• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۹ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5206 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۲۴ ارديبهشت

تانيا جوهري تقدير مي‌شود

گروه هنر و ادبيات|تانيا جوهري بعد از مدت‌ها سكوت، لب به سخن گشود، از احوالات اين روزهايش گفت، به گذشته سركي كشيد و از حسرتش براي بازي در نمايش «باغ آلبالو» حرف زد.
در يك دهه گذشته كمتر تانيا جوهري را ديده‌ايم. او بيش از ده سال است فعاليت هنري نداشته و از آنجا كه اهل گفت‌وگو و شركت در برنامه‌ها هم نيست، كمتر در مجامع هنري يا رسانه‌ها حضور داشته است.
كساني كه در دهه‌هاي گذشته پيگير رويدادهاي هنري بوده‌اند، پيشينه درخشان او را خوب به ياد دارند. همين پيشينه سبب شده تا انجمن صنفي بازيگران تئاتر در هفدهمين گردهمايي خود كه با عنوان «شب بازيگر» برگزار مي‌شود، از اين چهره هنري در كنار محمد ساربان، ديگر بازيگر پيشكسوت تقدير كند.
اين بزرگداشت كه روز شنبه ۲۴ ارديبهشت ماه برپا مي‌شود، بهانه خوبي شد تا تانيا جوهري سكوت طولاني خود را بشكند و براي دقايقي با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران همكلام شود. او در گفت‌وگو با ايسنا از دغدغه‌هايش براي تئاتر گفت و آرزو كرد تئاتر ايران دوباره به روزهاي پر فروغ خود بازگردد.
آنچه پيش رو داريد، ماحصل گپ و گفت نه چندان طولاني ما با اين هنرمند است. بازيگري پيشكسوت كه با مهرباني و صبوري با ما هم‌صحبت شد.
او دختر جواني بود كه پدرش در گروه تئاتر «آناهيتا» به سرپرستي مهين و مصطفي اسكويي بازي مي‌كرد. پدر تانيا جوهري او را به پشت صحنه تئاترهاي‌شان مي‌برد و از نوجواني شوق كار هنري در وجود دخترك جوانه زد. او دوست داشت روي صحنه برود و هم‌نفس شدن با تماشاگر را تجربه كند.
بعد از اينكه ديپلمش را گرفت، دو تن از دوستان صميمي پدرش، زنده‌ياد محمدعلي كشاورز و اسماعيل شنگله، او را براي بازي در نمايشي دعوت كردند و اين دختر جوان به اداره تئاتر راه پيدا كرد و به گروه جوان به سرپرستي اسماعيل شنگله پيوست. جوهري درباره نخستين سال‌هاي حضوش در تئاتر چنين مي‌گويد: آن زمان هنرمندان تئاتر در قالب گروه در اداره تئاتر فعاليت مي‌كردند. هر گروه سالي دو نمايش اجرا مي‌كرد و من هم عضو گروه تئاتر جوان بودم.
اين دختر جوان كه براي خواندن كتاب‌هاي تئاتري و نمايشنامه‌ها شوق بسيار داشت، نتيجه مطالعات خود را ديد و در آزمون ورودي دانشكده هنرهاي زيبا پذيرفته شد. او هم يكي از دانشجوياني بود كه در دوران طلايي اين دانشكده نزد استاداني همچون دكتر محمد كوثر، حسين پرورش، دكتر علي رفيعي، زنده‌ياد حميد سمندريان و ... درس تئاتر خواند. در همين دانشكده با دكتر رفيعي آشنا شد و در اولين نمايشي كه رفيعي بعد از بازگشتش به ايران در مجموعه تئاتر شهر روي صحنه برد، بازي كرد. نمايش «خاطرات و كابوس‌هاي جامه‌دار از زندگي و مرگ ميرزاتقي خان فراهاني» كه خوش درخشيد و بعدها اين همكاري در نمايش‌هاي ديگري مانند «آنتيگون»، «شيوه و استغاثه پاي ديوار بزرگ شهر» ادامه پيدا كرد و آخرين همكاري آنان در نمايش «يادگار سال‌هاي شن» بود. جوهري كه در آن سال‌ها بسيار پركار بوده و به‌طور همزمان در اداره تئاتر و دانشكده هنرهاي زيبا فعاليت مي‌كرده، مي‌گويد: «در دوران فعاليتم، اكثر مواقع سر كار بودم و با بسياري از كارگردان‌هاي بزرگ آن زمان همكاري كردم؛ با دكتر علي رفيعي، آقايان اسماعيل شنگله، اكبر زنجان‌پور، هادي مرزبان و ... همكاري‌هاي متعددي داشتم.»
براي بازيگري كه شيريني حضور روي صحنه و هم‌نفس‌شدن با تماشاگر را چشيده باشد، دوري از صحنه هيچ هم آسان نيست. مطلبي كه جوهري اين‌گونه توضيحش مي‌دهد: «دلم براي لحظه رورانس (لحظه پاياني نمايش كه بازيگران روي صحنه در مقابل تماشاگران تعظيم مي‌كنند و تماشاگران آنان را تشويق مي‌كنند) تنگ مي‌شود. دوست دارم دوباره اين لحظه را تجربه و مقابل تماشاگران تعظيم كنم. براي اين لحظه خيلي دلتنگ مي‌شوم.»
او همه نقش‌هايي را كه بازي كرده دوست دارد و نمي‌تواند يك نقش به خصوص را به عنوان محبوب‌ترين نقش خود معرفي كند: «در هر يك از نقش‌ها، يك بُعد از وجود انسان را پيدا كردم. به همين دليل همه نقش‌هايم را دوست دارم. پيدا كردن ابعاد گوناگون انسان و ارايه آن روي صحنه، بسيار شيرين است.» 
اما هر بازيگري هر قدر هم كه موفق بوده باشد، حسرت‌هايي هم دارد؛ نقش‌هايي كه مجال بازي در آنها نيافته است و تانيا جوهري هم از اين قاعده مستثني نيست: «قرار بود در نمايش «باغ آلبالو» به كارگرداني آقاي زنجان‌پور نقش اصلي را بازي كنم اما آن زمان سوءتفاهمي بين ما پيش آمد و اين همكاري انجام نشد و هنوز حسرتش را دارم.»
تنها توصيه اين بازيگر باسابقه به جوانان علاقه‌مند به بازيگري، خواندن و خواندن است: «مي‌دانم كتاب گران شده است. ولي جوانان مي‌توانند از كتابخانه يا از دوستان‌شان كتاب قرض بگيرند. خواندن نمايشنامه به خصوص به آينده كاري آدم خيلي كمك مي‌كند. خود من از همان آغاز علاقه‌مندي‌ام، مدام كتاب مي‌خواندم و نت‌برداري مي‌كردم و تاريخ مي‌زدم كه هر كتابي را در چه مقطعي خوانده‌ام. بعدا همين خواندن‌ها باعث شد در كنكور دانشكده هنرهاي زيبا قبول شوم. بچه‌هاي جوان هر چه بيشتر بخوانند، به نفع‌شان است. اگر هم نمي‌توانند كتاب بخرند، مي‌توانند قرض بگيرند، به شرط اينكه بعد از خواندن، كتاب‌ها را پس بدهند!»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون