• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5187 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۲۷ فروردين

گفت‌وگو با مريم بحرالعلومي، كارگردان فيلم «شهربانو» به بهانه نمايش آنلاين

همذات‌پنداري با رنج‌هاي مادر خطاكار

تينا جلالي

 

فيلم «شهربانو» دومين ساخته مريم بحرالعلومي با مضموني اجتماعي، قصه مادرانه‌اي دارد و داستان زني رنج كشيده را روايت مي‌كند كه بعد از مدت‌ها از زندان -به دليل حمل مواد مخدر- مرخصي مي‌گيرد تا در عروسي پسرش شركت كند ولي با حضور در خانواده با اوضاع نامطلوبي بين فرزندان مواجه مي‌شود تا جايي كه عرصه به قدري بر او تنگ مي‌شود كه انگار از زنداني به زنداني ديگر منتقل شده است. بازي باورپذير فرشته صدرعرفايي در نقش مادري خطاكار از قصه تلخ «شهربانو» فيلمي گرم و دوست‌داشتني از كار درآورده است.
با مريم بحرالعلومي، كارگردان اين فيلم درباره مضامين اجتماعي به كار گرفته شده در فيلم‌ها، قصه شهربانو و ساختار اين فيلم گفت‌وگو كردم.

  در سال‌هاي گذشته بسياري از فيلم‌هاي سينماي ايران از مضامين اجتماعي بهره برده‌اند. به عنوان فيلمسازي اجتماعي نظرتان را درباره فضايي كه اين فيلم‌ها در آنها ساخته مي‌شود و توليدات سينماي اجتماعي سال‌هاي گذشته بفرماييد.
تصور مي‌كنم هر فيلمسازي كه دست مي‌گذارد روي موضوعاتي كه زير متن داستان و قصه آنها نگاه آسيب‌شناسانه به مشكلات اجتماعي دارد بايد در وهله اول آن مساله خاص دغدغه شخصي خودش باشد و با پژوهش و آگاهي بالا نسبت به تمام جوانب آن به سمت قصه‌اش برود. البته كه دغدغه صرف تمام بحث نيست اما بايد به اين نكته اهميت دهيم كه بخش جدايي‌ناپذير و به واقع رسالت سينما تاثيرگذاري آن در سطح كثير جامعه است . خودم به شخصه هميشه سعي مي‌كنم درگير مسائل اجتماعي پيرامونم باشم و همچنين پيگير معضلات و مسائل روز جامعه. در واقع زيستم را طوري مديريت مي‌كنم كه با طبقات مختلف جامعه فاصله نداشته باشم و در ضمن مطالعاتي هم كه انجام مي‌دهم حول محور معضلاتي باشد كه دغدغه‌شان را دارم. پيگير اخبار، تحليل‌ها و نگاه‌هاي متفاوتي هستم كه زيرمجموعه شناخت جامعه‌ام تعريف مي‌شود و سعي مي‌كنم قصه‌ام را طوري انتخاب كنم كه از دل همين اتفاقات باشد و در ضمن تا حد امكان اثرگذار و چالش‌برانگيز.
  موضوعاتي كه در بعضي از فيلم‌هاي اجتماعي مي‌بينيم يا آنقدر تكرار شده‌اند كه در بيننده رغبت تماشا به وجود نمي‌آورد، يا اينكه فيلمساز در روايت قصه فيلمش به ورطه شعار مي‌افتد. 
حرف شما را قبول دارم ولي اين را درنظر بگيريد كه فيلمسازان بعضا در انتخاب سوژه‌هاي‌شان دست‌شان باز نيست و اين مسوولان هستند كه چارچوب سلايق را مشخص مي‌كنند. اتفاقا به عنوان يك كارگردان، بسيار به موضوعات ملتهب جامعه واقفم و علاقه‌مندم به پاره‌اي موضوعات ورود كنم. قصه‌هاي نو و كمتر گفته شده‌اي در دل اجتماع ما وجود دارد كه پتانسيل بالايي براي ساخت دارند، اما آيا من كارگردان مي‌توانم و اجازه ورود به اين بسترها را به لحاظ مميزي، قوانين و آستانه تحمل مديران و جامعه دارم؟ فكر مي‌كنم بايد به اين چالش چند منظوره نگاه كرد، چون مي‌دانم صرفا خواست يا انتخاب فيلمساز اينجا مطرح نيست اما درباره اينكه مي‌گوييد يكسري از فيلم‌ها در طرح موضوعات‌شان به ورطه تكرار يا شعار مي‌افتند، به نظر من تا وقتي معضلات در جامعه ما تكرار و تكرار مي‌شود ما مي‌توانيم اين موضوعات را در فيلم‌هاي‌مان كماكان مطرح كنيم ولي شخصا با شعارزدگي مثل شما مساله دارم.
  منظورم اين است كه گاهي موضوعات اجتماعي طوري در فيلم‌ها روايت مي‌شوند كه براي مخاطب دلزدگي ايجاد كند. يعني حد خلاقيت در روايت سينمايي پايين است يا اصلا خلاقيتي در كار نيست. در نتيجه گاهي فيلم‌هايي مي‌بينيم كه صرفا يك موضوع تلخ اجتماعي را يدك مي‌كشند.
بله، قطع به يقين ‌بايد بزك تازه‌اي به مسائلي كه گفته شده‌اند اما شايد شنيده نشده‌اند، بخشيد تا تاثير بيشتري نسبت به آثار پيشين پيدا كنند. اين بزك در نوع روايت، انتخاب بازيگران، زاويه ديد و... مي‌تواند مستتر باشد، چون معتقدم تا زماني كه معضلات به پيوست در جامعه ما تكرار مي‌شوند بايد ساز و كاري انديشيده شود تا به حل و فصل اين مشكلات يا حداقل به كم‌رنگ كردن آنها منجر شود و چه جايي بهتر از سينما. تا زماني كه سينما به عنوان رسانه‌اي جمعي وجود دارد، مي‌توان به مباحث مختلف هر چند تكرارشونده ورود كرد، مباحثي نظير اعتياد، طلاق، مشكلات مربوط به زندانيان و جرايم مختلف، فضاي قضايي و ديگر ناهنجاري‌ها كه ريشه بسياري از آسيب‌ها هستند.
  فيلم «شهربانو» كه دومين ساخته شماست، از موضوعي اجتماعي بهره برده. با توجه به تمامي صحبت‌هاي شما در بالا، آيا فكر مي‌كنيد اين فيلم رسالتش را در طرح مشكلات اجتماعي به انجام رسانده است؟
با نظراتي كه از مخاطبان، منتقدان، مسوولان مربوطه و همكاران گرفتم، همچنين نمايش‌هايي كه فيلم در داخل و خارج از كشور داشته، مي‌توانم بگويم پاسخ‌هاي مثبتي براي اين سوال دريافت كردم و خدا را از اين بابت شاكرم، چون مهم‌ترين هدفم از ساخت شهربانو همين بوده است. نظراتي دريافت كردم مبني بر اينكه مردم به فكر واداشته شده‌اند و راجع به اين فيلم با هم صحبت مي‌كنند. براي من ارزشمند است كه مخاطبي برايم مي‌نويسد كه «با ديدن شهربانوي فيلم شما ياد مادري افتادم كه در نزديكي‌ام مي‌بينم اما هرگز پيش از اين به عمق رنج او فكر نكرده بودم.» چنين نظرات مثبتي براي هر فيلمسازي خوشايند است .
  حين تماشاي فيلم شهربانو به نظرم آمد كه اگر براي بازنويسي فيلمنامه زمان بيشتري سپري مي‌شد، فيلم از استحكام بيشتري در ساختار خود برخوردار مي‌شد. چقدر با اين نظر موافق هستيد؟
با آقاي تيمورتاش فيلمنامه‌نويس شهربانو نزديك به 11 ماه وقت براي نگارش گذاشتيم. بسيار تحقيقات ميداني انجام داديم و پژوهش‌هاي مكتوب داشتيم. با معاونت فرهنگي وقت قوه قضاييه نيز در تاييد محتوا و مضمون جلساتي برگزار شد، چون فيلمنامه و روايت روي مرز تند و تيزي قدم برمي‌دارد هم براي من و هم براي نويسنده فيلمنامه، چگونگي تعريف قصه اهميت بسيار بالايي داشت و تلاش كرديم همسو با واقعيت به سرانجام برسد.
 فضاي حاكم بر فيلم گرم و دوست‌داشتني است ولي فكر نمي‌كنيد از نظر تعليق و كشش داستاني، گنجايش كار بيشتري هم وجود داشت؟
ممنونم از نگاه شما. اين گرما در بطن و لايه‌هاي كار نياز بود چون به ديد من، جنس روايي اين قصه چه روي كاغذ و چه در اجرا به گونه‌اي نبود كه پرتلاطم و پر تعليق باشد يا لحظات پرطمطراق در آن لحاظ شود، ضمن اينكه فيلمنامه‌نويس، آقاي تيمورتاش، خودشان كارگردان هستند و ما در تعامل خوبي همكاري داشتيم و اصطلاحا زبان تفكر همديگر را مي‌فهميديم. ما در اين فيلم تلاش‌مان اين بود كه از رخوت و رنج دروني يك مادر خطاكار حرف بزنيم كه اين هدف‌گذاري به خودي خود ما را از ايجاد كششي كه شايد مدنظر شما باشد دور مي‌كرد؛ چراكه هرگز هيچ تمام‌شدني در بستر رنجي مادرانه به ذات، كشش‌برانگيز نيست و نبايد هم باشد. تنها تامل‌برانگيز و متاسفانه شايد ترحم‌آميز باشد!
  به دليل اينكه اين مادر از زنداني فيزيكي به زندان روحي منتقل مي‌شود.
دقيقا و چنين قصه و مضموني نوعي خلأ غمگنانه را در قامت سينما، تصوير مي‌طلبيد كه به عنوان مثال ما نقاط انتظاري را جاگذاري كرديم و از همان ابتدا مي‌دانستيم كه مخاطب را كلافه خواهد كرد و اين كلافگي بخشي از بايدهاي روايت من بود. وقتي مخاطبي نمي‌تواند چند ثانيه به لحاظ دراماتيك تصويري مستطيل را انتظار بكشد چطور مي‌تواند سال‌ها چهارديواري زندان را در زندگي قهرمان فيلمي كه تماشا مي‌كند، درك كند؟ مي‌خواهم بگويم تمامي لحظات فيلم چه در متن و چه در اجرا كه از جانب بعضي مخاطبان ممكن است فاقد تعليق يا لخت دانسته شود كاملا تعمدي لحاظ شده است كه از جانب بعضي مخاطبان ديگر و كارشناسان نكات حفظ قوام و يك‌دستي روايت در انتقال مضمون يا حرفي است كه شخصا قصد بيانش را داشتم. 
  در واقع مي‌خواستيد دلمردگي يك مادر را انتقال دهيد؟
همين‌طور است و اين باتوجه به جايگاه مقدس مادر كار آساني هم نبود. بايد اين را اضافه كنم كه سكون و سكوت درج شده در فيلم از جهاتي نزديك به فيلم اولم پاسيو هم هست. آنجا از رخوت و درد تنهايي زنانه صحبت مي‌كرديم و در شهربانو از رنج و مصايب مادرانه.
  به نظر مي‌رسد انتخاب سوژه مادر خطاكار، كار را براي شما سخت كرده باشد؟ سكانس‌هايي در فيلم است كه دل مخاطب براي مادر به درد مي‌آيد.
بله، خيلي به طرح اين موضوع دقت داشتم و تمام تلاشم اين بود كه فرزندان اين مادر را به گونه‌اي نشان دهم كه مخاطب حق را هم به بچه‌ها بدهد و هم به مادر. با اينكه مي‌دانيم اتهامات به مادر درست است و اگر خودمان را جاي بچه‌هاي چنين مادراني بگذاريم فقط به آنها حق مي‌دهيم. خيلي دقت كردم تا طرح اين اتهام و دادخواهي خانوادگي از مادر قصه (شهربانو) محترمانه باشد. نگراني و احتياط مي‌توانست در اين باشد كه نكند با ساخت چنين فيلمي از جايگاه مادر تقدس‌زدايي شود كه خوشحالم با وسواسي كه شخصا داشتم، اين اتفاق نيفتاد.
  فرشته صدرعرفايي بي‌مبالغه يكي از بهترين بازيگران سينماي ايران است كه در نقش مادر انتخاب بسيار خوبي بود و باعث همدلي مخاطب مي‌شود.
وقار مادرانه خانم صدرعرفايي عزيز باعث شد ايشان را براي اين نقش در نظر داشته باشم. هر چند كه پيش‌تر با هم آشنايي يا همكاري نداشتيم اما از همان ابتدا به دليل تصوير درستي و به‌ خصوص نگاه عميقي كه دارند، حضورشان را در فيلم تصور مي‌كردم و از اين همكاري بسيار بسيار خرسندم. 
  ولي بحثي وجود دارد كه اين مادر شبيه مادري كه 10 سال در زندان باشد و قبلا ديده باشيم به نظر نمي‌آيد.
يكي ديگر از دلايل اصلي ساخت اين قصه براي من همين بود كه زنداني متفاوتي نشان دهم . تغيير در اين تصور جا افتاده كه چرا زندانيان هميشه بايد ظاهر عجيب و غريب يا هميشه لحن و ادبياتي تيپ گونه داشته باشند؟ برايم بسيار مهم بود .
  عجيب و غريب نه ولي قابل باور باشد. المان كوچكي يا نشانه‌اي كه بيانگر روحيات او باشد كه 10 سال كنار مجرمان ديگر شب را به صبح رسانده. مادر قصه شهربانو آدم -به اصطلاح- پاستوريزه‌اي به نظر مي‌رسد.
اتفاقا خيلي از مادران، خواهران و دختراني كه در زندان زنان گرفتارند هم مثل او هستند. من حتي در زندانبان هم با صداي مه‌لقا باقري عزيز، اين تفاوت را نشان دادم . آنجايي كه به شهربانو مي‌گويد: «رنگ موهايت خوب شده»، مهري كه حين اقتدار دارد نشان از تفاوت حضور اوست. قطعا كه زندان زنان خلافكاران زيادي هم دارد كه دقيقا گروه هدف نمايشي شما و خيلي از همكاران من در آثارشان بوده‌اند اما زنان بسياري هم هستند كه مانند شهربانو با خطاكاري و نه خلافكاري درگير اين فضا مي‌شوند و ساليان زيادي را در چهارديواري زندان سپري مي‌كنند‌. همين نگاه همگاني هم به نوعي همان قضاوتي است كه در اكثريت جامعه نسبت به افراد زنداني صورت مي‌گيرد و من به مخالفت با همين قضاوت‌ها و برچسب زدن‌ها شهربانو را ساخته‌ام .
  بايد به فيلمبرداري و قاب‌بندي‌ها و نوع فيلمبرداري مسعود اميني‌تيراني اشاره كرد كه به خوبي در خدمت فيلم قرار مي‌گيرد و ساز خود را نمي‌زند.
 اين دومين همكاري ما بعد از فيلم «پاسيو» بود و تعامل خوبي كه با هم تكرار كرديم. همكاري با ايشان بسيار برايم لذت‌بخش است و هميشه با نتايج درست به فصول مشترك بصري مي‌رسيديم كه اين خروجي كار را به خوبي رقم مي‌زند‌. همين‌طور با همكار صدابردارم علي كيان ارثي، طراح گريم اميد گلزاده، طراح لباس فرحناز نادري، مديرتوليد، برنامه‌ريز و تدوينگر حرفه‌اي شهربانو، سينا گنجوي كه همگي در دو فيلم كنارم بودند. از گروه اجرايي اصلي فيلم تنها با طراح صحنه خوبمون بابك كريمي طاري، آهنگساز اميريل ارجمند و صداگذار محمود موسوي‌نژاد، اولين همكاري‌مان در شهربانو شكل گرفت و بسيار دلچسب با تك‌تك عزيزان. 
  بازي متفاوت يوسف تيموري و بهرنگ علوي هم از نكات مثبت فيلم است. دو كمدي كاري كه نقش‌هاي‌شان تفاوت اساسي در فيلم شهربانو دارد.
هم يوسف تيموري و هم بهرنگ علوي به ديد من هم بهترين انتخاب‌ها شدند و دقيقا جزو نكات مثبت فيلم هستند. هرچند در ابتدا براي من و خودشان ريسك داشت ولي بسيار از نتيجه دو كاراكتر راضي‌ام. با همراهي هر دو در ايفاي شخصيت‌ها تلاش كرديم تفاوت را در جهان نقش‌آفريني‌شان لحاظ كنيم و اين نقش‌ها چالش جدي براي‌شان باشند. يوسف تيموري سال‌ها از حضور جدي‌اش مي‌گذشت و بسيار استقبال كرد تا دوباره به سينماي جدي برگردد. بهرنگ علوي هم همين‌طور چون پيش از اين در سن و سالي بيشتر از خودش نقش‌آفريني نكرده بود.
  اما نكته آخر حول محور موارد اجرايي و كارگرداني فيلم شهربانو است كه ساده روايت مي‌شود. اين تعمدي بود؟
چون تصميم گرفتم فيلم به صورت اول شخص روايت شود، ساختار واقع‌گرايانه‌اي را طراحي كردم. ابتدا با كاراكتر اول فيلم از زندان بيرون مي‌آييم و انتها با او دوباره به زندان برمي‌گرديم. مضاف بر اينكه ما دست روي زناني از جامعه گذاشتيم كه روايت قصه آنها نياز اساسي هم به اين واقع‌گرايي داشت و ترجيح دادم خودم را به هيچ شكلي در فيلم به رخ مخاطب نكشم و همين‌طور دوربين فيلمبردار هم اصلا خودنمايي نكند. البته كه فيلم سوم من مسير ديگري مي‌رود، اما شكل روايت اين فيلم در امتداد فيلم پاسيو قرار دارد. اين نكته را هم بگويم اگر اين فيلم مستقل ساخته نمي‌شد و با سرمايه شخصي نبود شايد حدود 10درصد تفاوت‌هايي در اجرا لحاظ مي‌كردم و قطعا تعداد بيشتري براي جلسات فيلمبرداري در‌نظر مي‌گرفتم. مي‌گويم 10درصد چون به واقع فراتر از بضاعت توليدي و زماني‌اي كه بودجه اجازه مي‌داد درنهايت با بالاترين سطح كيفي ممكن و همچنين همكاري و همراهي عوامل فوق‌العاده حرفه‌اي پيش رفتم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون