چگونه كشورهاي غربي ممكن است ايران را به سوي مسيري كه دوست ندارد، هدايت كنند؟
از بازدارندگي اقتصادي تا بازدارندگي امنيتي و نظامي
محمود محمدي
جمهوري اسلامي ايران بايد به قطعنامه شوراي حكام و اقدام كشورهايي كه اين قطعنامه را پيشنهاد داده بودند، واكنش نشان دهد و اين واكنش را ميتوان واكنشي مناسب دانست، زيرا همكاري ايران با آژانس بينالمللي انرژي اتمي با اين انگيزه صورت ميگرفت كه واقعيتها درباره برنامه هستهاي ايران به درستي و بر اساس مدارك و مستندات روي ميز شوراي حكام قرار بگيرد و اين گزارشهاي واقعي مبناي برخورد منطقي و غيرخصمانه با جمهوري اسلامي ايران باشد. اينكه شوراي حكام بر اساس شايعات، نيتخواني و همچنين فشار كشورهاي غربي چنين قطعنامهاي را عليه ايران صادر ميكند - اگرچه قطعنامه از نظر محتوايي قطعنامه حادي به حساب نميآيد - اما باعث ميشود كه جمهوري اسلامي هم ناچار به تغيير مسير و انتخاب ديپلماسي استقامت شود.
مبناي همكاريهاي ايران و آژانس و مذاكراتي كه ميان ايران و غرب درباره برنامه هستهاي جمهوري اسلامي ايران وجود داشت، كاهش تهديدهاي اقتصادي، رفع تحريمها و اثبات صلحآميز بودن برنامه هستهاي بود. اگر قرار باشد كه بازدارندگي در برابر آسيبهاي اقتصادي ميسر نباشد، تحريمها ادامه بيابد و شوراي حكام نيز بهرغم همكاريهاي ايران بر اساس خواسته غربيها اقدام به صدور قطعنامه كند، يعني به دنبال كنترل استراتژيك و آسيبپذير كردن ايران در ساير ابعاد است. وقتي جلوگيري از آسيبپذيري اقتصادي محقق نشود، اين موضوع ايران را به سوي بازدارندگي در برابر آسيبهاي امنيتي و نظامي سوق ميدهد.
ايران در راستاي اجراي توصيه مقام معظم رهبري در خصوص انتخاب سياست بر مبناي «عزت، حكمت و مصلحت» راهي جز اين ندارد كه شوراي حكام را متوجه كند وقتي همكاريها و حسن نيت ايران اثربخش و داراي نتيجه نباشد، ديگر دليلي براي همكاري وجود ندارد و انتظار ميرود شوراي حكام و ساير نهادهاي بينالمللي درك واقعبينانهتري از اين موضوع داشته باشند.
بايد توجه داشت كه اين وضعيت بازگشت به سال 1384 نيست، چراكه شرايط بينالمللي، مناسبات ميان كشورها و روابط قدرتهاي بزرگ دچار تغيير شده است. روابط روسيه و چين با ايالات متحده و غرب به نحوي است كه سه كشور اروپايي و ايالات متحده ميدانند در حال حاضر امكان تصويب قطعنامههاي جديد عليه ايران در شوراي امنيت سازمان ملل وجود ندارد. در همين ماجراي قطعنامه اخير شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي نيز مشاهده شد كه مسكو و پكن به قطعنامه راي منفي دادند و حاضر نشدند در مسير افزايش فشارهاي سياسي عليه ايران در كنار غرب بايستند. در صورتي كه طرف مقابل بخواهد از مسير ديگري- اسنپبك - هم اقدام به بازگرداندن قطعنامههاي قبلي شوراي امنيت سازمان ملل متحد عليه جمهوري اسلامي كند، تهران هم ميتواند به صورت متقابل اقداماتي را انجام و مسير هستهاي شدن خود را تغيير دهد. ايران تاكنون به صورت خودخواسته برنامه هستهاي خود را صلحآميز نگه داشته و تصميم نداشته به سوي هستهاي شدن به معناي امنيتي و نظامي حركت كند اما در صورتي كه تهديدها گسترش يابد و فشارهاي بينالمللي تداوم يابد، اين امكان وجود دارد كه تهران نيز نگاه خود به مساله هستهاي شدن را تغيير دهد.
با اين حال، واقعيت اين است كه «عزت، حكمت و مصلحت» حكم ميكند. لازمه پيشبرد سياست خارجي ايران وجود حمايت مردمي است. اين حمايت در زمان سختيها بيشتر مورد نياز است. حكمت حكم ميكند كه حمايت مردمي را اصل قرار دهيم، حكمت حكم ميكند كه تهديدها را كاهش و قدرت خود را افزايش دهيم. تجربه گذشته به ما ميآموزد بايد مردم را به عنوان مهمترين اهرم قدرت ملي با خود همراه كنيم. دقيقا به همين دليل است كه سياست احياي برجام در دولت جديد نيز پيگيري شد و تهران همچنان به مذاكره و تلاش براي احياي توافق ادامه ميدهد.
در صورت قطع اميد از مذاكرات شرايط تغيير ميكند و بالطبع مردم هم درك ميكنند كه دولت تلاش خود را در اين مسير انجام داد، اما سنگاندازيهاي طرف مقابل مانع شد تا بتوانيم احياي برجام را به نتيجه برسانيم. از اين نقطه به بعد، جمهوري اسلامي ميتواند پا در مسير تغيير سياستهاي خود در زمينه تبديل شدن به قدرت هستهاي كرده و مسير تامين بازدارندگي نظامي و امنيتي را پيگيري كند.
امريكاييها واقف هستند كه شرايط تغيير كرده و فشارهاي اقتصادي آنها باعث بروز برخي نارضايتيها شده و تصور ميكنند با تداوم اين فشارها ميتوانند به خواسته خود برسند، اما حقيقت اين است كه دل بستن آنها به اعتراضات مردمي براي براندازي حكومت يك اميد واهي است. آنها اگر ميخواهند به نقطهاي از توافق و تفاهم دست پيدا كنند كه ايران نيز بر مسير فعلي باقي بماند و از حركت به سوي سلاح هستهاي خودداري كند بايد از گذشته درس بگيرند و متوجه باشند كه چنين خواستهاي جز با حسن نيت محقق نميشود. ايران در عمل نشان داده است كه از خاورميانه عاري از سلاح هستهاي حمايت ميكند و با پذيرش برجام و اجراي دقيق آن حسن نيت خود را به اثبات رسانده اما در مقابل شاهد بوده شوراي حكام و اعضاي دايم شوراي امنيت به جاي اينكه اسراييل را به عنوان رژيمي كه نظارت آژانس را نميپذيرد و سلاح هستهاي دارد مورد انتقاد و تحت فشار قرار دهند، به جمهوري اسلامي ايران حمله ميكنند.
امكانپذير نيست در منطقهاي كه اسراييل بهرغم عاديسازي روابط با اعراب، حاضر به پذيرفتن نظارت روي زرادخانههاي هستهاي خود نيست، همه فشارها منحصرا روي ايران باشد كه به تاييد چندباره آژانس برنامه هستهاي خود را به صورت صلحآميز دنبال ميكند و در مسير تبديل شدن به قدرتي هستهاي - نظامي قدمي برنداشته است.
همزمان اين انتقاد مطرح ميشود كه دولت سيزدهم فرصت احياي برجام را از دست داده، اما واقعيت اين است كه اين فرصتسوزي دوطرفه بوده است. يعني نميتوان گفت تنها جمهوري اسلامي ايران است كه فرصتها را از دست داده؛ مشكلات داخلي ايالات متحده از جمله اختلافات ميان كنگره و كاخ سفيد كه باعث شد دولت ايالات متحده مذاكرات را دير آغاز كند و از آن طرف هم دولت بايدن از انعطافپذيري و ارايه برخي حقوق طبيعي ايران خودداري كند. حتي به نظر ميرسد كه نشانههايي نظير درخواست نخستوزير سابق قطر از كشورهاي عربي مبني بر طرح مطالبه «چتر حفاظت هستهاي امريكا» در آستانه سفر بايدن به منطقه كه از وجود لابيهاي سنگين براي جلوگيري از احياي برجام همچنان ادامه دارد و دولت بايدن هم از اين لابيها تاثير پذيرفته است.
ايران خواستههايي منطقي دارد و در مذاكرات ميتواند منعطفتر هم عمل كند؛ اين خاصيت مذاكره است، اما اين امريكاييها بودند كه با انعطافناپذيري امكان توافق را ضعيف كردند.
سخنگوي اسبق وزارت امور خارجه