شروع بهاري اجراهاي صحنهاي با وجود مانعتراشيها
دانشجويان، اميد اينروزهاي تئاتر ايران
سعيد روستايي رقيب نويد محمدزاده شد؟
بابك احمدي
بهار تئاتر پايتخت در حوزه اجراهاي صحنهاي با حضور پرشور گروههاي جوان در سالنهاي نمايشي آغاز شد. شايد براي خوانندگان اين گزارش جالب باشد اگر بنويسيم با يك ضربوتقسيم ساده و سرانگشتي ميتوان نشان داد حتي نمايشي بوده كه با وجود ظرفيت نصف در پذيرش تماشاگران (به دليل رعايت پروتكلهاي بهداشتي) تا همين امروز توانسته ركورد تماشاگران فيلم سينمايي پرتبليغات و داراي حمايتهاي آنچنانيِ «موقعيت مهدي» ساخته هادي حجازيفر، يا اساسا قريببهاتفاق فيلمهاي اكران نوروزي سينماها را پشت سر بگذارد. در همين فصل نويد محمدزاده با تهيهكنندگي حدود چهار نمايش شروع خوبي داشت و سعيد روستايي با حمايت مالي از دو نمايش، ناخواسته اين پيام را ارسال كرد كه قصد دارد بهصورت جديتر در زمينه حمايت مالي گروههاي تئاتري جوان ورود كند. گزارش پيشرو حدود 16 نمايش را در سالنهاي متفاوت تئاتر پايتخت به تماشاگران پيشنهاد ميدهد. اين نمايشها بهطور طبيعي از جنبههاي متعدد با يكديگر تفاوت و اساسا فاصله دارند. براي نمونه در يك سمت هنرمند قديمي، هادي مرزبان ايستاده با نمايش «دكتر نون» و در سوي ديگر، مرتضي جليليدوست با نمايش «بودن». تمام اينها در شرايطي رخ ميدهد كه از برنامههاي اداره كل هنرهاي نمايشي و مجموعه دولت خبري در دست نيست؛ البته جز ارسال پيام تبريك سال نو يا ابراز تاسف از درگذشت يك هنرمند.
سجاد افشاريان پرمخاطبتر از اكران نوروز
نمايش «بك تو بلك» به كارگرداني سجاد افشاريان با ايفاي نقش خودش (تكپرسوناژ) نمايشي است كه ابتداي گزارش اشاره شد؛ اين نمايش توانسته ركوردهايي مانند جذب تماشاگر در سالن شهرزاد و گيشه 4 ميليارد توماني (طبق اعلام روابط عمومي گروه) را ثبت كند. البته جابهجا شدن اين ركوردها براي تئاتر دغدغهمند و داراي انديشه سر سوزني نميارزد. احتمالا به يك دليل ساده كه به هرحال حضور مردم در سالن تئاتر بايد تفاوت داشته باشد با حضور در استاديومهاي ورزشي يا فروش فيلمهاي كممايه پرمشتري! چيپس و پفك هم بالاتر از سيب و پرتقال به فروش ميرسد! ولي اين فروش الزاما نشاندهنده مرغوبيت نيست. شايد بيشتر نشاندهنده فقر سرگرميسازي است.
ساخته اخير سجاد افشاريان كه در سالن شهرزاد (يا آنطور كه خودشان علاقه دارند، بگويند: پرديس تئاتر شهرزاد) روي صحنه ميرود و از روزهاي نخست مورد توجه تماشاگران قرار گرفته است. اين نمايش -طبق اعلام روابط عمومي- در دو هفته ابتدايي توانست 5 هزار تماشاگر به سالن حدودا 270 نفره جذب كند. فيلم سينمايي «موقعيت مهدي» با وجود اكران تمام ظرفيت و بهرهگيري از بهترين امكانات تبليغي سطح شهر و كشور، بهترين زمانهاي صداوسيما، حمايتهاي سياسي، كانالهاي تلگرامي، صفحههاي تبليغي اينستاگرامي و خبرگزاريها، همچنين اكران در سينماهاي سراسر كشور، ظرف بازه زماني مشابه حدود 63 هزار تماشاگر داشت. البته در بعضي گزارشهاي اعلامي در پايان نوروز اين فيلم توانسته 193 هزار و 500 بليت بفروشد كه باز هم رقم چشمگيري نيست. كل فيلمهاي سينمايي اكران نوروز870 هزار مخاطب داشت و به يك ميليون نفر هم نرسيد؛ يك شكست مطلق.
سعيد روستايي و اجراي دوباره «فرآيند»
اگرچه سعيد روستايي تصميم گرفت در سال 1401 از اجراي دو نمايش حمايت كند ولي شواهد نشان ميدهد بايد نمايش «فرآيند» ساخته علي كرسي زر را جديتر از ديگري (داغ ننگ) دانست. «فرآيند» فضايي كافكايي پيش روي مخاطب ميگسترد و مهندسي صحنه و اجرا، به اضافه فرم بدني بازيگرها، از جمله جذابيتهاي كاري است كه حدود چهار سال قبل توليد شده. به اين اعتبار ميتوان در گام اول به انتخاب روستايي نمره قبولي داد ولي مساله اينجاست كه اگر قرار است در اين حوزه بيشتر فعاليت كند، لازم است در ادامه دست به انتخابهاي دقيقتري بزند. اينكه از چه تئاترهايي (بازتوليد يا توليد تازه) حمايت ميكند يا از اساس امكان و شرايطي براي به جريان انداختن موتور نمايشهاي نوع ديگر و متفاوت (به خصوص در زمينه شيوه توليد، اجرا و تبليغات) به وجود ميآورد يا نه؟ اينكه خودش مولد شود يا مصرفكننده توليدات دانشجويي (آنطور كه الان رواج دارد) و در نتيجه مشاركتكنندگان در جشنواره تئاتر دانشگاهي مبحث قابل تاملي است. به يك معنا معتقدم نيروي عظيمي در گوشهوكنار تهران و شهرهاي گوناگون ايران ناديده انگاشته شدهاند. كارگردان با استعداد سينما وقتي اين گزاره را به زبان حرفه خود و توليد سينمايي ترجمه كند، متوجه خواهد شد از چه نيرو و استعدادِ بالقوهاي حرف ميزنيم. نكته! آيا قرار است روي تئاتر بازيگرمحور سرمايهگذاري كنيم يا كارگردانمحور؟!
تهيهكنندهاي با چهار نمايش
نويد محمدزاده چندسالي است كه به تهيهكنندگي تئاتر علاقه نشان داده؛ او نمايشهاي «صامت» اثر امير بهاور اكبرپور دهكردي و «بودن» كاري از مرتضي جليليدوست، «شب شك» به كارگرداني اميرحسين بريماني و «كريملوژي» اثر رضا بهرامي را تهيه كرده است. استراتژي توليد تازه و بازتوليد يا ادامه اجرا در كنار هم. معتقدم چنين حمايتهايي ميتواند و بايد شامل بخشودگيهاي مالياتي براي هنرمندان شود ولي بد نيست به اين نكته هم فكر كنيم كه در ميان فعالان جوان، بهويژه گروههاي دانشجويي چه نتايجي به بار ميآورد. بعضا ميشنويم كه «گروه جوان انتظار دارد نويد محمدزاده در حين تمرينها حاضر شود» يا يكي از دوستان نزديك اين تهيهكننده در پيام ستايشآميز تبريك تولدش اشاره ميكند كه «تو گاهي حتي فرصت نميكني به تماشاي تئاترهايي كه تهيه كردي بنشيني» و مواردي از اين جنس كه بيانگر نوعي شيفتگي غيرعادي، شايد با هدف شبكهسازي، سليقهسازي و برندسازي است. چنين رويكردهايي از اين منظر كه شكاف ناشي از فقدان حمايتي را كه وظيفه دولتهاست، پر ميكنند، قابل توجهند و البته شايسته تقدير ولي وقتي بوي ساختوساز روابط انحصاري معطوف به قدرت به مشام ميرسد، بايد نهيب زد. انحصار فساد ميزايد. بين نمايشهاي تهيهشده، «شب شك» و «كريملوژي» بهنوعي بازتوليد (نه به معناي دقيق كلمه) محسوب ميشوند و نمايشهاي «صامت» و «بودن» تجربههاي تازه. كارگردانهاي دو نمايش آخر هر دو چهرههاي برگزيده جشنواره تئاتر دانشگاهي در دورههاي گذشته هستند و خلاق. امير بهاور دهكردي پيش از اين با نمايش «باغوحش» خودش را به منتقدان و تماشاگران معرفي كرد و تا حدي مورد توجه قرار گرفت. اجرايي كه به روابط پيچيده درون خانواده (سركوب زن توسط مرد) ميپرداخت و در فرم اجرايي هم از بازيهاي نسبتا يكدست و صحنه مينيمال (و كاربردي) بهره ميگرفت. مرتضي جليليدوست نيز در اجراي گذشتهاش «دريملند» موفق شد جنسي از برخورد با حضور بازيگر روي صحنه و فضاسازي را به نمايش بگذارد كه براي تماشاگران جذابيت زيادي داشت. اجرا يادآور سينماي صامت بود و شخصيتهاي پرشمار تا انتها كلمهاي بيان نميكردند؛ با اينحال تمام اجرا، چنانكه از نامش پيداست، سرشار بود از رويا و عاطفه. «ولگرد (چاپلين) از خواب بيدار ميشود و خودش را در محيطي محصور به همراه تعدادي از افراد ديگر مييابد. همه بسيار خوشحال هستند اما اين خوشحالي براي ولگرد به زودي پايان مييابد. معشوقه چاپلين اعدام ميشود...» حالا با مرور خلاصه داستان نمايش تازه اين گروه به نظر ميرسد ميتوان به ملاقات دوباره گروه اميدوار بود. «بازيگر جز يك عكس، چيز ديگري از آنچه بوده است باقي نخواهد گذاشت. حركاتش، سكوتهايش و چگونگي عشقش به ما نخواهد رسيد. شناخته نشدن او بازي نكردن است و بازي نكردن صد مرتبه مردن است با همه موجوداتي كه او به وجود آورده يا جان و توان داده است. آنچه مهم است تحرك ابدي است نه زندگاني جاودان. بايد سيزيف را خوشبخت انگاشت. آلبر كامو».
جمع پرشورِ اشكانِ خطيبي
درحاليكه بسياري از مدرسان بازيگري چندان پاي هنرجويان خود نميايستند، اشكان خطيبي ظاهرا رويه متفاوتي در پيش گرفته است. او حالا علاوه بر اينكه به نوجوانان و جوانان علاقهمند درس بازيگري ميدهد، در تمام مراحل كسب تجربه آنها را قدم به قدم دنبال ميكند. به معناي ديگر، با يك راهبر طرف هستيم كه شايد معادل دقيق انگليسياش همان master باشد. «چخوفخواني زير نظر نماينده فدراسيون روسيه» و «پزشك نازنين» هر دو ساخته اشكان خطيبي با هنرجويانش به شكل عجيبي مورد توجه قرار گرفت و نمونهاي شد كه ميتوان با خيال آسوده به خانوادهها پيشنهاد داد. در لحظه نگارش اين گزارش بيشتر بليتهاي نمايشها تا روز جمعه 16 ارديبهشتماه، يعني يك ماه آينده فروش رفته است. اين استقبال در مورد نمايشهايي كه بازيگرهايش را يك جمع هنرجو تشكيل ميدهند، خيرهكننده به نظر ميرسد. بهويژه كه سليقه تئاتري خطيبي (طرفدارش باشم يا منتقدش) به ما ميگويد او كسي نيست كه با نمايشهاي نازل و كمديهاي مبتذل قصد جذب مخاطب كند. «پزشك نازنين» نوشته نيل سايمون و «چخوفخواني...» به قلم مايكل فرين هردو براي تماشاگران غيرحرفهاي تئاتر جالبند و مواجه شدن با فضا و شخصيتهايشان براي جوانها كار آنچنان دشواري نيست.
خطيبي ابتدا از ۲۴ بهمن دو نمايش را در تماشاخانه «سپند» روي صحنه برد كه به دليل تعطيلات فعاليتهاي هنري در پي شيوع ويروس كرونا متوقف شد. او حالا به تماشاخانه ملك رفته و مثل دوره اجراي قبل با استقبال مواجه شده است.
خونينزار، خونين شد!
ايجاد فاصله ناخواسته يكروزه در جريان نگارشِ گزارش كافي بود تا خبر توقيف نمايش «خونينزار» به كارگرداني سهراب حسيني و بازي نسيم ادبي از راه برسد و در متن پيشرو جا خوش كند. نمايشي كه به گفته تهيهكنندهاش 150 شب روي صحنه رفته و در مقاطع مختلف حدود 9 مرتبه بازبيني را تجربه كرده بود. بدعتها و ممنوعيتها فزوني يافته و شوراي نظارت ديگر با كارگردان يا تهيهكننده براي مطرح كردن موارد تماس نميگيرد بلكه در موارد متعدد مشابه، آقايان يك راست با سامانه فروش بليت تماس گرفته و دستور لغو بليتفروشي صادر ميكنند. يعني تضييع حقوق تهيهكننده، نويسنده، كارگردان و تمامي عوامل يك نمايش را براي خودشان كاملا عادي ميدانند. حسن مصطفوي، تهيهكننده اين نمايش توضيح ميدهد: «مساله من نمايش خودم نيست، بلكه مساله مهمتر اين است كه چرا يكسري افراد غير كارشناس درباره كارهاي هنري نظر كارشناسي ميدهند و از آن بدتر چرا اين افراد ميتوانند تصميمگيرنده و تعيينكننده باشند. اگر اثري تخطي كرده، شكل حرفهاي اين است كه به تهيهكننده و كارگردان آن اعلام كنند و آنها توضيحات خود را ارايه بدهند. اگر مشخص شد تخلفي صورت گرفته، كار را اصلاح كنند و اگر باز هم تخطي كردند، آن زمان ميتوان نمايش را توقيف كرد.» با اين حال اداره كل هنرهاي نمايشي تا اينجاي كار نشان داده دست همگان براي دستاندازي به صحنهها باز است و قرار نيست در دوره ايشان آرامش و امنيت شغلي فراهم باشد. فهرست موارد توقيفي در ماههاي اخير رفتهرفته به سياههاي بلندبالا تبديل ميشود.
موردِ غريبِ كاظم نظري
عجيبتر از فرآيند منجر به توقيف نمايش «خونينزار» گفتههاي مدير كل هنرهاي نمايشي بعد از انتشار خبر ماجرا بود كه بر حيرتها افزود. كاظم نظري در گفتوگو با خبرگزاري كار ايران گفت: «اين نمايش به ادعاي خود كارگردان بيش از صد اجرا رفته است. ميدانيد صد اجرا رفتن يعني چه؟ يعني سه ماه يك سالن در اختيار اين گروه قرار گرفته، سه ماه نمايش اجرا كرده و سه ماه درآمد كسب كردهاند. آيا عدالت است گروهي كه در سالني ميخواهد اجرا برود به او بگويند سه ماه است نمايش ديگري در حال اجرا بوده و سالن پر است و او مجبور شود به سالن ديگري برود كه شايد مخاطب آنجا نرود؟» مدير كل هنرهاي نمايشي كشور طوري صحبت كرده كه گويي با كسب درآمد گروههاي تئاتري مشكل دارد! آنهم در شرايطي كه خودش و مجموعه بالادستياش، نهتنها در جذب بودجه كه در زمينه لابي براي افزايش رقم بودجه هنرهاي نمايشي را ناتوان نشان ميدهند. در پاسخ به اين اظهارات بايد گفت شما سالنهاي مرگ مغزي شده زير دست دولت را رونق دهيد، «سنگلج»، «هنر»، «تئاتر شهر» و...؛ ترسيم وضعيت براي يك مركز فرهنگي- هنري غيردولتي پيشكش. مشخص نيست واكنش «انجمن صنفي تماشاخانههاي ايران» به دخالت آشكار مقام دولتي چه خواهد بود ولي بايد به اداره كل هنرهاي نمايشي توصيه كرد يا سياست حمايتي موظفياش در قبال گروههاي تئاتري را از وضعيت قطرهچكاني و گنجشكروزي خارج كند، يا در صف توقيفكنندگان و مانعتراشان كسب درآمد هنرمندان قرار نگيرد.
