ايران فرهنگي در مسير تحقق
پيمان طالبي
مساله فرهنگ عمومي همواره از مهمترين مباحث فكري در ترسيم چهره فرهنگي از يك ملت يا تماميت ارضي است. بهرهمندي ملتها از فرهنگ موروثي و مباهات به تاريخي آميخته با سرمايهها و غنيمتهاي فرهنگي و هنري، زماني تجسم عيني خواهد يافت كه بيننده نمودي از آن گذشته آرماني و رشكبرانگيز از حيث گنجينههاي فرهنگي را در اخلاق عمومي امروز جامعه نيز ببيند .
اينكه در آن برهه زماني كه عربها باديهنشين بودند، عجمها شهر ميساختند و پايههاي تمدن بشري را بنا ميكردند، فارغ از روحيه افتخار جمعي و غرور ملي، زماني ارزشمندتر است كه اين جنبه از خردورزي در صورتبندي يك فرهنگ، امروز نيز در ميان ايرانيان نمود داشته باشد. افزايش سطح فرهنگ عمومي و كاربردهاي اخلاقي آن در جامعه، آزمون خوبي است براي اينكه بدانيم مصداق «پسر كو ندارد نشان از پدر...» هستيم يا «از فضل پدر تو را چه حاصل؟»
وقايعي كه به تازگي در فضاي عمومي جامعه همهگير شده و شاهد اظهارنظرهاي عموم مردم - مخصوصا در فضاي مجازي كه جديترين عرصه اظهارنظر عمومي در فضاي جامعه امروز ايران است - در موردشان هستيم، نشان ميدهد كه ايرانيها در سالهاي اخير و با تجربياتي كه از سر گذراندهاند، كياست بيشتري در قضاوتهايشان به خرج ميدهند. در هفته اخير چند واقعه مهم رخ داد كه در همگي آنها، فرهنگ عمومي جامعه قضاوتها و جهتگيريهايي را ميطلبيد: حادثه متروپل آبادان و ماجراي عجيب مالك آن، جشنواره فيلم كن و حواشي حضور ايرانيان در آن، اجراي دستهجمعي سرود «سلام فرمانده» در ورزشگاه آزادي و... در تمامي اين اتفاقها نگرش دقيق مردم براي اظهارنظر سبب شد كه اتفاقا اينبار آنها در سمت درستي از
ماجرا بايستند. هدف اين نوشتار، نه تحليل تكتك اين سوگيريها و اظهارنظرها در هر يك از وقايع فوق كه نتيجهگيري از برآيند اين موضعگيريهاست. بعد مهمي از فرهنگ ايران را «فرهنگ عمومي» است كه ميسازد. اگر ما مدعي وجود يك «ايران فرهنگي» يا «ايرانشهر» هستيم كه در آن فرهنگ و خرد ايراني حكمراني ميكند، بايد بدانيم كه افزون بر پشتوانههاي هنري، فرهنگي، تاريخي و تكيه بر ميراث گذشتگان، امروز فرهنگ عمومي جامعه نيز بيش از هر زمان ديگري گنجايش اين مفهوم را دارد. جامعه ايراني ثابت كرده به بلوغ در فرهنگ عمومي دست يافته و امروز چگونگي بهرهبرداري از اين ظرفيت عظيم فرهنگي به مسوولان امر وابسته است.