همچون شمس و مولانا
محسن آزموده
«اما استاد كل فيالكل ملكيان اعجوبه زمان است. او در هيچ بحثي وارد نميشود الا اينكه حق آن را چنان كه بايد ادا كند و از هيچ مقولهاي دم نميزند الا اينكه چراغي فرا راه ارباب تحقيق بر افروزد. محضر او محضر نور و علم و بركت است و من بر دانشجوياني كه سعادت درك فيض درسهايشان را دارند حسد ميبرم.» اين جملات را نه دانشجويي جوان و نه حتي استادي ميانسال كه محمدعلي موحد نوشته است، در هشتاد و چهار سالگي (28 خرداد 1386) و در بخشي از يادداشت خود بر چاپ دوم ترجمه و تحليل فصولالحكم محيالدين ابن عربي (نشر كارنامه)، يعني زماني كه مصطفي ملكيان پنجاه و يك سال سن داشته. بعد از آن هم بارها در محافل و نشستهاي مختلف شاهد اظهار ارادتهاي صميمانه و شديد و غليظ از هر دو سو نسبت به يكديگر بودهام. يك بار در مجلسي در مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي به مناسبت چاپ جديد ترجمه محمدعلي موحد از كتاب گيتا (سرود خدايان)، استاد موحد در آغاز سخنراني از برگزاركنندگان و شركتكنندگان جلسه كه عموما اهل فضل و دانش و از چهرههاي نام آشنا بودند، تشكر كرد، اما وقتي به استاد ملكيان رسيد، لحن كلام و واژگان او تغيير كرد و تقدير از او به مدح و ستايشي شگفتانگيز بدل شد. مصطفي ملكيان هم به همين اندازه نسبت به محمدعلي موحد ارادت دارد و هر جا كه نام او ميآيد، چشمهايش ميدرخشد و با شور و شعفي وصفناپذير از موحد سخن ميگويد. علاقهمندان به اين دو لابد آن عكس مشهور را ديدهاند كه ملكيان خم شده و دست موحد را ميبوسد. محمدعلي موحد حقوقداني تاريخنويس و اهل ادبيات و عرفان است و مصطفي ملكيان معلم فلسفه و اخلاق و پژوهشگر كلام و روانشناسي و عرفان. هر دو در زمينه مولاناشناسي صاحبنظر هستند و احتمالا اصليترين و بيشترين زمينه همكاري و دوستيشان هم در اين حوزه بوده. از اين جهت نوع رابطه ميان اين دو را هم ميتوان تا حدودي شبيه رابطه شمس و مولانا خواند، دوستي و محبتي، چنانكه اشاره شد، بسيار پرشور و هيجان و سرشار از شيفتگي و ارادت. از اينرو بيمناسبت نيست اگر در صفحه پيشرو، سالروز تولد اين دو را كه با فاصله سي و سه سال و ده روز از يكديگر به وقوع پيوسته، جشن بگيريم و براي هر دو سلامت و شادكامي طلب كنيم، با آرزوي عمر روزافزون و سرشار از عزت و احترام. با اميد.