ضرورتهاي تازه براي رسانه
سوي رسانههاي نوين رفتهاند اما اين رسانهها نتوانستهاند بهطور كامل جانشين رسانههاي جريان اصلي شوند و نوعي از جا دررفتگي در شبكه رسانههاي ايران به وجود آمده است. (1)
در تحقيقي ديگر(2) پژوهشگران اين نظريه را به دست آوردهاند كه رسانههاي جريان اصلي به دليل ظهور فناوري تضعيف نشدهاند، بلكه به دليل دخالت دولت و ضعف حرفهاي در اين شرايط قرار گرفتهاند . به نظر آنها رسانههاي سنتي در مسير ضعف قرار داشتند و ظهور فناوريهاي جديد عامل تشديدكننده در اين حوزه بوده است. با اين وجود به نظر ميرسد تحولات عرصه مطالبات و انتظارات مردم شايد از اصليترين مسائل براي روي آوري به سوي رسانههاي نوين در ايران و جهان بوده است .سرعت اطلاعرساني در كنار خروج از تكگويي و توسعه با همگويي و گفتوگومحوري از اساسيترين كليدواژههاي برجسته شدن اقبال مردمي نسبت به اين نوع رسانههاست .فناوري كليدواژه برجسته در شكلگيري اين دو ويژگي شده، اما اين فناوري به تنهايي براي اقبال مردمي كافي نبوده است!چراكه رسانههاي جريان اصلي نيز تا حدودي از اين ظرفيت براي دوام و بقاي خود استفاده كردهاند! آنچه بيش از هر چيز رسانههاي نوين را فعال ساخته «مردمي بودن» و نيازي بود كه رسانههاي جريان اصلي به دلايل متعدد اقتصادي، سياسي و... قادر به تامين آن نبودند و آن دريافت اطلاعات كامل به دور از حاشيههاي احتمالي سياسي، اقتصادي و... بود. در اختيار داشتن ابزار رسانه براي همه و اطلاعرساني سريع و فوري چيزي نيست كه جريان اصلي رسانه قادر به تامين آن باشد! ساختار بروكراتيك و ساعت كاري سازمانهاي رسانهاي و تامين خواستههاي مالكين اين امكان را از آنها گرفته است؛ لذا جريان رسانههاي نوين از همين نقطه شروع به رشد كرده و تسري يافت . در اين ميان ضعف حرفهاي نيز بخشي از اين مهم بود كه برگرفته از ساختار اداري و سازماني حاكم بر رسانههاي جريان اصلي بود! به نظر ميرسيد سازمان رسانهاي شبيه ساير سازمانهاي رسمي كه ساعت كاري و شرح وظايف خاص و... كار ميكنند و اين براي مردم و مخاطبان قابل پذيرش نبود! در اين ميان مساله مهم ديگر خواست كنشگري مردم است ! مردم ميخواهند در جريان توليد و انتشار خبر مشاركت داشته باشند و اين مهم تنها از طريق اين نوع ابزارها قابل انجام است ! اين مهم حتي در تحولات سياسي كشورها نظير انقلاب عربي يا بهار عربي يا تحولات كودتاي اخير در تركيه يا حتي در جريان تهاجم اخير روسيه به اوكراين قابل مشاهده است. در اين نوع تحولات سياسي و حتي نظامي جريان رسانههاي نوين بستري براي كنشگري جمعي شهروندان شده بود و حتي رهبران سياسي از طريق اين رسانهها در عرصه تعاملات وارد شدهاند يعني آنها نيز برتري اين رسانهها را به دلايلي كه پيشتر ذكر شد، باور كردهاند! به نظر ميرسد جدا شدن از زمان و مكان دراين نوع رسانهها بستري براي كنشگري فعال شهروندان ايجاد كرده است كه اين مهم بخشياش مربوط به كژكاركردي رسانههاي جريان اصلي در پاسخگو نبودن به نياز مخاطبان و تحت تاثير مسائل اقتصادي و مالكيتي بوده و بخشي ناشي از رشد فناوري و دسترسي عمومي به آن بوده است ! نكته جالب در اين اقبال مردمي به رسانههاي جديد تفاوت ديده و انگارههاي مردم نسبت به آن است، بر اساس پيمايشي در تهران در استفاده از رسانههاي نوين و جريان اصلي پژوهشگران دريافتند كه استفاده از جريانهاي اصلي رسانه نظير خبرگزاري و تلويزيون، راديو، روزنامه، در ميان افرادي با ويژگيهاي شخصي متفاوت چندان تفاوتي ندارد، اما افراد با تحصيلات بالاتر و سن پايينتر تمايل به استفاده از رسانههاي نوين دارند . اين مهم نشان داده كه استفاده از اين نوع رسانهها در ميزان و زمان استفاده از رسانههاي جريان اصلي تاثير گذاشته و آنها را كم كرده است. در اين ميان توجه به اين نكته نيز حايز اهميت است كه رسانههاي نوين از فرآيند كسب مجوز رسانههاي جريان اصلي در ايران كاملا جدا هستند، چراكه اين نوع رسانهها براي فعاليت بايد مجوز بگيرند و... اما رسانههاي نوين در بستري آزادانهتر فعاليت ميكنند و از مسائل بروكراتيك فاصله دارند لذا در توزيع و انتشار پيشگامتر هستند.
1- http: //www.jccs.ir/article_93464.html
2-http: //ensani.ir/file/download/article/1604470518-10323-99-248.pdf