دريغي براي آقاي فرماندار
نازنين متيننيا
صبح ديروز و در جنگلهاي تنكابن، ورزشكاراني از شهرهاي مختلف ايران، در كنار يكديگر و در مسيري بسيار زيبا دويدهاند. قرار بوده اين دويدن، مسابقه باشد. زنان و مردان دونده در مسافتهايي متفاوت با يكديگر رقابت كنند و در نهايت مدالها و جايزهها تقسيم شود. اما تصميم ناگهاني و عجيب فرماندار، مسابقه را لغو ميكند. دوندهها كه مدتها براي مسابقه برنامهريزي كردند، با خبر ناگهاني ممنوعيت مسابقه مواجه ميشوند و سرصبح، در جنگل، تصميم ميگيرند كه بيخيال رقابت شوند و به همان سرخوشي و لذت دويدن در دل طبيعت، قناعت كنند. در حال حاضر كسي از حال فرماندار خبر ندارد، اما به روايت اينستاگرام و شبكههاي مجازي ديگر، به همه آنهايي كه ميخواستند در مسابقه شركت كنند، خوش گذشته است. استوريها جنگل بسيار زيباي تنكابن را نشان ميدهد و صداي نفس نفس زدن دوندههايي كه در سكوت جنگل، در خلسه و سرخوشي به راه خود ادامه ميدهند. گروههاي مختلف دونده، بعد از اتمام تمرين در كنار يكديگر عكس دستهجمعي گرفتند و حتي، اينطور كه عكسها روايت ميكنند، برگزاركنندگان مدالهاي فينشري را كه براي شركتكنندگان در نظر گرفته بودند، به همه حاضران دادند. برخلاف اتفاق ناخوشايند، آنچه بايد از مسابقه به شركتكنندگان ميرسيده، رسيده. اما براي فرماندار و همه آنهايي كه دلشان به برگزاري مسابقه نبوده و حكم ممنوعيت دادهاند چه چيزي مانده؟! به گمانم، تلخي نگاهي كه سخت است. نگاهي كه نه تنها از روحيه و اخلاق و مرام ورزشكاران خبر ندارد كه حتي سخاوت و بخشندگي طبيعت زيبا را نميبيند و بنا به سليقه، در دقيقه نود و بدون در نظر گرفتن تمام زحمات و هزينههايي كه برگزاركنندگان مسابقه صرف كردند، مسابقه را لغو كردند. احتمالا امروز صبح كه اين يادداشت را ميخوانيد، همه آن دوندههايي كه از شهرهاي مختلف ايران به تنكابن سفر كردند و چند روزي كار و كاسبي گردشگري اين شهر را رونق دادند، با خاطرهاي خوش از دويدن در جنگل و يك «اي كاش» ساده به شهرهاي خود برگشتند و از اين اتفاق ميگذرند. اما مديري كه يك دورهمي ساده ورزشي را طاقت ندارد، هرصبحي كه در دفتر و پشت ميز رياستش مينشيند، بدون شك آدمي خموده و خسته است كه دركي از ورزش و شادي دستهجمعي ندارد و چه حيف كه تصميمگيران مديريت شهري به زيبايي تنكابن، آنقدر دور و غريب از ذات زيبا و سخاوتمند طبيعت متصل به خود هستند. دريغ و حيف.