اي كاش امام يكصد دعايي داشت
ابوالفضل فاتح
انقلاب ما، انقلابي مردمي، مدرن، اخلاقي، نرم و با كمترين حد خشونت در مقايسه با نمونههاي نظير بود. انقلابي كه اسلامگراها، ليبرالها، دموكراتها، سوسياليستها و كمونيستها را كنار هم قرار داده بود. در مدينه آرماني انقلاب، قرار بود با كمترين گسست كنار هم زيست كنيم و كشوري آباد و آزاد و مبتني بر قانون و عدالت و اخلاق و اسلام عزيز بسازيم. صيانت از اهداف و آرمانها و حفظ خصيصههاي همگرايانه هر انقلاب يا هر حركت وسيع اجتماعي، نيازمند دورانديشي و مراقبتي مضاعف است و حلقههاي نخست بسيار تعيينكننده و سرنوشتسازند. اما چه حيف كه سريع و پر شتاب، اضطرارها يا غفلتها، دورانديشي را به فراموشي سپرد و اختلافها و شكافها در ميان حلقهها دامنگير شد و از دل آن خشونتها سر بركشيد و آسيابها به نوبت حذف را سرلوحه امور قرار دادند، بدخواهان خارجي نيز بر آتش خشونتها دميدند. افسوس كه از ميان حلقههاي بنيادين، بهشتي و مطهري و طالقاني و بسياري ديگر از لنگرهاي اعتدال .... خيلي زود يا هدف خشكمغزان قرار گرفتند يا پر كشيدند، و بسياري ديگر خانهنشين شدند و راديكالها و متملقان و پوستينهاي وارونه از هر سو نقشآفريني بيشتري پيدا كردند. چه اميدها كه نااميد و چه سرمايهها كه نابود و چه برنامهها كه ناكام ماند. در ميانه شكافها، كرور كرور بيكفايتي و فساد و باند و قبيله و صنف و فردمحوري و زيادهخواهي و نسيان فراگير شد. تا جايي كه حجم خشونتهاي كلامي، امنيتي، قضايي، و اجتماعي و سياسي به نقطه جوش رسيد و بسياري از دستاوردها و موفقيتهاي درخشان تحتالشعاع قرار گرفت. هر دلسوز دين و ميهن را نگران ساخت. حال ملت ناباورانه مينگرد آن شعارها و انقلاب ناب كجا و اين عملكردها و اين آقايان كجا؟ دعايي از جمله فرزندان راستين انقلاب بود. شخصا از دعايي نمونههايي از اخلاق ناب را ديدهام كه چون زمرد ميدرخشيد. محبتها و رفاقتهايي ديدهام كه بماند. اين روزها كه همه از خصلتهاي نيكمرد مردمدار، دعايي عزيز مينويسند با خود ميانديشم كه اي كاش امام عزيز ما، صدها دعايي داشت، اي كاش انقلاب هزاران دعايي رووف داشت، اي كاش حلقههاي نخست تصميمسازي و تصميمگيري و مديريتي در دستگاه رهبري ما، سياست ما، مجلس ما، قضا و امنيت و دولت ما، سازمانها و نهادها و احزاب ما، رسانهها و تريبونهاي ما و نماز جمعه و صدا وسيماي ما، مملو از اخلاق و اعتدال دعايي بود، تا همگرايي و رحم و شفقت و تواضع و شرف بر هر چيز ديگر سايه ميافكند و اين همه خشونت سايه نميافكند و ملت را دق مرگ نميكرديم. رافت و الفت و همگرايي و اعتدال و گفتوگو نياز مفقوده ماست. به ياد ميآورم آيتالله منتظري، آيتالله هاشمي و آقايان عسكراولادي و ناطقنوري و.... وقتي در اين نقش قرار گرفتند، محبوبيتي ديگر يافتند. ماندگاري مهندس بازرگان و آقايان خاتمي و موسوي و كروبي نيز از همين جنس يعني پيوند با مردم و الفت با حقوق مردم است. نگاه ملي و مردمي چمرانها، باكريها، همتها و سليمانيها در فراگيري ايشان نقشي كليدي داشته است. ايران عزيز است، ملت ايران عزيز است. زيست با اين ملت مغتنم است و فضيلت ميخواهد، چه رسد به پذيرش مسووليت! ايران در دو دهه اخير بسي رنج ديده و رنجيده شده است. اين ملت عظمتهاي بزرگي را تجربه كرده و وضع موجود حق ملت ما نيست. اين ملت از شما چيزي نميخواهد. براي درايت و كفايت راه درازي در پيش است، لااقل هر جا هستيم به جاي قطعه قطعه كردن اين ملت شريف، به جاي درگير كردن در معيشت و فراري دادن از سياست و فرهنگ و ميهن، رفيق و شفيق مردم باشيم. راه جبران همين است. قلوب كه باشد، انگيزه و انديشه و انشاءالله توفيق هم خواهد آمد. پيامبر اعظم(ص)، به اخلاق نيكو جهان گرفت. اهتمام دعايي به اخلاق رحماني محمدي(ص) بود و از اين رو آبروي روحانيت در قدرت شد. اي كاش اين بخش از اخلاق دعايي بازخواني شود.
يادش گرامي و خدايش رحمت كند.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته