• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5203 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۰ ارديبهشت

شيطان ِ شهر سفيد

مرتضي ميرحسيني

در دادگاه مي‌گفت شرارت همه وجودم را تسخير كرده است، «من با شيطاني در درونم متولد شدم و حريفش نبودم. شبيه به شاعري كه ناخواسته از شنيدن موسيقي به وجد مي‌آيد، من نيز از مقاومت مقابل شرارت درونم عاجز بودم. من ذاتا قاتل بودم.» هنري هاوارد هلمز كه در تاريخ به دكتر هلمز مشهور است و براي جنايت‌هايش از او ياد مي‌كنند، بهار 1861 در نيوهمپشاير متولد شد. تبارش به مهاجران انگليسي مي‌رسيد و مي‌گويند از همان سال‌هاي كودكي رفتارهاي خطرناكي از خودش نشان مي‌داد. مثلا حيوانات بي‌آزار را مي‌گرفت و با شكنجه مي‌كشت. اما باهوش هم بود. از دانشگاه ميشيگان مدرك پزشكي گرفت و هزينه‌هاي تحصيلش را هم نه از حمايت‌هاي مالي خانواده كه با كلاهبرداري از شركت‌هاي بيمه تامين كرد. براي كساني كه اصلا وجود نداشتند اسمي انتخاب و آنان را بيمه مي‌كرد و چندي بعد با نشان دادن جنازه‌هايي -كه معلوم نيست از كجا مي‌آورد- و جعل گواهي فوت از شركت‌هاي بيمه پول مي‌گرفت. سال 1886 به شيكاگو رفت و به عنوان داروساز در آن شهر مشغول به كار شد. مدتي بعد، داروخانه‌اي را از بيوه‌اي كه تازه شوهرش را از دست داده بود خريد و كسب و كار مستقل خودش را شروع كرد. زني كه داروخانه را به او فروخته بود به طرز مشكوكي ناپديد شد و بعدها هم هيچ اثري از او به دست نيامد. داروخانه دكتر هلمز رونق گرفت و اسم و اعتباري برايش به همراه داشت، اما او همچنان به كلاهبرداري از شركت‌هاي بيمه ادامه داد. رفته‌رفته آنقدر ثروتمند شد كه كنار داروخانه‌اش، كاخ نسبتا بزرگي ساخت كه در آن چند راهرو مخفي و ديوارهاي متحرك و درهايي كه به دخمه‌هاي تاريك باز مي‌شدند وجود داشت. در آن كاخ اتفاقات مشكوك زيادي افتاد. مثلا سال 1892 چند زن جوان كه براي شركت در همايش پزشكي به شيكاگو رفته بودند، براي اقامت چند روزه خودشان اتاق‌هايي را از دكتر هلمز -اين داروساز سرشناس شهر- اجاره كردند. همه آنان در همان خانه ناپديد شدند. يا چند دانشكده پزشكي چند اسكلت كامل انسان را از دكتر هلمز خريدند اما -نوشته‌اند كه- اين خريداران هرگز از فروشنده نپرسيدند اين اسكلت‌ها را چگونه و از كجا آورده است. اما دكتر هلمز سرانجام به دام افتاد. سال 1896 در تلاش براي كلاهبرداري تازه از يك شركت بيمه، دستش رو شد و به زندان افتاد. پاي او حداقل در 50 پرونده گير بود و 27 قتل را به او منسوب مي‌كردند. همان سال در چنين روزي، در يكي از زندان‌هاي فيلادلفيا دارش زدند و نوشته‌اند كه زمان مرگ، فقط 9 روز به تولد 35 سالگي‌اش مانده بود. آدام سلزر در كتابي به نام «حقيقت تاريخي درباره شيطان شهر سفيد» (2017) مي‌نويسد كه دكتر هلمز قطعا جنايتكار بود، اما نمي‌شود او را «قاتل سريالي» دانست. زيرا قتل‌هايي كه او مرتكب شد، نه از انگيزه‌هاي جنون‌آميز كه براي منافع عملي بود. متفاوت با قاتلان سريالي كه عده‌اي را به شيوه‌هاي مشابه، براي ارضاي كمبودي دروني -مشكلات روحي و نيازهاي عاطفي و چيزهايي از اين دست- مي‌كشند، دكتر هلمز فقط كساني را سر به ‌نيست مي‌كرد كه قتل‌شان برايش منفعتي داشت. مثل جنازه‌هايي كه به شركت بيمه نشان مي‌داد يا بيوه مالك داروخانه يا آن نگون‌بخت‌هايي كه اسكلت‌شان را به دانشكده‌هاي پزشكي مي‌فروخت، يا كساني كه واقعيت را درباره‌اش فهميده بودند و سعي مي‌كردند مانعش شوند. ناگفته نماند كه كتابي هست به نام «شيطان در شهر سفيد» (2003) نوشته اريك لارسون، كه زندگي دكتر هلمز و ماجراهاي همايش پزشكي  شيكاگو  را  روايت  مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون