براي مردم خوزستان دو راهكار بيشتر باقي نمانده است: مهاجرت و يا صبوري
اهواز همچنان هوا ندارد
رويا خوشنويس
اگر خبر اعتراض مردم اهواز، اشك در چشم ساكنان ديگر استانها نياورد، اشك در چشم خوزستانيهايي ميآورد كه سالهاست كه به دلايل مختلف اقليمي در مركز بحرانهاي مختلف محيطزيستي و اجتماعي زندگي ميكنند. استاني كه هوايش خوب نيست و محروميتهاي اقتصادي آن هر روز بيشتر ميشود . وضعيت اهواز غمگين است. شهر خاكي رنگ شده است. در خيابانهاي آن كه قدم ميزنيد انگار در مهي از خاك و فقر قدم برميداريد. همهچيز رنگ و بويي از فقر و غم و نداري ميدهد. فقري كه گاهي با نوستالژي دوراني از دسترفته آذينبندي ميشود. اكنون به دوران پايان امپراتوري شهري نفتخيز در نفتخيزترين و ثروتمندترين استان ايران نزديك ميشويم. حتي آمارهاي جهاني خبر از عدم امكان بازگشت اين شهر به دوران قبل از بحران را به ما گوشزد ميكنند. خبر تلخ است، اما واقعي است.
براي مردم خوزستان دو راهكار بيشتر باقي نمانده است: مهاجرت و يا صبوري
آلودگي هوا و حمله بادهاي خاكآلود و غبارآلود، بافت جمعيت شهري و روستايي را در خوزستان تغيير داده و جابهجا كرده است. مهاجرت برنامه اصلي متمولان شهر است. كساني كه در كرج و اصفهان و تهران در شهر دوم جاگير شدهاند، روابط اجتماعي خود را شكل داده و در پي آينده سازي براي خود و فرزندان خود هستند. از اين جهت، كرج پيشروتر از شهرهاي ديگر است. شرايط آب و هوايي بهتري دارد و مردم محلي آن پذيراتر از شهرهاي ديگر هستند. با مهاجرت ساكنين متمول به شهرهاي ديگر، مهاجران از روستاها و شهرهاي كوچكتر به شهرهايي چون اهواز و آبادان پناه آوردهاند. كسب و كار گذشته آنها، اغلب دامپروري و كشاورزي بوده است. آنها با تغيير چشمگير آب و هوا، محل درآمد خود را از دست دادهاند. اين است كه زبالهگردي، تكديگري و دستفروشي شغل امروز كشاورزان و دامپروران ديروز شده است. شهركنشيني در مناطقي كه فاقد تاسيسات آبرساني و تصفيه فاضلاب وعدم پوشش گياهي و بي پناه در مقابل سيلاب و يا خشكسالي و مراكز آموزشي و بهداشتي است .
صبوري و اعتراض، چارهجويي آنهايي است كه امكان مهاجرت ندارند. آنها كه ماندهاند به اندروني خانهها پناه بردهاند؛ كاري كه نتيجهاي جز افسردگي و دلمردگي مضاعف به همراه ندارد. هواي آلوده، براي نانآوراني كه مجبور به رفت و آمد در سطح شهر هستند، نتيجهاي جز مريضيهاي ريوي و تنفسي به همراه ندارد. اين مقاومت اما چندان مهم جلوه داده نميشود. ايستادگي در منطقه و دوام آوردن در برابر كمبود ضروريترين اقلام زندگي، مقاومتي است كه چندان از طرف دولتمردان تهراننشين جدي گرفته نميشود. ماندن آنها همراه با اعتراضهاي كوچك و بزرگ در روزهاي خاكآلود و غبارآلود است و ناديده گرفتن اعتراضات و روند صعودي آن نتيجهاي جز پشيماني به بار نميآورد...
يك جستوجوي ساده در اينترنت و در سايتهاي خبري نشان ميدهد كه رسيدگي به مساله گرد و خاكخوزستان در حد اطلاعرساني باقي مانده است. شباهت تيترهايخبري در مورد اين مساله در طول اين سالها اعجاببرانگيز است. همشهري آنلاين در تاريخ ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ با تيتر « منشأ گرد و خاك اهواز كجاست؟» به توضيح اين مشكل پرداخته است. خبر آنلاين در تاريخ ۱۹ اسفند ۱۳۹۵، با تيتر«گرد و خاك خوزستان را پاياني هست؟» در حل اين مساله اظهار نااميدي كرده است. بقيه تيترها هم كاملا مشابه و شبيه به هم هستند: « توفان خاك بر سر اهواز»، « كانون گرد و خاك اهواز دو برابر وسعت شهر نيويورك»، و «نفس اهوازيها تنگتر ميشود، دليلش همچنان نامعلوم.»
اما علاوه بر اظهار نااميدي، شايد جمعآوري نكات مشترك اين مطالب خالي از لطف نباشد. چند نكته در اين مطالب و مطالب نوشته شده به منابع انگليسي مشترك و قابل تامل هستند. در اينجا اين نكات را به تفصيل اضافه ميكنم:
اولين نكته مهم اين است كه بدانيم و آگاه باشيم كه توفان خاك و شن اكنون يك پديده جهاني است و با آن بايد بي مرز و بي تعصب برخورد كرد. سازمان ملل متحد در تاريخ ۱۴ فوريه ۲۰۱۸ برابر با ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، مشكل گرد و خاك را يك مشكل جهاني و رو به وخامت معرفي كرد. اين مشكل يك مشكل جهاني بر سر برنامههاي پايدارسازي و تاثيرگذار در راه توسعه اقتصادي، اجتماعي و محيط زيستي كشورها شناخته شد. زمين رو به خشك شدن ميرود، خاك بسياري از مناطق رو به نابودي است و كشاورزي در بسياري از مناطق جهان، امري نابود كننده به حساب ميرود. بر اساس آمار جهاني داده شده در مورد افزايش سنواتي گازهاي گلخانهاي، و مشكلات رو به وخامت تغييرات اقليمي، توفانهاي خاك نهتنها كم نخواهند شد بلكه بايد به انتظار توفانهاي بيشتري در اقصي نقاط دنيا باشيم. مساله كاملا فراملي، فرامرزي و فرا قوميتي است. راه مقابله با آن بايد به يكي از مهمترين مسائل مورد بررسي مشكلات منطقه تبديل شود. به اين صورت كه مشكل گرد و خاك در ايران تنها شامل خوزستان و شامل اهواز نميشود. اگر امروز گرد و خاك در خوزستان بيشتر است، بايد در فرداهايمان انتظار توفان مشابه در ديگر نقاط ايران را داشته باشيم. گرد و خاك در ايران در استانهاي خوزستان، سيستان و بلوچستان، و ايلام و در حال نفوذ به شهرهاي داخليتر از جمله تهران، اصفهان و مشهد است.
نكته دوم اين است كه حساب ما از ديگر كشورهاي خاورميانه جدا نيست. همكاري منطقهاي در اين مورد بايد اولويت باشد. اين مشكل، مانند تمام مشكلات مربوط به كشورهاي منطقه، در دايره بيكفايتي مديريتي و ناتواني سياسي و اقتصادي سرگردان است. به توفان گرد و خاك، شايد بتوان به صورت يك مشكل سمبليك و نشانهاي از تمام نشانههاي مشكلات منطقه نگاه كرد. گرهاي است از هزاران گره اجتماعي- سياسي موجود. در مقالههاي مربوط به اين معضل، فرانك بختياري در تهرانتايمز در تاريخ مردادماه سال گذشته، مقاله جالبي با عنوان «همكاري بدون مرز براي فاجعهاي بدون مرز» نوشته است. بر اساس اين يادداشت، توليدكننده اصلي توفانهاي خاك سرزمينهايخشك شمالآفريقا، آسياي مركزي، عراق و عربستان و چين هستند و در حال حاضر، توفان خاك مهمترين چالش فعاليتهاي مربوط به توسعه پايدار در اين كشورها است. فرانك بختياري در اين گزارش به اين نكته اشاره ميكند كه « به ويژه در مناطق خشك و نيمه خشك، كه در آن بيش از ۱۵۱ كشور بهطور مستقيم تحت تاثير قرار ميگيرند، و ۴۵ كشور به عنوان منبع SDS (توفانهاي شن و خاك) طبقه بندي شدهاند.
نگاهي گذرا به ديگر مناطقي كه مشكلات مشابه را تجربهكردهاند نشان ميدهد كه ميشود طرحهاي توسعه منطقه را با پشتيباني شركتهاي انرژي به پيش برد. شايد تگزاس، با جغرافياي مشابه، نمونه جالبي باشد. به جاي گرفتن انگشت اتهام به سمت يكديگر، به سمت سدسازان سه دهه اخير، به سمت دزدان آب كرخه و فرات در آنسوي مرزها، به سمت سدسازي عراق و تركيه، اگر راهكار بلندمدت نداريم، حداقل راهكارهايي كوتاهمدت براي مردم منطقه در نظر بگيريم. اختصاص قسمتي از بودجههاي شركتهاي نفتي و انرژي، نه تنها مثبت، بلكه براي دوام پايداري منطقه ضروري است. در گزارشي از برنامه توسعه متوازن دشت آبادان به اين نكته اشاره شده است كه دربين سالهاي ۱۳98-۱۳72، كشف حوزه نفتي بين ايران و عراق و كويت كه به منطقه بينالنهرين معروف است، بالغ بر ۹۸.۵ ميليارد بشكه نفت خام ميباشد. اين ثروت ملي، كه در حال حاضر استخراج و بهرهبرداري ميشود، منبع بسيار بااهميتي براي پيشگيري از توفانهاي محلي است. كمك به كشاورزي پايدار در منطقه، بازسازي اكوسيستمهاي خشك شده، كاشت گياهان پوششي و جلوگيري از فرسايش خاك و كاشت درختچهها و عزم ملي براي جنگلزايي، از جمله حركتهاي مثبت براي كمك به اكوسيستم منطقه به حساب ميآيند.
اما تا وقتي كه راههاي پيشگيري هر چه بيشتر وقوع توفان خاك، كارآمد شود، آماده سازي مردم منطقه نكتهاي ضروري است. اطلاعرساني از طرف سازمان هواشناسي كار سختي به نظر نميرسد. پيشبيني توفانهاي گرد و خاك و اطلاعرساني به موقع (حداقل يك هفته تا سه روز قبل از توفان) حداقل كاري است كه ميتوانيم براي مردمي كه اين توفانها را تجربه ميكنند، انجام دهيم. به امور اقتصادي مناطق توفانزده توجه كنيم. مرزهاي استاني را مرزهايي انساني ببينيم. مرزهاي قومي و زباني و منطقهاي را ناديده بگيريم. نه در شعار بلكه در عمل به عرب، كرد، بختياري و قشقايي و فارس به يك چشم نگاه كنيم. به درد دل هموطنانمان رسيدگي كنيم. بخشي از درآمد نفتي را براي تامين نيازهاي منطقه در نظر بگيريم. از عدم اعتماد عمومي به مديريتهاي محلي بهدليل ناتوانيهاي مديريتي و فساد اداري جلوگيري كنيم. مشاركت و همراهي مردم در عدم توسعه كشاورزي و آبياري بيرويه و كشت محصولات آببر زياد و مهاجرت بيرويه به مناطق غير مستعد تنها با اعتماد عمومي و جلب مشاركت آنها امكانپذير خواهد شد.
در آخر، اشاره به اين نكته ضروري است كه خوزستان، شاهرگ اقتصادي ايران، آبروي ايران است. به آبروي مردم خوزستان رسيدگي كنيم. شايد سرنوشت ايران بار ديگر در دست سرنوشت خوزستان بيفتد. اين يك حقيقت تاريخي است كه بارها و بارها سرنوشت كشور در دست سرنوشت مردم اين منطقه بوده است. خوزستان و آبادان، تنها نقطهاي از خليج فارس هستند كه آب شيرين و شرايط محيط زيستي مساعدي براي جذب گردشگر و بومي دارد. باور كنيم يا نه، وابسته به خاكي هستيم كه در حال از بين رفتن است. مردمان خوزستان خسته و نااميدند، از مردم خوزستان دلجويي كنيم. حال كه «اهواز هوا ندارد» تبديل به سوژهاي تكراري شده است، نان و آب را از آن دريغ نكنيم.
https: //www.tehrantimes.com/news/463794/Borderless-collaboration-for-a-borderless-disaster
https: //www.tehrantimes.com/news/470713/Dust-storm-from-Iraq-Syria-and-Jordan-hits-western-Iran
https: //unemg.org/our-work/emerging-issues/sand-and-dust-storms/