• ۱۴۰۳ سه شنبه ۶ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5192 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱ ارديبهشت

گزارش «اعتماد» از راز جسدي كه با سرقت اينترنتي فاش شد

كشف مقتول با زانوي قطع شده

بهاره شبانكارئيان

 

در مسجدسليمان اتفاق افتاد. اتفاقي كه خواسته يا ناخواسته منجر به قتل شد. در دادنامه متهم به قتل در خصوص عنوان اتهام قيد شده است؛ كلاهبرداري و قتل عمد مقتول «تورج.ب» اما در مصاحبه با پدر و مادر متهم به قتل آنها فقط گفتند؛ تقاضاي كمك دارند. گفتندپسرشان «رضا.م» مقصر نبوده و تازه در رشته مهندسي نفت فارغ‌التحصيل شده بود.  همه‌چيز از اين جا شروع مي‌شود كه در سال ۱۳۹۴ شخصي به نام «جلال.الف» به دادسراي همين شهرستان مراجعه و اعلام مي‌كند كه از طريق موبايل‌بانك خود متوجه شده مبلغ ۱۰ ميليون ريال از حساب بانكي‌اش برداشت شده است. با شكايت جلال و پيگيري ماموران مشخص مي‌شود چند نفر در اين كلاهبرداري دست داشته‌اند كه با احضار آنان راز يك جنايت فاش مي‌شود.  با احضار اين چند نفر و اظهارات آنان معلوم مي‌شود متهم به قتل از جلال مبلغي را به عنوان ربا قرض مي‌كند و چندي بعد ادعا مي‌كند كه جلال در حقش نامردي كرده است. رضا در اظهارات خود عنوان داشته است كه در ارديبهشت ماه، يكي از دوستانش به نام «مهدي.ب» به او مي‌گويد كه جلال به او اطمينان دارد و كارت‌هاي بانكي جلال نزد او است و تصميم مي‌گيرند مبلغي را از كارت جلال برداشت كنند. پس از برداشت مبلغ از كارت جلال، رضا بدهي‌اش را به او مي‌پردازد. دو روز بعد از اينكه رضا بدهي‌اش را به جلال پرداخت مي‌كند، مهدي و تورج تصميم مي‌گيرند براي تبديل دلار به اهواز بروند. رضا كه به دنبال اين دو مي‌رود متوجه مي‌شود آنها قصد رفتن به اهواز را دارند و به آنها مي‌گويد كه در ماشينش اسلحه است و فعلا صلاح نيست كه به اهواز بروند. مهدي پيشنهاد مي‌دهد كه به شكار بروند...چند ماه بعد جسد تورج در حالي كه زانوي پاي چپش قطع و از ناحيه شكم و دست‌ها بر اثر وجود حشرات خراشيده شده بود كشف شد.  پدر و مادر رضا در گفت‌وگو با  «اعتماد» در خصوص روز حادثه توضيحاتي را ارايه  مي‌دهند.

از زبان پدر متهم  به قتل
پدر رضا با ناراحتي مي‌گويد: «ما در شهرستان مسجدسليمان زندگي مي‌كنيم. من فرهنگي هستم. يه مشكل حاد براي پسرم به وجود آمده... متاسفانه پنج شش نفر بودن و درگيري ميان‌شان صورت گرفت و افتاد گردن پسر من. به لحاظ قانوني گردن ما از مو باريك‌تره و ما تابع قانونيم. پسرم در رشته مهندسي نفت فارغ‌التحصيل شده بود ولي خب گرفتار شد. يك روز در خانه بوديم ماموران آگاهي به خانه ما آمدند و پسرم را خواستند. گفتم چي شده گفتند به جرم سرقت اينترنتي مي‌خواهند پسرم را ببرند. وقتي هم پسرم را بازداشت كردند ماجراي قتل وسط آمد... هفت شاكي داره كه ما از شش تاي آنها رضايت گرفتيم و مونده يكي از آنها. نزديك يك ميليارد تومن ديه براي ما تعيين كردند تا رضايت بدهند. داستانش زياد هست خواهر‌جان. اين اتفاق افتاده گردن ما. اين يه نفري هم كه مونده تا رضايت بده از خانواده مقتول هست. پسرش 14 سال قبل زده پسر برادرشون رو كشته. يعني يه درگيري خانوادگي. حالا اينا هم مي‌گن 480 ميليون تومن ديه‌اي كه مونده گردنشون رو من بدم تا رضايت بدن.»
و اما در اظهارات كامل رضا در خصوص روز حادثه اينگونه عنوان شده است كه سه نفري به سمت شكار رفتيم. در راه مهدي به تورج گفت كارت عابر بانك همرات باشد. مهدي رمز كارت تورج را به من داد و گفت برو از يك مغازه رمز كارت را چك كن. بعد آمدم به سمت اهواز براي شكار حركت كرديم و يك پرنده هم شكار كرديم. كنار جاده ماشين را پارك كرديم و پياده حركت كرديم. مهدي به من گفت تفنگ را به من بده تا من هم شكار كنم. ناگهان صداي شليك شنيدم،  برگشتم ديدم مهدي تورج را با اسلحه زده است. تورج گفت چرا و مهدي گفت اشتباه شده و دوباره اسلحه را مسلح كرد و يك تير ديگر به تورج زد. سپس مدارك از قبيل كارت ملي و عابربانك را از جيب تورج برداشت. به مهدي گفتم اين چه كاري بود كردي. مهدي به من گفت بيچاره اسلحه براي تو بود كار تو بود. فشنگ هم مال تو بود و هيچكس من را با اسلحه نديده است. مهدي تورج را از پا گرفت و به گودالي انداخت.

از زبان مادر متهم به قتل
صداي مادر متهم به قتل از پشت تلفن شنيده مي‌شود و ناگهان گوشي تلفن را از همسرش مي‌گيرد و مي‌گويد: «من هم معلم هستم. يكي از اين پنج شش نفر دوستان رضا كه در پرونده هم اسمش هست يه جوري بود كه من دوست نداشتم پسرم باهاش در ارتباط باشه. يه صبح پنجشنبه بيدار شدم تا برم مدرسه. ديدم مهدي دم خونه ما وايساده و گفت مي‌شه رضا رو بيدار كنين تا بريم شكار. گفتم كجا؛ دلم رضا نيست كه برين شكار. با يه حالت برآشفته و چشم‌هاي قرمز وايساد و گفت نه حتما صداش كنين كه بريم شكار. به خدا پسر من خواب بود و اصلا روحش خبر نداشت. خونه ما يه جوريه كه پنجره‌اش رو به كوچه است و حالا نگو من كه رفتم پسرم هم با مهدي رفت شكار. شما تهران هستين؟ يه روز تشريف بيارين مسجدسليمان ماجرا رو سوال كنين همه‌چيز مثل روز روشنه. الان مساله‌اي كه براي ما خيلي اهميت داره اينكه به ما كمك كنن تا ما بتونيم پسرم رو از زندان دربياريم. ما تقاضاي كمك داريم. با كلي وام و بدهي اين مبلغ ديه كه يك ميليارد تومن بود رو جمع كرديم فقط مونده همون 480 ميليون تومن.» در اظهارات مهدي و يكي از دوستان او «احمد.ك» عنوان شده است كه رضا به دليل مشكلات مالي يك شب با ما تماس گرفته و گفته فردي به نام تورج را كشته و در بيرون از شهر چال كرده است...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون