مجلس قرباني يحيي
علي ولياللهي
سقوط يحيي گلمحمدي دردناك است. سرمربي پرسپوليس از بالاي برجي ميافتد كه بخشي از آن را خودش ساخته و اين سقوطش را دردناك ميكند.
هنوز سه سال نشده كه يحيي گلمحمدي روي نيمكت پرسپوليس نشسته است. او در اين دو سال و نيم دو قهرماني ليگ، يك قهرماني سوپرجام و يك فينال آسيا را تجربه كرده است. او برج و بارويي كه برانكو پيريزي كرده بود را چند طبقه بالا برده. ثابت كرده حضور پرسپوليس در فينال ليگ قهرمانان آسيا شانسي نبوده و قابل تكرار است. ركورد سرخها در قهرماني پياپي ليگ را دستنيافتني كرده. مدتها عناوين بهترين خط دفاع و خط حمله ليگ را يدك كشيده و امروز به خاطر از دست دادن همينها مورد عتاب قرار گرفته است. عدهاي تلاش دارند يحيي را از بالاي همان بنايي كه خودش بالا برده به پايين پرت كنند.
سرنوشت يحيي اگر نمايشنامه بود ميشد «مجلس قرباني سنمار» نوشته بهرام بيضايي. داستان يك معمار ايراني كه براي نعمان پادشاه عرب خورنقي باشكوه و يگانه ساخت و در نهايت از بلنداي همان قصر به پايين افكنده شد. سنمار هنگام فرو افتادن از بلندايي كه خودش ساخته تكگويي محشري دارد كه در تاريخ نمايشنامهنويسي ايران جاودانه است. سنمار ميگويد: «گفتمش اگر زندگي از سر گيرم و باز بدانم مرگ از آن بالاست كه خود ميسازم، مرگي چهل مردن و در هر آجر اگر صداي استخوانهاي خويش ميشنوم، باز خورنقي ميسازم. هر چه بلندتر! به بلندي روح آدمي!»
داستان سنمار و نعمان و سقوط، داستاني تمثيلي است درباره هنرمند ايراني كه در نهايت آنچه ساخته باعث مرگش خواهد شد. درست همانطور كه شيخ شرزين و نويسنده داستان هزار و يك شب در نوشتههاي بيضايي به اين سرنوشت دچار شدند. در سطحي كلانتر اين گريبانگير همه آنهايي است كه چيزي ميسازند. حالا نوبت به يحيي گلمحمدي رسيده است.
ميگويند عصبانيت نعمان از سنمار از دو حال خارج نبوده. يا تصور ميكرده معمار ايراني ممكن است خورنقي بهتر براي پادشاه ديگري بسازد يا از اين عصباني شده كه چرا سنمار خورنقي باشكوهتر نساخته. هواداران عصباني از يحيي هم ميگويند چرا سرمربي تيمشان بهتر از اين عمل نكرده است؟ چرا پرسپوليس فينال ليگ قهرمانان آسيا را باخت؟ چرا هر سال به فينال آسيا نميرويم؟ چرا ششمين قهرماني متوالي ليگ دور از دسترس شده؟ چرا همه جامها به تيم ما نميرسد؟
سقوط يحيي از بالاي برجي كه خودش ساخته دردناك است. در اينكه او خودش اشتباهاتي داشته كه حالا در اين نقطه قرار گرفته است، شكي نيست. اما اينكه عدهاي به زور او را به سمت لبه پرتگاه هل ميدهند روايت غمگيني است از يك مجلس قرباني.