• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5216 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۴ خرداد

خاطرات سفر و حضر (214 )

اسماعيل كهرم

ديروز در آشپزخانه نشسته بودم، يك موش سوپرچاق با شتاب از اين طرف آمد، لنگ‌لنگان به طرف ديگر رفت و به ديوار پوشيده از كاشي برخورد كرد، آنقدر محكم به ديوار برخورد كرد كه مدتي گيج و منگ بود، به پشت افتاد، يكي دو بار غلت زد، بلند شد و مجددا به پشت افتاد، باديوار برخورد كرد و روي زمين غلتي زد و اين بار رفت زير كابينت‌ها و ديگر درنيامد. كاملا آشفته شده بود. احتمالا از ديدار من موقعيت خود را فراموش كرده و گيج و منگ شده بود. موش‌ها با تمام فراستي كه دارند از ديدار ما بيش از گربه‌ها مي‌ترسند. كليه موجودات، از انسان، بيش از ديگر جانداران هراس دارند! در يك جنگل همه جانداران مشغول كار خود هستند و همديگر را شكار مي‌كنند ولي به محض ورود انسان همه ساكت مي‌شوند و نگرانند كه او (ما!) چه مي‌خواهيم بكنيم؟
اين موش هم با ديدن يك موجود دو پا تمام مشاعر خود را از دست داد. به فكر خريدن يك تله‌موش افتادم پيدا نشد كه نشد. در خانه، جايي آن را از قديم داشتم. اكنون يا سم به كار مي‌برند و يا تله‌هاي چسبناك كه پاي حيوان به تله مي‌چسبد و به هيچ وجه كنده نمي‌شود! ولي با تله‌اي كه به دست و پاي يك موش زنده چسبيده چكار بايد كرد؟ بنده كه يك عمر از حقوق حيوانات و رافت به آنها صحبت كرده‌ام، با اين موش چطور رفتار كنم كه با افكار و اقوال سال‌هاي سال سخن‌پراكني من مطابقت داشته باشد؟ در سان‌ديه‌گو ايالات متحده، ناوهاي هواپيمابر با حدود 6 هزار نفر سرباز پهلو مي‌گيرد. اين ناوهاي چند طبقه با آن همه وسايل جنگنده و يك اسكادران هواپيما، از حمله موش در امان نيستند و گربه با خود به انبارهاي آذوقه مي‌برند. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون