آيا شوراي عالي، استقلال خانه هنرمندان ايران را واگذار ميكند؟
خانهاي روي آب
بابك احمدي
۲۱ فروردين ۱۴۰۱ تيتري در خبرگزاريها منتشر شد مبني براينكه «مجيد رجبي معمار در خانه هنرمندان ميماند». ۲۸ فروردين اما ورق برگشت، خبر رسيد «مجيد رجبي معمار از خانه هنرمندان ميرود». دو موضعگيري متناقض از سوي رييس شوراي عالي خانه هنرمندان در فاصله هفت روز كه احتمال كليدي به دست ميدهد براي تحليل دلايل خداحافظي مديرعامل خانه. بهويژه اگر اين تعريف حوزه مطالعات رسانه را پذيرا باشيم كه خروجي هر نهادي به مثابه «رنگ رخسار» است كه «خبر ميدهد از سر درون». بر همين اساس، اظهارات متناقض ايرج راد در نگاه نخست نشاندهنده شكاف و بينظمي درون شوراي عالي است؛ اين رفت و برگشتهاي خبري در شرايطي رخ داده كه بحث استعفا اسفند سال قبل مطرح شد و رجبي معمار همانجا اعلام كرد كه اگرچه تنگناهاي مالي در نظر او بزرگترين مشكل مديريت مجموعه است اما «مسائل ديگري» نيز در اتخاذ اين تصميم بيتاثير نبوده. اينجا بايد پرسيد آن «مسائل ديگر» چيست؟ رييس شوراي عالي خانه هنرمندان وضعيت پيش آمده را اينطور تشريح ميكند كه مجيد رجبي معمار در جلسه اول پذيرفته مدير بماند، اما چندروز بعد بار ديگر بنا را بر رفتن ميگذارد. «سرانجام شوراي عالي خانه هنرمندان در پي اصرار ايشان، در جلسه يكشنبه ۲۸ فروردين استعفاي ايشان را پذيرفت.» سوال ديگري كه اعضاي شوراي عالي بايد به آن پاسخ دهند همين است كه در فاصله دو جلسه شورا با مديرعامل چه گذشته كه كار به اصرار براي رفتن رسيد؟ قطعا ظرف هفتههاي اخير جلسههايي برگزار شده، راهكارهاي ماندن يا نماندن مديرعامل مورد بررسي قرار گرفته و سپس اطلاعات به رسانهها درز كرده است. غير از اين امكان نداشت شورا چنين خودافشاگرانه عمل كند. با استناد به همين اغتشاش خبري ميتوان مدعي شد اوضاع شورا بهسامان نيست كه چنين خامدستانه در عرض يك هفته كمر به تكذيب خودش ميبندد. براي درك دقيقتر وضعيت لازم است مروري داشته باشيم بر سير تاريخي بحران اخير كه در نهايت به استعفاي مديرعامل انجاميد.
تفكر غيرسازنده شوراي عالي
پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ «حميدرضا نوربخش» در گفتوگو با رسانهها بيان ميكند «خانه هنرمندان ايران به عنوان مجمع همه صنوف هنري، نهاد مهمي به حساب ميآيد. من شهادت ميدهم كه متاسفانه آنچنان كه بايد به خانه هنرمندان ايران توجهي نشده و اين مجموعه الان در حال تعطيل شدن است. اينجا نهاد بسيار مهمي هم در سطح ملي و هم در سطح بينالمللي است و در طول اين سالها توانسته اعتبار خوبي كسب كند و انتظار ميرود كه بيش از اينها به خانه هنرمندان ايران كمك شود.» اين مشت نمونه خروار اظهارنظر اعضاي شوراي عالي است كه جز دريافت حمايت از سازمانها استراتژي ديگري دنبال نميكند. او سپس ادامه ميدهد كه «با توجه به هزينههايي كه اين مجموعه دارد، مشكلات آن فراتر از حد تصور است. ما انتظار داريم كه به اين مركز توجه بيشتري صورت بگيرد، هم از طرف دولت و وزارت ارشاد و هم از سوي شهرداري. خانه هنرمندان ايران الان واقعا در خطر تعطيلي قرار دارد و اميدوارم مسوولان دولتي توجه جديتري به اين مجموعه داشته باشند. در مورد رديف بودجه قولهايي داده شده اما متاسفانه محقق نشده است. وزارت ارشاد واقعا هيچ كمكي به خانه هنرمندان ايران نكرده است؛ نه الان و نه سال گذشته.» مرور اين اظهارات يادآور ميشود كه ضروري است حداقل يك بار هم كه شده، ذرهبين را به سوي شوراي عالي بچرخانيم و ببينيم برنامه اين جمع براي كمك به خودگرداني مهمترين مركز فرهنگي پايتخت و عدم وابستگي به پول نفت چه بوده؟ درست كه شهرداريها و موسسههاي وابسته به دولتها در جهان كار حمايت از چنين اماكني را برعهده ميگيرند، اما وجود چنين رويكردي به معناي آن نيست كه مراكز فرهنگي آوردهاي نداشته باشند، حال آورده يا علمي - پژوهشي است و موثر در خلق هنري يا مادي. پرسش واضح است؛ آيا جز دراز كردن دست به سوي قدرت براي دريافت بودجه، ايده ديگري در سر شوراي عالي هست؟ چنين گزارهاي بر چه اساس مطرح ميشود؟ بر اين مبنا كه ما با يك نهاد غيرسياسي و غيروابسته روبرو هستيم؛ همينطور ميدانيم كه دولتها و سازمانها در ايران وقتي بودجه فضاهاي فرهنگي (يا اساسا هر فضاي ديگري) را تامين ميكنند كه از دريافت خدمات خاص از سوي آنها اطمينان داشته باشند. به اين اعتبار، خانه هنرمندان ايران امروز خودش را با يك مساله اساسي مواجه ميبيند؛ حفظ استقلال يا واگذاري آن. آيا شوراي عالي قصد دارد به بهاي دريافت بودجه سالانه، استقلال نيمبند مجموعه را مثلا به شهرداري تهران واگذار كند؟ آنهم در شرايطي كه ميدانيم در اساسنامه يك «نهاد مستقل فرهنگي» تعريف ميشود؟
تغيير موضع شهرداري از مقام حامي به ناظر
خانه هنرمندان ايران بهمن ۱۳۷۸ در نتيجه بازسازي بنايي به جاي مانده از دوره پهلوي اول كه آن روزها مركز نظامي نيمه متروكي بيش نبود به دست بهروز غريبپور و با حمايت شهرداري تهران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و رييسجمهور وقت، سيدمحمد خاتمي برپا شد. آنچه از دوران مديرعاملي غريبپور تا مجيد رجبي معمار بر خانه گذشته، فراتر از آن است كه در اين فضا بگنجد ولي مرور تاريخ حداقل يك دهه اخير نشان ميدهد علاوه بر شهروندان، شهرداري تهران در دوره محمدباقر قاليباف نيز بيشترين بهره تبليغاتي را به واسطه وجود همين فضا كسب كرده است. بهروز غريبپور در اين باره ميگويد «شهرداري تهران مادامي كه آقاي محمدباقر قاليباف مديريت آن را بر عهده داشت كمكهايي مختصر به خانه هنرمندان ايران ميكرد اما ميزان اين كمكها روزبهروز كم و كمتر شد و شهرداري از مقام يك حامي به يك ناظر تغيير موضع داد و در واقع در قبال خانه هنرمندان ايران از موضع حمايتي به موضع نظارتي تغيير وضعيت دادند و زمزمههايي به گوش رسيد كه مديرعامل ميبايست از سوي آنها منصوب شود.»
سرپرست گروه تئاتر «آران» در گفتوگو با خبرآنلاين همچنين تصريح ميكند «حتي در مورد آقاي مجيد رجبيمعمار نيز هنگام انتخابشان، اينگونه بود كه آقاي قاليباف، مديرعامل را منصوب كرد. هرچند آقاي رجبيمعمار در دوران مديرعامليشان تلاش بسياري براي پيشبرد اهداف خانه هنرمندان ايران انجام دادند اما اينكه شهردار براي ما مدير منصوب كند پايهگذار رويهاي غلط شد و هماكنون نيز تصور ميكنم اشتباهي ديگر در حال وقوع است.» هرچند رسانهها خبر رسمي مبني بر انتصاب مديرعامل با حكم شهردار اسبق تهران ثبت نكردهاند اما حالا ديگر بر همه روشن است كه در دوران رياست قاليباف، انتخاب مديرعامل بدون نظر او ميسر نبود. گذشته از اين، حتما ميتوان به پيشبيني و ظن بهروز غريبپور نسبت به اينكه «اشتباهي ديگر در حال وقوع است» اعتماد كرد.
امور داخلي خانه ربطي به شهرداري ندارد
صحبتهاي آقاي غريبپور آنجايي قابل تامل ميشود كه ميبينيم ايرج راد اشاره ميكند كه قرار است در جلسه هفته آينده درباره مدير جديد تصميمگيري شود. «فعلا مشخص نيست كه مدير جديد از ميان اعضاي شوراي عالي باشد يا از بيرون مجموعه» و بحث دقيقا بر سر همين است كه «گزينه شوراي عالي» چه فردي ميتواند باشد و «گزينه بيروني» به كدام نهاد وابستگي دارد؟ حداقل از اظهارات حسين مسافر آستانه، مدير تماشاخانه ايرانشهر نيز چنين برميآيد كه نگاهها همچنان به سوي شهرداري است. «خانه هنرمندان ايران هنوز اعلام ورشكستگي نكرده اما با مشكلات اقتصادي بسيار جدي دست به گريبان است. خانه هنرمندان بودجهاي مصوب در شهرداري - كه متولي آن است-! دارد كه البته در شرايط عادي هم كفاف همه هزينههاي اين مكان را نميدهد. با شيوع كرونا و تعطيلي فعاليتهاي فرهنگي و هنري، درآمد خانه هنرمندان به صفر رسيد و در اين وضعيت، بودجه مصوب شهرداري پاسخگو نيست.» اما چرا مسافر آستانه شهرداري را متولي اين فضا ميداند درحالي كه مجيد رجبيمعمار در نشست رسانهاي خود به صراحت اعلام كرد «امور داخلي خانه هنرمندان به هيچجايي ربط ندارد».
مجيد رجبيمعمار تيرماه سال گذشته در قالب نشست خبري خود به وضوح در اين باره صحبت كرد. «ماندن و نماندن من در خانه هنرمندان به هيچ جايي ربطي ندارد. به شهرداري تهران احترام ميگذارم اما انتخاب مديرعامل خانه هنرمندان در دست شهرداري نيست. از زمان آقاي كرباسچي كه خانه هنرمندان تاسيس شد، شهرداري تهران براي اينجا زحمت كشيده است. اينجا در ابتدا پادگان و متعلق به ارتش بود. متاسفانه هنوز بخشي از اين ساختمان در اختيار ارتش است. گويا شهرداري چند بار پولِ ملكي را كه در اختيار ارتش است پرداخت كرده، اما عزيزان ما در ارتش هنوز اين ساختمان را تخليه نكردهاند. به همه شهردارها احترام ميگذارم و قدردان آنها هستم. اما بايد بگويم كه قله تمام كمكهاي شهرداري به خانه هنرمندان مربوط به 12 سال شهرداري آقاي قاليباف بود. تماشاخانه ايرانشهر در دوره شهرداري آقاي قاليباف به دو سالن مجهز در عرصه تئاتر تبديل شد.»
شوراي شهر در سكوت
در زمينه مسائل مالي، بهروز غريبپور، نخستين مديرعامل خانه هنرمندان در گفتوگو با روزنامه همشهري بيان ميكند، در دوره حضور او با كمك اهالي هنر در مجلس و در رديف بودجه سالانه، بندي به تصويب رسيد كه بر اساس آن يك درصد از فعاليتهاي عمراني كشور صرف فعاليتهاي فرهنگي و هنري شود. بندي كه بعدها به نيم درصد تنزل يافت اما همان رقم هم به جاي آنكه به فعاليتهاي فرهنگي اختصاص يابد، منحصر شد به خريد تابلوهاي هنري و صرفا آثار تجسمي كه عملا نيت اوليه چنين كاري را به حاشيه برد و پاي دلالان هنري را براي بلعيدن اين بودجه به وزارتخانهها باز كرد. در حالي كه به نظر ميرسيد بخش مهمي از اين بودجه ميتوانست درآمد پايداري را براي پوشش هزينههايي چون اداره خانه هنرمندان تامين كند. «ابدا زيبنده نيست كه هنرمدان بگويند پنج ماه است هيچ دريافتي نداشتهاند و حقوق كاركنان مجموعهاي مانند خانه هنرمندان ماهها به تعويق افتاده. مسوولان و مديران شهري پيش از بلند شدن صداي گلايه و اعتراض است كه بايد براي رفع مشكل فكر كنند.»
اما علني شدن شرايط بحراني خانه هنرمندان ايران از نظر مالي، حداقل اين حسن را داشت كه اعضاي شوراي شهر تهران هم وادار به واكنش شوند. محمدجواد حقشناس، رييس كميسيون فرهنگي و اجتماعي شوراي شهر، در گفتوگويي وعده داد كه موضوع را پيگيري ميكند: «با كمك اعضاي ديگر شورا متممي را با عنوان افزايش بودجه خانه هنرمندان طرح خواهد كرد.» اما نگفت كه چرا شهرداري به تعهد خود مبني بر پرداخت بودجه عمل نميكند تا حداقل بحران به تعويق افتد. پس از آغاز به كار شوراي جديد، امروز همين پيگيري جزيي هم ديگر وجود ندارد.
آورده صفرِ 20 عضو به ظاهر خلاق
شوراي عالي خانه هنرمندان ايران 20 عضو دارد. اسامي و چهرههايي كه در زمينه هنري خود مسووليتهاي گوناگون اجرايي و صنفي برعهده گرفتهاند. يا اساسا در ميان جامعه فرهنگي و هنري و حتي سياسي ايران شناخته شده و صاحب نفوذند. اصناف عضو خانه شوراي عالي خانه هنرمندان عبارتند از: خانه تئاتر، انجمن خوشنويسان ايران، خانه موسيقي، انجمن عكاسان ايران، خانه سينما، انجمن طراحان گرافيك ايران، انجمن نقاشان ايران، انجمن شاعران ايران، انجمن تصويرگران ايران، انجمن هنرمندان سفال و سراميك، انجمن مجسمهسازان ايران، انجمن صنفي مهندسان مشاور معمار و شهرساز. هريك با امكانات خاص خودشان در برقراري ارتباط با نهادها و سازمانها و... ولي اتفاقا اين گزارش قصد ندارد روي نفوذ اين انجمنها در سازمانها و نهادهاي گوناگون مانور دهد، بلكه در مقابل ميخواهد همه آنها را در برابر يك پرسش قرار دهد. اينكه آيا اين جمع چيزي درباره «اقتصاد خلاق» و آورده ناشي از فعاليتهاي خلاقه شنيده است؟ بعيد است!
به دنبال شكلگيري مفاهيم اقتصاد خلاق و توسعه صنايع خلاق در دنيا، يكي از عرصههايي كه در طبقهبندي محصولات خلاق جايگاه ويژهاي يافته، گروه هنرهاي تجسمي است. گروهي كه رشتههايي مانند نقاشي، مجسمهسازي، عكاسي، اشياي عتيقه و رشتههايي مانند گراوورسازي و ديگر محصولات تزييني را شامل ميشود. در گزارشهاي بينالمللي كه به وضعيتشناسي اقتصاد خلاق دنيا ميپردازند، اين گروه يكي از بخشهايي است كه با تحليل و بررسي آن موقعيت كشورهاي مختلف و اثربخشي برنامههاي آنها براي توسعه هنر و بسترهاي اقتصادي آن مشخص ميشود. مقولهاي كه بيترديد در روندهاي جذب سرمايههاي بينالمللي براي آنها بسيار راهگشا خواهد بود. كنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد (آنكتاد) در آخرين گزارش جهاني خود كه سال 2018 ميلادي منتشر كرد، به وضعيتشناسي و تحليل آمارهاي صادرات كشورهاي مختلف در خصوص محصولات تجسمي پرداخته است. در اين گزارش كه مبتني بر اطلاعات رسمي اعلام شده بر مبناي سيستم بينالمللي HS در گمرك كشورهاست، وضعيت تجارت محصولات هنرهاي تجسمي از منظر صادرات و واردات مورد بررسي قرار گرفته است.اين گزارش به مقايسه ميان صادرات صنايع خلاق در بازه زماني 2002 تا 2015 پرداخته است و بر اساس آن، ميزان صادرات محصولات گروه هنرهاي تجسمي در مجموع، 11 درصد از كل صادرات 509 ميليارد دلاري صنايع خلاق را در سال 2015 به خود اختصاص داده است. در حالي كه با توجه به ميزان 454 ميليارد دلاري واردات اين محصولات، هنرهاي تجسمي توانسته 12 درصد از كل واردات جهاني كالاهاي خلاق را به خود اختصاص دهد. آمارهايي كه چه در عرصه صادرات و چه واردات، بيانگر گرايش مخاطب به محصولات اين حوزه در دنياست.
ايران تافته جدا بافته است!
با اين حال ناچاريم، بپذيريم در نتيجه جدلهاي سياسي در عرصه بينالملل، هنر ما از اين جنبه ضربه اساسي دريافت كرده و هنرمند ايراني امكان چنين داد و ستدي با دنيا را تا حد بسيار زيادي از دست داده است؛ اما بازار داخل چطور؟ آيا انجمنها امكان برنامهريزي براي آموزش، توليد و داد و ستد با داخل را هم از دست دادهاند؟ آيا نمونههايي در جهان وجود ندارد كه اماكن فرهنگي- هنري موفق به خودگرداني (تاكيد ميكنم اين نافي وظيفه ذاتي شهرداري و دولتها در حمايت از هنر نيست) شده باشند؟ همه ميدانيم نمونه فراوان است؛ منتها انگار پول نفت كارايي ذهن را با اختلال مواجه كرده. مرور خروجي جلسههاي نامنظم شوراي عالي نشان ميدهد با جمع مترقي مواجه نيستيم؛ انگار جمعي پيش روي خود ميبينيم كه تمام دوران فعاليت حرفهاياش به درآمدهاي ارزي وابسته بوده و همين امر موجب ميشود ساختمان فكري و رفتارياش متعلق به جهان ديگري باشد؛ نه روزگاري كه دستگاه انديشگاني متفاوت ميطلبد.
در ديدگاه كلان، اقتصاد دانشمحور زيرمجموعه اقتصاد خلاق به شمار ميرود. اقتصاد خلاق شامل دو بال اصلي بخش صنايع خلاق و اقتصاد دانش بنيان بر مبناي تحقيق و توسعه است. نوآوريهاي مبتني بر دانش يكي از دو بال اصلي اقتصاد خلاق است زيرا دانشمحور بودن اقتصاد نيز بر داراييهاي خلاقانه، نوآوري، فرهنگ و توسعه تاكيد دارد و به دنبال توسعه پايدار هم هست. نكته پاياني اينكه اين شورا و تمام انجمنهاي عضو خانه هنرمندان ايران نسبت چنداني با امر پژوهش و نوآوريهاي مبتني بر دانش برقرار نميكنند؛ بنابراين نهتنها توسعهاي در كار نيست بلكه ذيل تفكرات اين شورا، خانهاي ساخته شده روي آب كه ميرود استقلال را دودستي واگذار كند. در نتيجه ميشود جدلهاي تيمچهاي و حفظ صندلي، به قيمت حذف ديگري. به عبارتي بايد گفت اعضاي هنرمندِ ظاهرا خلاق فعال زير عنوان خانه هنرمندان ايران، خلاقيت خود را براي دريافت بودجه از دولت و شهرداري به كار بستهاند، نه ثروتسازي.