فوتبال با فيلم هندي فرق دارد
يحيي بايد بماند
سامان سعادت
ادامه دادن با يحيي گلمحمدي، سپردن نيمكت پرسپوليس به يك مربي ايراني ديگر، آوردن يك مربي متوسط خارجي يا بهكارگيري يك مربي خارجي درجه يك. پرسپوليس هماكنون وسط اين چهارراه است. هدف موفقيت و قهرماني است اما معلوم نيست همه اين مسيرها به چنين سرانجامي ختم شود.
يحيي جانشين داخلي ندارد
يحيي در حال حاضر اگر باكيفيتترين مربي داخلي ليگ ايران نباشد قطعا جزو بهترينهاست. سرمربي فعلي پرسپوليس از مربيان بدون شغل ايراني هم يك سر و گردن بالاتر است. بنابراين گزينه مربي داخلي به جاي يحيي گلمحمدي عملا منتفي است. مگر اينكه رانندهاي وجود داشته باشد كه بعد از ناكامي در اول شدن با بوگاتي بخواهد شانسش را با پرشيا امتحان كند. البته كه نه يحيي بوگاتي است و نه ساير مربيان پرشيا. ولي آنچه به عنوان سالهاي سياه پرسپوليس در دهه هشتاد و اوايل دهه 90 مورد ارجاع قرار ميگيرد ناشي از همين تفكر بود. پرسپوليس در آن سالها هيچ مربياي در حد بوگاتي نداشت اما كساني در باشگاه بودند كه فكر ميكردند عوض كردن پرايد با پرايد نتيجهبخش است. مديران باشگاه اگر به فكر گزينه داخلي براي جانشيني گلمحمدي هستند همين حالا دست نگه دارند.
شوك كوتاهمدت ميليون دلاري
مربي خارجي متوسط ميتواند شوك كوتاهمدت و مثبتي به تيم بدهد. بازار فوتبال دنيا هم پر است از اين مربيان. آنهايي كه هر روز از يك تيم در يك نقطه از دنيا سر در ميآورند. مدتي كار ميكنند. نتيجهاي ميگيرند و شكستهايي را تجربه ميكنند. آخر سر هم مبلغ قابل توجهي به عنوان دستمزد به جيب ميزنند و راهي يك تيم ديگر ميشوند. ليگ ايران در برههاي جولانگاه مربيان متوسط بود. اكثرشان هم دست خالي ايران را ترك كردند. البته منظور از دست خالي، عدم موفقيت در كسب جام است وگرنه كه از حيث دلاري اوضاعشان خيلي هم خوب بود. اين مربيان اغلب كيفيت فني قابل توجهي ندارند و علاوه بر نداشتن دانش بالا، بايد مدت زماني هم صرف شناختن فوتبال ايران كنند. سپردن باشگاه پرسپوليس به يك مربي متوسط خارجي كمتر از دست به دست شدن باشگاه ميان مربيان داخلي نيست. با اين تفاوت كه هزينهاش چندين برابر خواهد بود؛ آنهم به دلار!
اگر برانكو پيدا كرديد بسمالله
اين از آن گزينههاي چالشبرانگيز است. داشتن مربي خارجي باكيفيت آرزوي هر تيمي است. مربياني كه ميتوانند فلسفهاي جديد به تيم تزريق كنند. براي ليگ برتر انگليس اين مربيان باكيفيت كساني در حد پپ گوارديولا هستند و در حد ليگ ايران مربياني نظير برانكو. اين هم البته شرايطي دارد و صرف آوردن يك مربي با كيفيت خارجي هميشه نتيجهبخش نيست. جدا از اينكه مديران پرسپوليس بايد محاسبه كنند كه آيا توان پرداخت دستمزد مربي باكيفيت خارجي را دارند يا نه، بايد حواسشان باشد كه محاسبه فرمول موفقيت در فوتبال به اين سادگيها نيست. چرخ كوتاهي در فوتبال روز دنيا نشان ميدهد تجميع سرمايهگذاري، خريد بهترين بازيكنان دنيا و داشتن يك مربي امتحان پسداده هم گاهي به نتيجه نميرسد؛ نمونهاش منچستريونايتد. اگر باشگاه ميتواند گزينهاي جامعالاطراف مثل برانكو پيدا كند بسمالله وگرنه بازي با اسامي بزرگ، نظير آنچه فدراسيون سابق در زمان به خدمت گرفتن ويلموتس انجام ميداد و ميگفت زيدان و مورينيو در صف مذاكره با ايران هستند، چيزي جز دويدن دنبال نخود سياه نيست.
يحيي بايد بماند
معلوم نيست سر و كله انتظار قهرماني هر ساله پرسپوليس از كجا پيدا شده است اما اين نگاه بهشدت ميان طرفداران اين تيم وجود دارد. برخي واقعا فوتبال را با فيلم هندي اشتباه گرفتهاند و تصور ميكنند تيمشان بايد هر سال اول شود. البته هوادار دوست دارد تيمش هر سال جام ببرد و هرگز از قهرماني خسته نميشود. اين مديران تيم هستند كه نبايد ايدهآليستي به فوتبال نگاه كنند. پرسپوليس 5 سال قهرمان ليگ برتر بوده و در اين فصل از شانس كمتري براي كسب عنوان قهرماني برخوردار است. اين به خاطر اشتباهات كادرفني، عدم جذب بازيكن باكيفيت و مديريت نادرست است. پس همه اركان پرسپوليس بايد از همين حالا برنامهريزي براي فصل آينده را آغاز كنند. كادري كه دو قهرماني ليگ و يك فينال آسيا را تجربه كرده حتما اين توانايي را دارد كه اشتباهات خودش را برطرف كند. ميگويند روندها نشان ميدهد كه يك مربي بايد به كارش ادامه دهد يا خير. روند يحيي دو قهرماني و يك نايب قهرماني (احتمالا) در ليگ است. كجاي دنيا اين روند نزولي به حساب ميآيد؟ هنوز راه زيادي تا زماني كه پرسپوليس و يحيي گلمحمدي به انتهاي خط برسند وجود دارد. برخي هواداران تحت فشار فضاي احساسي هشتگ اخراج سرمربي را ترند ميكنند و برخي از پيجهاي هواداري هم دنبال منافع خودشان هستند. اينها نبايد براي مديران پرسپوليس ملاك تصميمگيري باشد.