيش از تيپ تثبيت شده‌اش حساب مي‌كردند و دوره چهارم فعاليتش را با فيلم‌هاي خوب و متفاوت‌تري ادامه مي‌دهد. همكاري با زنده‌ياد «رسول ملاقلي‌پور» در چهار فيلم «هيوا، قارچ سمي، مزرعه پدري و ميم مثل مادر» را مي‌توان نقطه عطفي در كارنامه متفاوت اين دوره‌اش دانست كه علاوه بر دو فيلم اول كه نقش‌هاي اصلي و متفاوتي را به عهده داشت (و براي «هيوا» موفق به دريافت جايزه هفدهمين جشنواره فيلم فجر نيز شد) به نظر مي‌رسد نقش‌هاي كوتاه خاص (لات چاقوكش و مسيحي تنها) با گريم‌هاي متفاوت در فيلم‌هاي سوم و چهارم بيشتر به منظور حضور «هاشم‌پور» و استفاده از قابليت‌هاي او در فيلم گنجانده شده‌اند. از فيلم‌ها و نقش‌هاي مهم‌تر اين دوره‌اش در دهه هشتاد مي‌توان به همكاري‌هايش با «بهمن فرمان‌آرا» در «يك بوس كوچولو/84»، «حسن فتحي» در «كيفر/88» و «محمدعلي سجادي» در «جنايت/82» و نقش‌هاي اصلي فيلم‌هاي «سفر به فردا/حقيقي/80»، «استشهادي براي خدا/اميني/86» و «چهره به چهره/ژكان/87» و نيز «قتل آنلاين/آب‌پرور/84» اشاره كرد.
 دوره پنجم فعاليت «هاشم‌پور» در دهه نود را به نوعي مي‌توان قرينه دوره اول كاري‌اش دانست يعني دوران نقش‌هاي كوتاه خنثي در فيلم‌هايي عمدتا بي‌اثر. هر چند افول دوران اوج براي هر بازيگري ناگزيرست و با گذشت زمان و تغيير سلايق تماشاگران هر نسل با خود ستاره‌هاي جديدي را به همراه مي‌آورد و هر چند امتدادِ حضور براي هر بازيگري مي‌تواند هم از جهت روحي و هم اقتصادي (آن هم در شرايط كنوني) تا حدودي ارضا‌كننده باشد، اما متاسفانه حضورهايي كوتاه در فيلم‌هاي ضعيفي چون «محافظ، خيابان 24، ازدواج در وقت اضافه، زنها شگفت‌انگيزند، گشت ارشاد و...» يا نقش‌هايي كه در تضاد با ويژگي‌هاي جسمي او و شمايل نوستالژيكش هستند نظير مرد عليل دوجنسي در فيلم ناموفق «قاعده بازي»، پدر ويلچرنشين فيلم «ملي...»، پيرمرد معتاد فيلم «سركوب» يا فيلم‌هاي تجاري دهه نود «سعيد سهيلي» (برخلاف آثار بهتر اوليه او نظير «سهراب») تنها مخدوش‌كننده كارنامه يك ستاره-بازيگراست. دلم مي‌گيرد وقتي كه نام و چهره او كه زماني مهم‌تر از همه عوامل در بالاي پوسترها نقش مي‌بست حالا در انتهاي اسامي بازيگران آورده مي‌شود و اي كاش اين حضورهاي كوتاه كيفيتي همچون نقش‌هايش در «دلشدگان و يك بوس كوچولو» داشتند. در كارنامه او سه سريال «شهرزاد / فتحي/94»، «آقازاده/توفيقي/99» و «نيسان آبي/هادي/1400» نيز ديده مي‌شود كه ظرافت‌هاي بازي در نقش سرگرد فولادشكن در «شهرزاد» در يادها مانده است. «هاشم‌پور» از معدود بازيگراني است كه هم در نقش‌هاي مثبتي چون «پادزهر» و «هيوا» باورپذير  است و هم در نقش‌هاي منفي نظير «تاراج»، «طعمه» و «مسافر ري». گريم‌پذيري خوب او باعث مي‌شود كه چهره‌هاي متفاوتي چون قاچاقچي تاراج، فرماندارِ روزباشكوه، بازپرس مرموزِ پرده آخر، سفير وطن‌دوستِ دلشدگان، مامور ماليات عرب ِمسافر ري، رزمندهِ هيوا  و  لات متحول شدهِ مزرعه پدري را به خوبي براي مخاطب عينيت ببخشد. او در چند دوره مختلف جشنواره فجر كانديداي دريافت جايزه شده و در يك دوره نيز برايش بزرگداشت برگزار شده است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون