درنگي بر موسيقي فيلم «استاكر»
و درك موسيقايي آندري تاركوفسكي
سفري به اعماق سكوت
شورا كريمي
پيشِ اصل خويش چون بيخويش شد
رفت صورت جلوه معنيش شد
مولانا
استاكر پنجمين فيلم بلند فيلمساز پرآوازه روس، آندري تاركوفسكي و به انتخاب غالب منتقدين و كارشناسان سينماي جهان، يكي از پنجاه فيلمِ برترِ تمام زمانها شناخته شده است.
اين فيلم برداشتي آزاد از يك رمان كوتاه با عنوانِ «پيكنيك در كنار جاده» از برادران استروگاتسكي است.
معناي نام فيلم همواره موضوع مناقشاتي بين منتقدان بوده است. استاكر به معناي دنبالكننده ترجمه شده است اما در واقع برگرفته از اسم مستعار شخصيتي مشابه در رمان برادران استروگاتسكي است. داستان در مورد سفر استاكر و دو شخصيت ديگر كه با نامهاي استاد و نويسنده معرفي ميشوند به «منطقه» آغاز ميشود.
«منطقه» سرزميني اسرارآميز و محافظتشده است كه سفر به آنجا عملي غيرقانوني محسوب ميگردد، در منطقه محلي وجود دارد به نام «اتاق» كه افراد با ورود به آن به عميقترين آرزوي قلبي خود دست مييابند.
استاكر شخصيتي است كه مسووليت انتقال مسافران داوطلب به منطقه را برعهده گرفته است. پس از اين مقدمه ناگزير مايلم به جهانبيني منحصر به فرد تاركوفسكي اشارهاي كنم چرا كه بدون در نظر گرفتنِ اين امر پرداخت به اثر هنري مفصل و پيچيدهاي مانند استاكر، بيفايده است.
تاركوفسكي هنرمندي است بسيار شبيه به آثار سينمايياش. از اولين آثار ساختهشده او مثل «ويلون و تراكتور» كه يك فيلم كوتاه با بودجه ناچيز است، ميتوان دريافت كه با يك هنرمند كمنظير و آگاه مواجهيم. همانطوركه آثار سينمايياش در سينماي جهان بهطور محسوسي متفاوت و ديگرگونهاند، جهانبيني و سلوك زيستي او نيز منحصر به فرد و بيپروا است. تاركوفسكي بهرغم تسلط فوقالعادهاش بر تاريخ سينما و ادبيات روسيه در ساخت آثارش به شكلي شجاعانه از ساختارهاي معمول يك اثر دراماتيك دوري و با صراحت داستان را به شيوه شخصي خودش روايت ميكند.
ترديدي نيست كه هر اثر هنري و هنرمندي داراي وجوه گوناگون و نقاط ضعف و قدرت متعددي است اما آنچه تاركوفسكي را از خيل هنرمندان همعصرش متمايز ميكند ديدگاه معنوي و عميق او در رابطه با جهان هستي است. همه جهان، آنچه ظاهر شده و آنچه ديده نميشود؛ او دقيقا در زمان و مكاني ميزيد كه موج ماديگرايي برجستهترين انديشمندان و متفكران را تحتتاثير خود قرار داده بود. چنانكه ميگويد: «من جزو دستهاي از هنرمندانم كه به جاي خلق واقعيت به خلق درونياتم ميپردازم.»
به فيلم بازگرديم؛ قرار است ديدگاهم را به عنوان يك آهنگساز در رابطه با محتواي موسيقايي «استاكر» بيان كنم و اين كار دقيقا مشابه سفر شخصيتهاي داستان به «منطقه» است؛ چرا كه هر جزو اين فيلم همواره بايد در رابطه با مجموعه اثر بررسي شود و به همان شكل كه هيچ مسير مستقيمي به «اتاق» موجود نيست، مسير مشخصي براي تفسير منطقي عملكرد اجزاي فيلم نيز وجود ندارد. علت اين امر اما منطقي و واضح است: تعمد مولفين اثر در به دام انداختن مخاطب در يك رابطه شهودي با فيلم!
پيش از توضيح تمهيدات شعبدهگونه تاركوفسكي براي دستيابي به اين منظور لازم است به دو مورد اشاره كنم؛ يكي درك تاركوفسكي به عنوان فيلمساز از اهميت امكاناتي كه صدا و موسيقي در اختيار او قرار ميدهد و دوم حضور يك آهنگسازِ مسلط به نام «ادوارد آرتميف» كه استاكر يكي از سه همكاري درخشان او با تاركوفسكياست.
آرتميف فارغالتحصيل كنسرواتوار چايكوفسكي مسكو و مسلط به موسيقي اركسترال اروپا است كه ميتوان او را جزو اولين آهنگسازاني دانست كه با شهامت از موسيقي الكترونيك در تصنيف موسيقي فيلمهاي خود بهره جسته است. همكاري او با تاركوفسكي در استاكر در واقع نقطه عطفي در تاريخ موسيقي فيلم جهان محسوب ميشود، ترفندهايي كه اين دو براي كمال تاثيرگذاري بر مخاطب اتخاذ كردهاند حيرتآور و بسيار نوگرايانه است. استفاده سينتيسايزر و صداهاي الكترونيكي و بهرهگيري همزمان از يك ساز سنتي مثل تار آذربايجاني و اشكال صوتي تغيير شكليافته آن در دهه شصت ميلادي بسيار نو ظهور است، در استاكر موسيقي و طراحي صدا كاملا يكپارچه عمل ميكنند و هدفي مشترك را ميجويند؛ تاثير ويروسي بر ذهن مخاطب! مولف با اتخاذ تمهيداتي نظير حذف بعضي صداهاي طبيعي جهان قابل مشاهده و از طرفي اضافه كردن برخي اصوات غير واقعي با منابع نامشخص صوتي به شكل ظريفي بخش منطقي ذهن مخاطب را مورد حمله قرار داده و آن را خلع سلاح ميكند بنابراين مخاطب پس از مواجهه با اين ماتريكس پيچيده متشكل از تضادها و ناهنجاريها دست از تفسير منطقي فيلم برداشته و ارتباط شهودي برقرار ميشود. در نسخهاي از اثر دو جا روي حركت قطار از سمفوني نهم بتهوون استفاده شده كه تاركوفسكي قصد خود را از اين انتخاب تداعي سرنوشت جامعه بشري عنوان ميكند؛ بهطور كلي موسيقي و صدا در اين فيلم به گونهاي طراحي شده كه مخاطب «منطقه» را به مثابه موجودي زنده ميپذيرد. آرتميف و تاركوفسكي از طريق ادغام دقيق و متعادل اصوات غيرطبيعي و طبيعي فضاي ابهامآميز مدنظرشان را به دقت طراحي ميكنند و با اين تدبير سفر فيزيكي شخصيتهاي داستان را به يك سفر دروني تبديل ميكنند.
گرچه بدون اغراق ميتوان مطالب و مقالات بسياري راجع به هر يك از اجزاي سازنده اين اثر تهيه كرد بايد به اين موضوع اشاره كنم كه «استاكر» جهت ارتباط دسته اول با مخاطب ساخته شده است به اين معني كه اگرچه هريك از سه شخصيت اصلي داستان نقش يك كهنالگو را بازي ميكنند قهرمان اصلي داستان نفر چهارم است: «مخاطب» كه در مواجهه با اين اثر سفري به دوردستترين بخشهاي درون خويش را پيش ميگيرد.