• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5205 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۲ ارديبهشت

از مرگ ايستاده تا مرگ خاموش!

رضا قدميان

زان حديث تلخ مي‌گويم ترا
تا ز تلخي‌ها فرو شويم ترا 
چندي است فشارها بر كانون وكلا از چندين جبهه و جهت شدت يافته است؛ تصويب و ابلاغ آيين‌نامه لايحه استقلال كانون وكلا كه اصلا هم سنخيتي با اصل لايحه استقلال ندارد، طرح تسهيل كسب و كار مجلس و الزام گاه و بيگاه وزارت اقتصاد مبني بر بارگذاري اطلاعات شغلي وكلا همگي نشان از فعال شدن جبهه‌هاي متعدد عليه آخرين رمق‌هاي جسم بي‌جان تنها نهاد مدني است كه عمري همپاي دادگستري دارد.  بر كسي پوشيده نيست همه اين فشارها از كدام منشا و به كدام راه ختم مي‌شود اما روي سخن ما نه با نهادهاي قدرت، بلكه با روسا و زعماي نهاد وكالت است. در سالي كه گذشت رييس كانون وكلاي مركز از بلاجواب ماندن يك‌ساله درخواست ملاقات خود با رييس مجلس شوراي اسلامي سخن گفت و پيرو آن هم اعلام داشت؛ اگر قرار به مردن باشد ايستاده مي‌ميريم. به دنبال اين اظهارنظر به ظاهر شجاعانه آقاي رييس، انتظار مي‌رفت نمايندگان كانون برابر شعارهاي انتخاباتي خود اقدامي صورت دهند و فراتر از بيانيه و حرف از اهرم‌هاي حداقلي خود استفاده نمايند و جامعه وكالت را از انفعال فعلي خارج كنند. اظهارات اين عزيزان گرچه خود گوياي عمق فاجعه و شدت حملات نافيان نهاد وكالت مستقل است ولي، عملكرد ايشان و همفكران‌شان در هيات‌مديره چيزي غير از مرگ ايستاده را به ما نشان داد؛ بايد خاطرنشان كرد كه اقدامات شما بيشتر به مرگ خاموش مي‌ماند تا مرگ ايستاده!  در اين موقع خطير كه كانون واسكودا نه به عنوان اصيل، بلكه به عنوان وكيل يك ملت ايفاي نقش مي‌كند، نه تنها حق مصالحه و پذيرش هرگونه تحديد و تحميلي را بر حقوق دفاعي و دادرسي ملت ندارند بلكه بايد از جايگاه مدعي و بنا به سوگند وكالتي خويش نقش اجتماعي خود را ايفا كنند و اجحاف و ناكارآمدي‌هاي به وجود آمده در ميدان‌هاي مختلف به ويژه در امور اقتصادي و بهداشتي كه لطمات بسياري را بر مردم روا داشته است را گوشزد و پيگيري كند. ما آموخته‌ايم وكالت در سازش نياز به اذن موكل دارد و وكيل بايد غبطه موكل خود را همواره در نظر داشته باشد.  آقاي رييس! نيك مي‌دانيد وكلا به حكم معاش در هر قالب و قانوني تشريفات مقرر و پيگيري و دفاع خود را براساس قوانين حاكم انجام مي‌دهند ولي،‌ پذيريش تحميلات و تحديدات موضوع آيين‌نامه اخيرالتصويب يا طرح مجلس براي متلاشي كردن نهاد وكالت مستقل، آن‌هم با امضا يا حتي انفعال و انقياد نهاد وكالت، ننگي است تاريخي براي نمايندگان نهادي كه همواره استقلال و دفاع شجاعانه از مظلومين را افتخار خود دانسته است. آقاي رييس! سخن از مرگ ايستاده آن‌هم براي وكيل كه قلمش پناهگاه مظلوم و نفسش اميدبخش است قدري منفعلانه به نظر نمي‌رسد؟!  مديران كانون بدانند! در طول ساليان گذشته راه تعامل در پيش گرفتند و استدلال حقوقي و تمسك به قانون و قواعد و گاه روضه بر شمردن مصايب حرفه وكالت، به ويژه تشريح اوضاع وكلاي جوان را خواندند و نتوانستند دستاوردي ملموس براي نهاد وكالت داشته باشند. 
كسي به ديده انكار اگر نگاه كند
نشان صورت يوسف دهد به ناخواني 
رويه گذشته كانون و اتحاديه نشانگر آن است كه تعامل صرف و حتي پذيرش و اجراي بعضي درخواست‌ها نتوانسته كوچك‌ترين نرمشي در اراده و تصميم نافيان استقلال وكيل ايجاد كند. البته جواب روشن است؛ راه تعامل زماني به نتيجه مي‌رسد كه از قدرتي همپايه با طرف تعامل و مذاكره برخوردار باشيد؛ اما كانون داراي چنين قدرتي نيست! قدرت كانون كه در همه نهادهاي مدني هم مشهود است، تنها قدرت اجتماعي و نيروي مدني آن است كه آن هم به لطف آقايان سال‌هاست مغفول و متروك مانده است. كانون‌ها و اتحاديه نبايد به موازات گفت‌وگو و تعاملات سازنده با قواي سه‌گانه، از نقش اجتماعي خود در دفاع از حقوق عامه غافل مي‌ماندند؛ هماهنگي، همبستگي و بازسازي دروني كانون‌ها از منابعي است كه ضمن زدودن هرگونه شبهه از نهاد وكالت تاثيرگذاري كانون را به عنوان يك نهاد مدني افزون مي‌كند. به همين دليل آيا موقع آن نرسيده است كه مديران كانون و اتحاديه جزييات مذاكرات و تعاملات خود با نهادهاي قدرت از جمله قوه قضاييه، مجلس و بخش‌هايي از دولت را با اعضاي خود و بدنه وكالت در ميان بگذارند؟ آيا موقع آن نيست از نيروي مدني نزديك به۹۰ هزار وكيل دادگستري استفاده شود؟ آيا وقت آن نرسيده تا در اين بزنگاه تاريخي مديران كانون از اهرم‌هاي بين‌المللي كه در جهت حمايت از استقلال وكيل وجود دارد استفاده كنند؟ متاسفانه، آنچه تابه‌حال از اين هيات‌مديره مشاهده شده، دور نگه داشتن بدنه وكالت از تعاملات و مذاكرات نهاد وكالت (اسكودا و كانون مركز) با نهادهاي قدرت بوده است. در همين راستا، از گوشه كنار ايران به گوش مي‌رسد بعضي كانون‌ها در آستانه تسليم و پذيرش آيين‌نامه مصوب قوه قضاييه هستند. به نظر مي‌رسد ادامه اين رويه اتحاديه و كانون‌ها، ما را به يك نكته مي‌رساند و آن‌هم خسته كردن و فرونشادن انتظارات وكلا و درنهايت پذيرش آيين‌نامه توسط زعماي منفعل نهاد وكالت است؛ هم آنان كه در موقع انتخابات هيات‌مديره با تشكيل تشكل و معرفي ليست‌هاي آنچناني ناله ايستادگي و استفاده از تمام نيروي وكلا را براي مقابله با اين تحميلات سر مي‌دادند اكنون با نشست پشت نشست در پي عادي انگاري و فرونشاندن حساسيت وكلا نسبت به حقوق صنفي‌شان هستند. به همين خاطر است كه ديگر شعار مرگ ايستاده از شما پذيرفته نيست؛ بهتر است بگوييم مرگ خاموش! آن‌هم توسط هم آنان كه كيف دست نمي‌گيرند و روبه‌روي قاضي دفاع نمي‌كنند!  نمايندگان وكلا بايد از پزشكان ياد بگيرند كه ظرف چند روز پرونده افزايش ظرفيت خود را به گونه‌اي مبهم بستند و كسي هم صدايش در نيامد و مجريان صدا و سيما هم گلو پاره نكردند؛ بايد از فرهنگيان و كارگران فلان كارخانه ياد بگيرند كه چگونه حقوق صنفي خود را مطالبه مي‌كنند. اين عزيزان اگر واقعا نمي‌توانند كاري بكنند و اگر به بن‌بست رسيده‌اند چرا دسته‌جمعي استعفا نمي‌كنند!
ولي همان‌طور كه گفتم داستان چيز ديگري است؛ به نظر مي‌رسد اين عزيزان خود قسمتي از راه‌حل هستند تا مخالف اين طرح‌ها. لذا سخن گفتن از مرگ ايستاده قدري صادقانه نيست و مرگ خاموش آن هم به واسطه در خواب كردن وكلا و كشاندن آرام آنان به مسلخ، بيشتر به واقع نزديك‌تر است. 
وكيل دادگستري

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون