اميدوار، آنهم بيحساب و كتاب
فاطمه باباخاني
ميپرسند چطوري؟ پاسخ اين جمله نبايد اين باشد كه حالت خوب است زيرا چنين جوابي گويي توهيني به مخاطب است. در مقابل ميگويند چطور خوبي؟ مگر در اين شرايط كه گراني كمر همه را خم كرده و انواع و اقسام مسائل و مصائب در زندگي وجود دارد ميشود خوب بود، حتي اندكي خوب هم جواب درستي نيست؟ حال اگر پاسخ بدهي فراموش كردن اميد و زندگي بدون آن تنها سختتر كردن زيستن بر خود است و تكرار مداوم اين جمله كه «حالم خوب نيست»، «هيچچيز خوب نيست»، «ديگر كاري نميشود كرد» و ... باعث تنهاتر شدن ميشود و اينكه كمتر ديگران سراغ بگيرند انگار كه با ديوانهاي طرف شدهاند يا بلاهتي را در تو مشاهده كردهاند موضوع كلام را عوض ميكنند و بعدتر با خود ميگويند فلاني را ديدهاي الكي خوش است، يا انگار نميفهمد در كجا زندگي ميكند و به شرايط آگاه نيست.
در ميانه اين حجم نااميدي افرادي كه از اميد سخن ميگويند گرچه اندكند اما همانها هستند كه زندگي را براي ديگران آسانتر ميكنند و جوانه اميد را در دل زنده نگاه ميدارند تا رشد كند، به درختي سرسبز بدل و در نهايت به تغيير و بهبود شرايط منجر شود.
من اين جوانه را در نگاه و سخن مادري ديدم كه پسر يكدانهاش در سختترين شرايط به سر ميبرد و عروسش هم شرايط بهتري نداشت، زني كه همسرش هم به لحاظ احساسي دچار فروپاشي شده بود و دخترانش هركدام در سويي ديگر از دنيا نگران شرايط برادر و همسرش بودند. او تنها از اميد حرف زده و ميزند و از روزهاي بهتري كه خواهد آمد. من اميدوار بودن را در «كاترين رضوي» مديرعامل انجمن سنستا كه دو روز پيش درگذشت، ديدم كه در سختترين دوره مبارزه با سرطان و در حالي كه يك ماه بيش از زندگياش باقي نمانده بود تنها از اميد به بهتر شدن اين سرزمين سخن ميگفت و از همه ميخواست نااميد نباشند و حركت كنند. اميدوار بودن را در دوستي ديدم كه در سختترين شرايط زندگي و وقتي به دنبال مورد اتهامياش بودند، ميخنديد و با شوخي سعي ميكرد حال ديگران را بهتر كند.
من اميدوار بودن را در مردان و زناني ديدم كه براي حفظ محيطزيست اين سرزمين دچار سختترين شرايط شدهاند اما همچنان نگران طبيعت اين سرزمين هستند. اميد داشتن را در مردي كه در بيابانهاي اين كشور به دنبال سرنگين پلنگ ميگردد تا به شيوه تغذيه اين گونه پي ببرد با اينكه ميداند ممكن است هيچگاه كسي از او قدرداني نكند، از كارشناسي كه آن سوي دنيا لحظه به لحظه خبرهاي ايران را رصد ميكند و به هر پرسشي با صبر پاسخ ميگويد.
اميدوار بودن در اين زمانه گرچه سخت است، اما كاري نشدني نيست. شكوه و شكايت از آنچه هر روز دچارش ميشويم توان و صبر را از بسياري از ما گرفته است، نه ميتوان سفر كرد و نه حتي رفاه اندك زندگي سابق را داشت، همهچيز بر محور حساب و كتاب كوچكترين مخارج ميچرخد با اين همه ميشود بيحساب و كتاب اميدوار بود، ميشود به دلخوشيهاي كوچك بسنده كرد و به آنها چنگ زد تا روز بهتري كه خواهد آمد.