«تئاتر شهر» همچنان بدون برنامه
رويكرد مجموعه تئاترشهر در قبال گروههاي نمايشي هيچگاه روشن نبوده. در صورتبندي ديگر، حتي نتوانسته مشخص كند به چه نوع تئاترهايي بها ميدهد و اين دقيقا سم مهلكي است كه سالها از جانب مديران اداره كل حقنه شده و ميشود، چراكه آنها براي خوشامد هنرمند مورد علاقهشان، توصيه فلان نهاد يا خودنمايي براي بهمان جريان، به هر سازي رقصيدهاند. مديريت «تئاتر شهر» در دهههاي گذشته - جز دوره حضور حسين پاكدل- شاهد استقلال راي نبوده و عملا به كارگزار اوامر يا مكان رانتساز بدل شده است. به همين دليل روز به روز با مجموعهاي بدون هويت مشخص مواجه شدهايم كه مدتهاست ديگر تماشاگران پروپاقرص دهه هفتاد و اوايل دهه هشتادش را روي صندليها نميبينيد. اين روزها نمايش «دكتر نون» به كارگرداني هادي مرزبان در اين سالن روي صحنه رفته و «خماري» كاري از امين بهروزي، ديگر نمايش قابل ذكر در اين مجموعه است. ابراهيم پشتكوهي هم بعد از مدتها نمايشي به نام «هملت پشتكوهي» را روي صحنه آورده كه برخلاف تجربههاي گذشتهاش رويكرد كاملا رئاليستي دارد و تماشايش به احتمال زياد خالي از لطف نيست.
ساختن از هيچ
در پايان تماشاي نمايش «ساختن» به كارگرداني مصطفي ذرهپرور در كنار نمايشهاي «فرآيند»، «بودن» و «خماري» پشنهاد ميشود. اجرايي كه در سالن اصلي تئاتر مولوي روي صحنه ميرود و حاصل يك سال تمرين مداوم و سختكوشانه يك گروه جوان دانشجويي است. دانشجويان؛ تنها روزنه اميد اين روزهاي تئاتر ايران كه ميدانند چطور از هيچ، شگفتي بسازند.
نمايشي كه به گفته تهيهكنندهاش 150 شب روي صحنه رفته و در مقاطع مختلف حدود 9 مرتبه بازبيني را تجربه كرده بود، توقيف شد. بدعتها و ممنوعيتها فزوني يافته و شوراي نظارت ديگر با كارگردان يا تهيهكننده براي مطرح كردن موارد تماس نميگيرد، بلكه در موارد متعدد مشابه، آقايان يكراست با سامانه فروش بليت تماس گرفته و دستور لغو بليتفروشي صادر ميكنند.
رويكرد مجموعه تئاترشهر در قبال گروههاي نمايشي هيچگاه روشن نبوده. در صورتبندي ديگر، حتي نتوانسته مشخص كند به چه نوع تئاترهايي بها ميدهد... مدتهاست ديگر تماشاگران پروپاقرص دهه هفتاد و اوايل دهه هشتادش را روي صندليها نميبينيد.