پيشنهاد به تصميمگيراني كه از ادامه زندگي گروهها روي صحنه خوشحال نميشوند
تئاتر «اودين» يك نمونه پنجاهساله
بابك احمدي
صفحه تئاتر شماره پنجشنبه ۲۵ فروردين روزنامه اعتماد، به انتشار گزارشي درباره ميزان حمايت دولت و شهرداري پاريس از گروه تئاتري «خورشيد» به سرپرستي آريان منوشكين اختصاص داشت. مشت نمونه خروار. رويكرد نويسنده هم ابدا اينطور نبوده و نيست كه مثلا با نگاهي شرقشناسانه در زيرمتن قصد دامن زدن به ادبيات پسااستعماري «آنها جهان اولند و ما جهان سوم» داشته باشد.
بلكه مقصود واكنشي بود به رويكرد مديران هنري دولتي و ... در برخورد مقوله حمايت از گروههاي نمايشي و خلق آثار هنري بدون دخالت حضراتِ تصميمگير. بهانه شروع اين مجموعه گزارش گفتوگوي چندروز قبل مدير كل هنرهاي نمايشي است با يكي از خبرگزاريها كه آنجا در توجيه ماجراي توقيف نمايش «خونينزار» عنوان كرد (نقل به مضمون) «اين گروه صدوپنجاه اجرا داشته، پول درآورده و اصلا عدالت فرهنگي ايجاب ميكند ديگر ادامه ندهد.»
و البته كه با صداي آهستهتر ميگفت قصد دخالت در سازوكار خصوصي ندارد. گفتههايي سراسر ناقض اصل پاسداري مدير از امنيت شغلي فعالان حرفه تئاتر و تمايل به دخالت در سازوكار برنامهريزي سالنهاي خصوصي و هر دو نقض آشكار حريم خصوصي و حقوق فعالان صنف نمايش. آنهم در زمانهاي كه معيشت هنرمندان بر اثر رهاشدگي اقتصاد و تورم افسارگسيخته، همچنين شيوع ويروس كرونا دستخوش آسيب شديد شده و در چند مورد به تعطيلي هميشگي سالنهاي خصوصي تئاتر انجاميده است. همزمان دولتمردان نيز بدون برعهده گرفتن مسووليت (در افزايش زيرساختها و گسترش فعاليت گروههاي تئاتري)، حمايتهاي مالي (حقوق قطعي جامعه هنري) را قطرهچكاني پرداخت ميكنند و تهديد به كاهش همين حمايتهاي نيمبند را چون شمشير داموكلس بالاي سر تئاتريها نگه داشتهاند. در اين شماره، خيلي كوتاه به نمونه يوجينو باربا، كارگردان ايتالياييالاصل و سرپرست كمپاني تئاتر «اودين» اشاره ميكنيم كه از دهه 70 تا امروز در كشور دانمارك مشغول به كار است و آثار نمايشي و تاليفهايش در زمينه بازيگري و تجربههاي كارگردانياش همواره مورد توجه مدرسان و دانشجويان قرار ميگيرد.
باربا نهتنها بين ايرانيان كه اساسا در تاريخ معاصر تئاتر جهان چهرهاي الهامبخش تلقي ميشود كه تمام آنچه به دست آورده را مديون كوششهاي خود و گروهش در كنار حمايتهاي مادي و معنوي مديران فرهنگي و فرهنگدوست است. تصميمگيراني كه براي او و گروه آرامش و امنيت پديد آوردند، آنها را از نروژ به اقامت دايم در دانمارك دعوت كردند تا طي نيم قرن، نهال كمپاني تئاتر «اودين» و ايده «تئاتر مردمشناختي» را به درخت تنومندي بدل سازند كه هرساله ميتواند هنرجويان و دانشجويان و محققان بسياري را از سراسر اروپا به شهر هولستبروي دانمارك فرابخواند و حضورش در هر جشنوارهاي مايه اعتبار و آبرو باشد. بهمن سال ۱۳۹۵ بود كه اين كارگردان نامدار به همراه گروهش راهي تهران شد و مدتي نگذشت كه با خبرنگاران تئاتر به گفتوگو نشست. مشروح اين گفتوگو با تيتر «غريبهاي در شهر» در «اعتماد» منتشر شده و با يك جستوجوي ساده در دسترس است. گروه در سال 1966 در هولستبرو و در يك مزرعه قديمي مستقر شد و آنجا را به محل تمرين و اجراي تئاتر بدل كرد. اعضا در شروع حتي به سختي زبان مشترك داشتند و تماشاگران كه خيلي كم متوجه واژهها ميشدند، آنها در اجرا انواع زبانهاي منطقه اسكانديناوي را به كار ميگرفتند و در ادامه حتي بازيگران و اجراگراني از كشورهاي ديگر نيز به جمع خود اضافه كردند؛ امري كه رفته رفته به سبك و امضاي كمپاني بدل شد.
يعني تاكيد بر شيوه اجراگري بدون متن كلاسيك؛ مبتني بر بيان آوايي و رفتار بدني و ساختن تصاوير ناشناخته ولي آشنا!
باربا درباره رويكرد گروه توضيح داد «خاستگاه اين رفتار و اين نوع برخورد زندگي خودم بود به عنوان يك مهاجر و مهرباني مردم با من. سوي ديگر اما نگاههاي نژادپرستانه. يك جنبه جالب نژادپرستي اين است كه عنصر انساني آدم را ناديده ميگيرد. در آن موقعيت ديگر به اندازه كافي آدم حساب نميشويد چون پوست شما سياه است يا جنسيت شما متفاوت است. يك مرد، مرد محسوب ميشود يا اينكه گرايش جنسي شما متفاوت است با آن چيزي كه معمول است يا به سادگي شما به يك خداي ديگري معتقد هستيد. اينها باعث شد تئاتر اودين تبديل شود به يك خيمه و ما مانند عشاير زندگي كنيم و جالبترين و خوشايندترين وجه زندگي عشاير همين مهماننوازي است.»
ايبن ناجل راسموسن، از اعضاي قديمي گروه نيز به فرازونشيبهاي مالي اشاره داشت. «در ابتداي تاريخ گروه اودين بودجه مالي وجود نداشت (فقط محل استقرار بود) و گروه مجبور شد دنبال پول باشد تا بتواند از خودش حمايت كند و استراتژي يوجينو اين بود كه آدمهاي خيلي معروف مانند دِكو و ديگران را دعوت كند و آنجا سمينار و كلاسهاي آموزشي ترتيب دهد. عدهاي پول ميدادند كه در اين سمينارها شركت كنند و اسرار حرفهايشان را بياموزند. در طول اين سمينار بازيگران گروه بخشي از كارشان اين بود كه اتاق خوابِ اساتيد را فراهم كنند، غذاي آنان را آماده كنند و ... . بخشي از اين پولي كه شركتكنندگان ميپرداختند به عنوان دستمزد به اساتيد پرداخت ميشد؛ بخش ديگري از اين پول در صندوق گروه ميرفت كه خرج تئاتر از اين طريق مهيا شود.» كيست كه نداند استقرار در يك محل دايمي چقدر به شكوفايي يك گروه ياري ميرساند؟ وقتش نرسيده به پاسخ اين پرسش فكر كنيم كه گروه تئاتر «اودين» چطور موفق شد به سراسر جهان مسافرت كند، پذيراي علاقهمنداني از كشورهاي آسيايي تا آفريقا باشد و پنجاه سال ادامه دهد؟ اين امر جز حمايتهاي دولتي ميسر بود؟