معماران نظري حكومت خودكامه
محمود فاضلي
كتاب «معماران نظري حكومت خودكامه 1290-1305» به قلم دكتر حسين آباديان از سوي انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي منتشر شد. اين كتاب به بررسي آرا و نظريات نسل دوم روشنفكران ايران ميپردازد. روشنفكراني كه برخلاف نسل قبلي خود كه به دنبال برابري و برادري و آزادي بودند، مدافع تجدد آمرانه و استبداد منور بودند. روشنفكري ايران در فاصله بين دو جنگ جهاني اول و دوم، جز تقليد انديشههاي جوامع بحرانزده پس از جنگ جهاني اول نبود. در اين دوره انواع و اقسام ايدئولوژيهاي برتريطلبانه مبتني بر ناسيوناليسم افراطي يا فاشيستي در همه جاي اروپا قابل مشاهده بود. همچنين در پايان جنگ جهاني اول، امپراتوري عثماني فروپاشيد و در همسايگي ايران نيز نظامي مبتني بر دولت مركزي مقتدر و ناسيوناليسم ترك تشكيل شد.
در ايران، در شرايط هرج و مرج و نابساماني و ازهمگسيختگي ناشي از انقلاب مشروطيت و ورود قواي بيگانه به خاك ايران در جنگ جهاني اول و بروز قحطي بزرگ و از بين رفتن بخش بزرگي از جمعيت ايران، انديشههاي زورمدارانه و طرفدار ظهور «مرد نيرومند» و ناسيوناليسم افراطي نيز در ميان بعضي از روشنفكران و سياستمداران طرفداراني پيدا كرد. «زور، مرد نيرومند، و ناسيوناليسم افراطي» سه عنصر اصلي بودند كه يك يا دو يا هر سه آنها در بين نظريات و گفتار بخشي از روشنفكري اين دوره ديده ميشدند.
انديشههاي ناسيوناليستي روشنفكران اين زمان، با عناصري كه ذكر شد، دو جنبه پيدا كرد: نخست ديدگاههاي آرياييگرايي و باستانگرايي و دوم انديشههاي معطوف به استقرار «قدرت نظامي خودكامه.» تاكيد بر ميراث ايران پيش از اسلام و در برخي موارد اسلامستيزي در پوشش عربستيزي و توجيه حكومت خودكامه رضاشاه از نتايج همين رويكرد و گفتار روشنفكري ايران آن زمان بود.
همانگونه كه مشروطهخواهي بدون تامل در ماهيت انديشه مشروطيت و بنيانهاي فكري و نظري آن مورد اقبال فراوان روشنفكران قرار گرفت، اكنون انديشههاي ناسيوناليستي و نيز نظريه حكومت مرد خودكامه، باز هم بدون تامل در مبادي و مباني نظري آنها، از سوي عدهاي از روشنفكران ترويج ميشد. تفاوت اين رويكرد با ديدگاههاي مشروطهخواهي در اين بود كه در مشروطه، حداقل تا حدودي، تلاش ميشد كه نسبتي بين مشروطه با سنت برقرار شود.
اگر عدهاي از روشنفكران صدر مشروطيت به تقليد از اصحاب دايرهالمعارف فرانسه مدعي ليبراليسم بودند، اكنون روشنفكران نسل دوم باز به تقليد از ايدئولوژيهاي نژادي بين دو جنگ جهاني، نوعي ناسيوناليسم سطحي را رواج ميدادند. علاوه بر اين، تمام نگاهها معطوف به ظهور ابرمردي بود تا ايران را از بحران برهاند و سعادت و امنيت را براي كشور به ارمغان آورد و مردم را با ضرب و زور و توسري به سوي «ترقي و تجدد» هدايت كند. اگر نسل نخست روشنفكري ايران دوره مشروطه به دنبال «برابري و برادري و آزادي» بود، نسل دوم اين روشنفكران به دنبال جباري بود تا به زور تازيانه، مردم را به شاهراه ترقي هدايت كند. واژهها و اصطلاحاتي مثل «تازيانه تاريخ»، «تازيانه عبرت» و «تازيانه تكامل» در ادبيات اين روشنفكران كاربرد فراواني داشت. اما آنچه در عمل در جامعه جريان داشت، به لحاظ تاريخي و فرهنگي، با آنچه روشنفكران مورد بحث ميطلبيدند، فاصلهاي پرناشدني داشت. با اينكه نظام مشروطه اساسا با ديدگاههاي مبتني بر دولت خودكامه و «استبداد منور» سازگاري نداشت، اما اين ديدگاه از همان ابتداي مشروطيت در ميان برخي مشروطهخواهان تندرو طرفداراني داشت. تقيزاده و ميرزاكريمخان رشتي از آن جمله بودند. اين هر دو، بعدا از كوشندگان براي تحكيم سلطنت خودكامه رضاشاه شدند.
حكومت خودكامه كه آنان ميخواستند، با رضاشاه پهلوي محقق شد و مشروطهخواهان افراطي كه با تندرويهاي خود، ايران را دچار بيثباتي و بحرانهاي پياپي كرده بودند، اينك به كارگزاران حكومت خودكامه بدل شدند. توجيهشان اين بود كه به نيروي اين «بناپارت ايراني» راه ايران به سوي ترقي و تمدن و تجدد باز ميشود، اما عملا به لحاظ فكري جز كاريكاتوري از ترقي و تجدد توام با يكي از شديدترين دورههاي خودكامگي در تاريخ ايران چيزي نصيب نشد. موضوعاتي همچون «زمينههاي سياسي تكوين: انديشه خودكامگي، سيدحسن تقيزاده؛ اخذ تمدن فرهنگي بدون تصرف ايراني، حسين كاظمزاده، ايرانشهر و انديشههاي ملتسازي، علي دشتي و نظريه استبداد منور، علياكبر داور؛ تربيت به زور تازيانه، مرتضي مشفقكاظمي؛ نظريهپرداز «ديكتاتور عالم»، عبدالله رازي، در آرزوي قهرمان قاهر ايران، دكتر محمود افشار و مقوله وحدت ملي ايران، ابوالقاسم آزاد مراغي، ذبيح بهروز، تغيير تقويم اصلاح زبان فارسي و ابراهيم پورداود؛ ناسيوناليسم ايراني و نقد ميراث» سرفصلهاي مهم اين كتاب 289 صفحهاي است.