رسانههاي نوين و روزنامهنگاري در عرصه ديجيتال
رقبايي كه با نگاه خود تصاوير و نوشتار را به صورت همهخوان و همهپذير تدوين و ارسال ميكنند و سرعت انتشار همچنان مهمترين بخش خبررساني است!
«راجرفيدلر» (1) اظهار ميكند كه پيدايش هر رسانه ارتباطي جديد، آغازگر يك دگرگوني است. رسانههاي نوين به طور خودانگيخته و مستقل پديدار نميشوند، بلكه به تدريج از دگرگوني رسانههاي قديميتر به وجود ميآيند. با ظهور اشكال جديد رسانههاي قديميتر به جاي نابودي، به همزيستي و مطابقت با رسانههاي نوين ميپردازند. روزنامهنگاري آنلاين گرايشي گذرا نيست و استفاده از آن به تدريج به عادت كاربران تبديل ميشود كه بدون حذف رسانههاي سنتي به جستوجوي اخبار ميان صفحات وب ميپردازند. اين ايده بيانگر نوعي دگرگوني در رسانهها است كه برگرفته از شرايط فناوري از يكسو و اقبال مخاطبان از سوي ديگر براي بقا تعريف ميشود. فيدلر اين دگرگوني را شامل شش مرحله ميداند: همرشدي و همزيستي؛ دگرگوني؛ ترويج؛ ادامه حيات و فرصت و نياز؛(2)
از نگاه او اين شش مرحله گامهاي دگرگونسازي در رسانه است كه به طبع بر روزنامهنگاران نيز اثرگذار است. در اين ميان نكته قابل توجه و تعامل ارتباط است يعني نه تنها تغيير و دگرگوني رسانه به وقوع پيوسته بلكه مقوله ارتباط به شكلي متفاوت قالب غلبه به خود گرفته است. نياز اساسي براي ارتباط فناوري را به صورتي متحول كرده كه فضاي لازم براي ارتباط را تضمين كند و ارتباط يك سويه به ارتباطي چند سويه و دوسويه تغيير جهت بدهد. اينجا دامنه نظريه كاستلز در شبكهاي شدن ارتباطات اثربخشي بيشتري دارد. چرا كه آن نوع ارتباط قادر به پاسخگويي به نياز جامعه رو به گسترش و به دنبال اطلاعات و مشتاق براي دانستن و به اشتراك گذاشتن دانستهها نبود؛ لذا ارتباط سنگ زيرين براي تحولات حوزه رسانه و اقبال بيشتر به سوي رسانههاي نوين بود. جذابيت و سرعت بر پايه ارتباط مداوم بستري از تحول را براي رسانههاي جديد ايجاد كرد و روزنامهنگاران جريان اصلي را به سوي فعاليت در اين حوزه سوق داد آنچنان كه شيوه و روش اطلاعرساني آنها را نيز دچار تحول كرد! آنان را از زيادهنويسي دور كرد و به سوي مجملگويي هدايت كرد؛ آنان را از جستوجوي حاشيه به متن اصلي هدايت كرد، آنان را پاسخگوي خوانندگان ساخت؛ آنها را به سوي گفتوگوي مشترك سوق داد تا گوينده متكلم و نوشتار آنها سبكهاي جديد به خود گرفت كه شايد پيش از اين كمتر مورد استفاده قرار ميگرفت يا شايد مورد توجه نبود و به عنوان نقطه ضعف روزنامهنگاري تعريف ميشد! امروزه اكثر روزنامهنگاران حرفهاي توييتر را مكان اصلي خود كردهاند و با واكنش نسبت به خبرها و اتفاقات جامعه، مكان اصلي را آنجا تعريف ميكنند. اينستاگرام، يوتيوب و... جملگي بستري براي تعامل روزنامهنگاران شده حتي سوژههاي خبري از اين صفحات به دست ميآيد و بستري براي تحول دراين عرصه را ايجاد كرده است. به نظر ميرسد رسانههاي نوين، انقلابي در روزنامهنگاري ايجاد كردهاند كه شايد پيش از اين فقط ميتوانستيم آن را با صنعت چاپ مقايسه كنيم.
به عبارت ديگر هرچه در بستر نظريههاي ارتباطات كنكاش ميكنيم، بيشتر مييابيم كه مسير حركت به مخاطب برميگردد و تمركز اصلي را روي مخاطبان درمييابيم. نظرياتي چون دريافت پيام، يادگيري، كاركردي، ناهماهنگي شناختي، استفاده و خشنودي، در مقابل نظريههاي اوليه مطرح شدهاند كه مخاطبان را منفعل پنداشته و رسانهها را مسلط بر آنها ميدانستند. به عبارت ديگر برخي انديشمندان اين حوزه اين مهم را مورد توجه قرار دادند كه «رسانهها با مردم چه ميكنند؟» اين دو سوال بستري براي باورپذيري مخاطب و پذيرش سهم او در مشاركت عرصه رسانه است. مساله دوم كه به نظر ميرسد انديشمندان به آن توجه كردهاند اين است كه «مردم با رسانهها چه ميكنند؟» ميتوان حوزه ارتباطات جمعي را نجات داد. اين رويكرد بر آن است كه مخاطبان از رسانهها براي مقاصد خاص و به منظور تامين نيازهايشان استفاده ميكنند.
يعني رسانه در جهت تامين نياز مخاطب حركت ميكند و اين نياز برخاسته از شرايط زماني و مكاني متغير است و باورپذيري اين تغيير جامعه را به سوي اين رسانهها سوق داده و نياز به تغيير در ديگر رسانهها و روزنامهنگاران را ايجاد كرده و اين نياز به نظر ميرسد موجبات تغييرات جدي در حوزه روزنامهنگاري شده است.
اين مهم به معني حذف رسانههاي جريان اصلي نيست اما به معني كمرنگ شدن اثرگذاري آنها است. ولي روزنامهنگاري عرصه رسانههاي نوين زودتر از رسانهاي به اين حقيقت رسيدهاند كه بسترسازي اطلاعرساني و خبري در اين فضا متفاوت از جريان رسمي رسانههاست!
1- Mediamorphosis: Understanding New Media (Journalism and Communication for a New Century (1997) 250
2- http: //ensani.ir/file/download/article/20110201101836-%C2%A0%20 (23) .pdf