دولت، نيازمند جراحي مهمتر از اقتصاد
محمد مهاجري
حذف ارز 4200 توماني حالا به يك «بايسته» تبديل شده. در دولتهاي قبل هم ضرورت حذف آن ضروري بود اما يا شرايطش فراهم نبود يا شجاعتش وجود نداشت. اما الان بهزعم دولت، همه چيز مهيا است و ميتواند و بايد اجرا شود.
البته حذف يارانهها، از توصيههاي بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول است كه سالهاي سال ما اصولگراها آن را تخطئه كردهايم و اكنون كه كارد به استخوانمان رسيده، پذيرفتهايم كه حرف چندان بدي هم نبوده. در هر حال، اقدام دولت آنگونه كه خيلي از اقتصاددانان ميگويند درست است. از سوي ديگر، اين كار را جراحي ميدانند و معتقدند مقداري درد و خونريزي هم دارد كه بايد آن را پذيرفت. مرحوم هاشميرفسنجاني همين حرف را 30 سال پيش گفت و با آن مخالفت شد. قطعا آن وقتها كه دلار قيمت بسيار پاييني داشت و پول ملي از ارزش بالايي برخوردار بود، برخي اصلاحات اقتصادي، با هزينهاي كمتر از امروزه صورت ميگرفت. در هر حال، الان كه ارادهاي براي اصلاح اقتصاد صورت گرفته، همه بايد از آن حمايت كنند و البته نقدها هم بايد در راستاي بهبود اوضاع، مورد توجه قرار گيرد. وقت آن هم نيست كه مجلس تقصير را به گردن دولت بيندازد يا بالعكس. حالا كه وسط درياييم، سوراخ كردن كشتي به نفع هيچكس نيست. از طرفي اكنون كه كار شروع شده، دولت و رييسجمهور نبايد پا پس بكشند. اگر روحاني به دنبال حوادث 98 عقبنشيني ميكرد، امروز قطعا افزايش قيمت بنزين با مشقت فراوان مقدور ميشد. الان، نيز دولت بايد در برابر انتقادات و اعتراضات مدبرانه عمل كند و شرط تدبير آن است كه راه را با قاطعيت و بدون واهمه ادامه دهد. در عين حال، براي جا انداختن و پيش بردن هدفي كه دولت درپي آن است، بايد زيرساختهايش را نيز فراهم كند. يكي از اولين اقدامات در اين زمينه، اقناع مردم و صاحبنظران است. ابزار اين كار، رسانه (اعم از رسانههاي رسمي و فضاي مجازي) است.
اينكه رسانه را بوق تصور كنيم و چنين بينديشيم كه هر صدايي از آن درآيد شنيده و لاجرم بر دل مينشيند، حتما غلط است.
پس چارهاي نيست كه موافقان و مخالفان با يكديگر به گفتوگو بنشينند و قضاوت را به مردم بسپارند. خوشبختانه امروز -برخلاف دولت قبل- صداوسيما دراختيار دولت است. رسانههاي متعلق به دولت هم در كنارش هستند. به علاوه، خبرگزاريها، روزنامهها و سايتهاي حامي دولت نيز پرشمارند. فضاي مجازي هم تا حد قابلاعتنايي در تسخير دولت و مدافعانش قرار دارد.
پس معطل چه هستند؟
مشكل از همينجا آغاز ميشود. در قصه اخير علاوه بر آنكه مسوولان دولت براي توجيه دقيق مردم وارد نشدند رسانههاي دولتي و حامي دولت به خصوص صدا و سيما تقريبا كار سودمندي براي توجيه افكارِ عمومي انجام ندادند. اين انفعال عمدي نيست بلكه دليلش ناتواني يا كمتواني اين رسانهها است.
اعضاي تيم رسانهاي دولت، با كمي اغماض، همگي از دوره احمدينژاد آمدهاند بدون اينكه شيوههاي رسانهاي خود را بهروز كنند.
از طرفي، همينها در دوره روحاني، همه هم و غمشان، حمله به دولت بود و دريغ از يك كار رسانهاي ماندگار و قابلاعتنا. خودزني است اما ميگويم كه رسانههاي اصولگراها نزديك به تمام توان حرفهاي خود را صرف بدگويي به رقيب كرده و ميكنند. اين كار بسيار ساده است. سواد هم نميخواهد. كافي است چشم را ببندي و دهان را باز كني. اين روش، جواب هم ميدهد به شرطي كه در قدرت نباشي. اما وقتي رسانه به استخدام قدرت درميآيد، ديگر براي حمله به اين و آن دستش خيلي باز نيست. به عبارت ديگر تاريخ مصرف اين كارش محدود ميشود، به همين دليل است كه بعد از گذشت 9 ماه از عمر دولت آقاي رييسي، بد گفتن از قبليها بهتدريج به نفع آنها تمام ميشود و به نوعي مظلومنمايي تبديل ميگردد.
به عنوان تجربه بنگريد به مديريت رسانهاي قوه قضاييه در دوره جديد. آيا ديدهايد حتي يك بار به دوران رييسي (رييس قبلي قوه) حمله شود؟ قطعا نه. نتيجه چه شده؟ اين شده كه دستگاه دادگستري توانسته ثابت كند چند سر و گردن از دوره آقاي رييسي فراتر است. البته اقدامات راهبردي آقاي محسنياژهاي و كاستن از ضعفهاي گذشته موثر بوده اما بخش مهمي از آن نيز به خاطر پرهيز از بدگويي به گذشته است.
تيم رسانهاي دولت نيز گريزي جز اين ندارد كه براي مديريت افكار عمومي راهحلهاي تازه پيدا كند. متاسفانه رسانههاي فعلي دولتي و حامي دولت، نه ساختار متناسب با اين تحول را دارند نه نيروي انساني درخور.
دولت براي توفيق در اين مسير چارهاي ندارد جز اينكه نظام رسانهاي كنوني خود را متحول كند هر چند كه اين كار همانند حذف ارز 4200 توماني نياز به جراحي بزرگ همراه با جيغ و داد مدعيان طرفداري از دولت همراه شود.