• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5182 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۱ فروردين

رنجِ نوشتن

عظيم محمودآبادي

براي نوشتن هر يادداشت نسبتا مفصلي گاه دو يا چند هفته وقت مي‌گذارم؛ منابعي را انتخاب، فيش‌هايم را زير و رو و كتابخانه را پشت و رو مي‌كنم و علاوه بر اين وقت شام و ناهار و سر كلاس مدرسه و ... نيز چيزهايي كه درباره آن يادداشت به ذهنم مي‌رسد را روي كاغذ مي‌ريزم كه به افكارم نظم و انضباطي داده باشم تا در زمان نوشتن هم راحت‌تر باشم و هم وقت كمتري بگيرد و هم احتمالا يادداشت‌ تر و تميزتري از آب در‌آيد.
اما همين كه مي‌نشينم پاي رايانه، انگار ذهنم شسته مي‌شود و هر چه در اين يكي، دو هفته خوانده بودم از ذهنم مي‌پرد و اصلا انگار اين قلم نيست كه در دست من است و گويي منم كه به آن آويزانم و خودش به پيشم مي‌برد؛ اصلا از چيزهايي كه در اين يكي، دو هفته قبل از يادداشت‌هايم مي‌خوانم نه چيزي به ياد و نه از دست‌نوشته‌هايي كه نگاه مي‌كنم مطلبي به كارم مي‌آيد.
به جايش چيزهايي كه ماه‌ها يا حتي سال‌ها قبل خوانده‌ام در كله‌ام رژه مي‌روند و حالا براي فكت آوردن از آنها و نظم دادن‌شان بايد دوباره كتاب‌ها را زير و رو كنم؛ خيلي وقت‌ها چيزي را كه در ذهنم هست براي پيدا كردنش چند كتاب را بايد تورق كنم تا بيابم و بتوانم دقيق نقل كنم كه در اغلب موارد هم موفق نمي‌شوم. به ويژه با اين بي‌نظمي كه كتابخانه‌ام دارد خيلي وقت‌ها اصل كتاب را هم نمي‌توانم پيدا كنم و زماني كه براي يافتن يك جلد كتاب مي‌گذارم گاه به اندازه نوشتن يك يادداشت است! 
با اين همه اما نهايتا وقتي يادداشت با هر مصيبتي و دوندگي‌هاي گاه چند باره تمام مي‌شود، اساسا چيز ديگري از آب در مي‌آيد كه حقيقتا خودم تعجب مي‌كنم كه آن را من نوشته باشم! نه اينكه لزوما بهتر يا بدتر از يادداشت‌برداري‌هاي اوليه‌ام باشد. فقط مطمئنم اين، آن چيزي نبود كه خودم را برايش آماده كرده بودم!
راستش را بخواهيد بد هم نيست و يك جورايي خوش خوشانم مي‌شود!
فقط زحمت آن خواندن‌هايي كه در آن يكي، دو هفته بي‌حاصل مانده و شايد به هدر رفته كمي لجم را در مي‌آورد.
به ويژه كه چند بار بخت ناموزونم را آزمودم كه خب حالا كه چنين است، وقت نگذارم و بدون مطالعه قبلي و ور رفتن با موضوع بنشينم و قلم بردارم و هرچه پيش ‌آيد خوش‌ آيد، اما چه بگويم كه راستش را بخواهيد هيچ پيش نمي‌آيد! به قول آقاي ولي‌الله سيف، رييس كل اسبق بانك مركزي: «تقريبا هيچ!»
خلاصه اينكه تقريبا هر بار براي نوشتن قبل از آن خواندن، رسما سر كار هستم و ظاهرا مفري هم از آن نيست!
يعني هم بايد وقت بگذارم و بخوانم و هم هيچ يك از آن خوانده‌ها به هيچ كارِ هيچ جايم نخواهد آمد! سبحان‌الله.
در ضمن الان هم ساعت 3 بامداد هست كه وسط نوشتن يادداشت روز پنجشنبه براي اعتماد (صفحه دين و فلسفه) هستم كه به ذهنم رسيد آن نوشته را موقتا متوقف كنم و اين نكته را اينجا بنويسم كه بماند براي آيندگان شايد هم برايش راهكاري پيدا شد. 
اين هم از رنجي كه ما مي‌بريم! رنج نوشتن!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون