درباره جمعيت چه بايد كرد؟
عباس عبدي
روز گذشته درباره ابعاد آماري مساله جمعيت در ايران نوشتم، اكنون به جمعبندي و ارايه رويكردي براي حل اين مساله ميپردازم.
نرخ رشد جمعيت در حال حاضر كم نيست، خيلي هم خوب است، اگرچه در اين ۴ سال رو به كاهش نهاده ولي كماكان قابل قبول است. آنچه كه موجب نگراني است اين است كه اين روند كاهش با همين وضع ادامه پيدا كند، ولي مشاهده ميشود كه روند كاهشي زاد و ولد تا حدي متوقف شده و در ۱۴۰۰ نسبت به سال پيش از آن كاهش محسوسي نداشته است. هر چند در جزييات نكات منفي وجود دارد، زيرا به سهم زايمانهاي پرخطر كه در زنان ۳۵ و به ويژه ۴۰ سال به بالا هست افزوده شده است و اين مطلوب جمعيت نيست.
در اينجا ما با چند مساله مواجه خواهيم بود؛ اول كاهش زاد و ولد، دوم افزايش مرگ و مير و سوم روند مهاجرت نيروهاي با كيفيت از كشور و آخري كه مساله اساسيتري است، علت بروز اين فرآيند است. در هر سه مورد و به طور مشخص و در درجه اول براي كاهش مرگ و مير و مهاجرت بايد برنامه داشت و اتفاقا بايد به ريشههاي آنها پرداخت. اجازه دهيد براي فهم بهتر ماجرا مثالي بزنم. فرض كنيد كه يك نفر به علت بيماري سرطان در حال از دست دادن وزن خود است. يك رويكرد سادهلوحانه كه نميداند علت كاهش وزن چيست يا ميداند ولي نميخواهد به اين علت اقرار نمايد، توصيه به افزايش تغذيه ميكند. شايد با زياد خوردن، قدري از اين كاهش وزن جبران شود، ولي مساله اصلي وجود آن سرطان پيشرونده است كه دير يا زود بيمار را از پاي مياندازد. كاهش وزن معلول سرطان است و به خودي خود مساله اصلي نيست. كاهش وزن اتفاقا نعمت است، زيرا شاهد خوبي از وجود بيماري خطرناك است. پس يك فرد آگاه، فقط براي درمان سرطان خود اقدام خواهد كرد كه اگر درمان شود مشكل كاهش وزن هم رفع ميشود. در مورد كاهش رشد جمعيت، مساله اصلي بحران اقتصاد و معيشت است. با وصلهپينههايي چون طرح خانواده و فرزندآوري، هيچ مشكلي حل نخواهد شد. اثرات آن كم و كوتاهمدت است، مثل زياد خوردن فرد سرطاني براي مقابله با كاهش وزن است. نويسندگان اين قانون دركي از ماجراي كاهش رشد جمعيت در ايران ندارند. البته من با روند كاهش فرزندآوري مخالفتي ندارم به شرطي كه در يك فرآيند طبيعي رخ دهد و نه اينكه ناشي از يك بيماري مزمن اقتصادي باشد. همچنان كه برخي افراد با كم خوردن وزن خود را بسيار كم ميكنند، ولي اين انتخاب آنان است و ربطي به بيماري سرطان ندارد.
تنها راه ممكن اتخاذ يك رويكرد و سياست سازنده هم در داخل و هم در خارج و هم در اقتصاد است، بهطوري كه اميد به آينده را زنده كند و وضعيت اقتصادي مردم و اشتغال را بهبود بخشد. انسان مثل تمام موجودات ديگر برحسب غريزه صيانت ذات، از آغاز پيدايش مشغول فرزندآوري است، چندان نيازي نيست كه بگوييم چه كنيد و چه نكنيد. اگر اقتصاد و اشتغال و اميد به آينده بهبود پيدا كند، دولت ميتواند با افزايش خدمات بهداشت و درمان و آموزش، خيال مردم را از آينده فرزندشان راحت نمايد، در اين صورت زودتر ازدواج ميكنند و خيلي سريعتر از آنچه كه فكر ميكنيد فرزند ميآورند. كافي است در فضاي مجازي نگاه كنيد يكي از لذتبخشترين لحظاتي كه افراد توصيف ميكنند، اضافه شدن يك كودك به جمع خانواده است. نكته بسيار مهمتر اين است كه با توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور كاهش زاد و ولد امري طبيعي است نمونه آن تعداد اندك فرزندان برخي مسوولان جوانتر يا فرزندان مسوولان سالخورده است. آنچه كه بايد برنامهريزي شود در درجه اول براي كاهش مرگ و مير و مهاجرت است. در حقيقت مشكل اصلي ما در جايي است كه شاهد رخدادي خلاف روند توسعه هستيم و براي اصلاح اين روند فكري نميشود. هماكنون اقدام براي كاهش مرگ و ميرها و
از كارافتادگيهاي ناشي از تصادفات رانندگي و نيز فقر و دگركشي و نزاع و حوادث كار و سوانح طبيعي و... بسيار مهمتر است تا برنامهريزي براي افزايش فرزندآوري؛ كاش براي افزايش فرزندآوري هم درست اقدام ميكردند و نه مثل مصوبه قانوني و ناكارآمد اخير.