روز معلم
جواد ماهر
مدير ميگويد: «من چند سال است سر صف ميگويم كسي چيزي براي روز معلم نياورد.» ميگويد: «دردسر ميشود.» من ميگويم: «با اين كار، دانشآموز هديه دادن و سپاسگزاري را ياد ميگيرد.» دانشآموزان عضو شورا دنبال برگزاري يك جشنند. يك نفرشان ميگويد: «ما ميخواهيم معلممان را غافلگير كنيم.» روز يازدهم ارديبهشت دانشآموزي از صف بيرون ميزند و به من گل ميدهد. دو شاخه گلمحمدي كه با كش به هم گره زده. خوشحال ميشوم و در آغوش ميگيرمش. يازده ارديبهشت تجمع معلمان هم هست. معلمها حالا علاوه بر حق و حقوق خودشان پيگيري مشكلات دانشآموزان و خانوادهها را هم به دوش كشيدهاند. آنهايي كه اينگونه دلسوزانه پا در راه گذاشتهاند سزاوار احترامند. آنهايي كه هزينه دادهاند و ميدهند. داستان جسارت و شجاعتشان كلاس درسي است براي خودش. من شجاعت آنها را ندارم، ولي با ياد و نامشان دل خوشم. ياد و نامي كه شجاعت ميبخشد.