پاسخ يك اقتصاددان به اين پرسش كه چرا مردم سرمايهگذاري نميكنند
ميلياردها دلار و سكه خاك ميخورند
بخشي از اين داراييها به سمت فعاليتهاي غيرمولد و دلالي ميرود
در تعطيلات 14 و 15 خرداد ماه امسال سرقتي در پايتخت رخ داد كه به سرقت هاليوودي مشهور شد. آنگونه كه پليس پس از بازديد از محل سرقت اعلام كرد از مجموع هزار صندوق امانات بانك ملي در شعبه دانشگاه محتويات حدود ۱۶۲ صندوق سرقت شده بود و سارقان از ۲۵۰ صندوق امانات كه در اختيار مشتريان بوده، ۱۶۲ صندوق را با ديلم شكسته و هر صندوقي كه پر بوده را خالي كرده بودند و برخي از اين سارقان پس از سرقت به يكي از كشورهاي همسايه متواري شده بودند كه با تلاش نيروي انتظامي دستگير و به كشور بازگردانده شدند و اكثر اموال ربوده شده از صندوقهاي امانات نيز بازگردانده شده است. در عين حال، رييس كل سابق بانك مركزي تلاش كرده تا با نگاهي اقتصادي به اين موضوع بپردازد. عبدالناصر همتي، در اين باره نوشته است: ميلياردها دلار از اين داراييهاي راكد ميتواند به چرخه اقتصاد وارد شود و براي كم كردن اثر تحريم (در كنار تلاش براي رفع آن) صاحبان پسانداز بايد به سرمايهگذاري در كشور علاقهمند شوند. لازمه آن ايجاد ثبات و پيشبينيپذير كردن اقتصاد است. اين چالش را با يكي از اقتصاددانان مطرح كرديم، در ادامه گفتوگوي «اعتماد» را با سيد مرتضي افقه، استاد اقتصاد دانشگاه شهيد چمران اهواز بخوانيد.
به تازگي سارقان بانك ملي كه به صندوقهاي امانات دستبرد زده بودند، دستگير شدند. در تصاويري كه از كشفيات اين سرقت بازنشر شده حجم بالايي از دلار، سكه و طلا ديده ميشود. با در نظر گرفتن اينكه حق هر كسي است كه پول و سرمايه خود را به هر نحوي كه شده نگهداري كند، اما سوال اين است كه چرا اين ارز و سكه و طلا كه به صورت انباشت در بانكها نگهداري ميشود به سطح جامعه نميآيد و براي گردش نقدينگي به كار برده نميشود؟
در شرايطي كه كشور دچار بيثباتيهاي زيادي است كه در همه ابعاد و اجزاي كشور از بيثباتي در قوانين و مديريتها تا بيثباتي در سياستها آن را مشاهده ميكنيم و شرايط كشور به لحاظ اقتصادي حساس است؛ مسلما ريسك سرمايهگذاريها نيز به حداكثر رسيده است. اما آنچه معمولا سرمايهگذار به عنوان اولين نكته براي سرمايهگذاري خود در نظر ميگيرد، خوشبيني به آينده است. اگر قرار باشد در پروژههاي مولد سرمايهگذاري داشته باشد اغلب به دنبال افقي بلندمدت و باثبات و با سودي حداقل دو دههاي ميرود، اين در حالي است كه از بعد از انقلاب تا امروز تقريبا كشور يا با بيثباتي در روابط خارجي همراه بوده يا بيثباتي در روابط داخلي داشته است يا هر دو را با هم تجربه كرده و اين امر بسيار منطقي است كه هيچ سرمايهگذاري علاقه نداشته باشد تا براي بازدهي بلندمدت در ايران سرمايهگذاري داشته باشد. ضمن آنكه بخش قابل توجهي از افرادي هم كه در طول سه دهه گذشته در ايران سرمايهگذاري كردهاند به دليل رانتهايي بوده كه دولت به آنها ميداده كه اين موضوع نيز انگيزهاي براي سرمايهگذاري عدهاي شد. اما حالا ريسك ناشي از سرمايهگذاري به دليل شدت بيثباتيها و ناامنيها نسبت به بازدهي سرمايهگذاري چه در داخل و چه در خارج بيشتر شده و حتي علاقهمندي به رانتهاي دريافتي از سوي دولت هم به صفر رسيده است.
در ايران چه چيزي بيشتر از همه مردم را هراسان ميكند كه آنها مجبور ميشوند براي نگهداري از سرمايه و دارايي نقدي خود به صندوق امانات مراجعه كنند؟
طي دو، سه سال گذشته ديديم جز آنكه بخش قابل توجهي از سرمايهها در صندوق امانات انبار و از چرخه اقتصاد خارج شده باشد...
بخش قابل توجهي از آن به خارج از كشور (تركيه، امارات و ...) روانه شده و رسانهها نيز در مورد آن بارها هشدار دادهاند، اخيرا نيز اين امر تشديد شده است. اين رفتار مردم به لحاظ اقتصادي كاملا منطقي و عقلايي است كه براي حفظ داراييهاي خود تمهيداتي داشته باشند و شاهد آنيم كه بخشي از اين داراييها به سمت فعاليتهاي غيرمولد و دلالي ميرود كه آن هم به دليل زودبازده بودن و پرسود بودن آن و اينكه تحت نظارت هم نيست، است. بنابراين ممكن است معادل همين ميزان دارايي در خانهها هم باشد و عدهاي براي اينكه خانههايشان را ناامن ميديدند و صندوقهاي امانات را ايمن ميديدند به صندوق بانكها مراجعه كردند.
گفته ميشود كه 25 ميليارد دلار دارايي به صورت ارز نزد مردم خريده و نگهداري ميشود، چرا اين اتفاق افتاده است؟
در دوره احمدينژاد تنش با خارجيها به حداكثر رسيده بود، منتها در آن زمان درآمدهاي نفتي در بهترين شرايط بود و چندان رفتار مردم و گريز سرمايهها از اقتصاد مشهود نبود. اما در دوره اخير با وجود تحريمهاي خارجي دولت جديد كه موضعي سرسختانه در قبال امريكا و كشورهاي غربي دارد احساس ناامني را تا حدودي بيشتر كرده است . همين امر باعث شده تا مردم از سرمايهگذاران خرد و كلان، ترجيح بدهند پولهاي نقد خود (ريال) را تبديل به داراييهاي قابل حمل و ارزشمند كنند كه يكي به دليل حفظ ارزش داراييهايشان است و دوم به دليل ناامني و شرايط خاص منطقه اقدام به اين كار ميكنند.
چرا صاحبان پسانداز و اين داراييهاي راكد به سرمايهگذاري در كشور علاقهمند نيستند و ترجيح ميدهند پول خود را تبديل به دلار كرده و در بانك نگهداري كنند؟
زماني كه نرخهاي تورم به دليل بيكفايتيها و بيتدبيرها و ناكارآمديهاي موجود در كشور هر روز افزايش پيدا كرده و ارزش پول ملي به شدت افت ميكند اين رفتار كاملا منطقي است كه مردم اعم از مصرفكننده و توليدكننده ريال يا پول ملي خود را هر چه سريعتر به داراييهاي ارزشمند ديگري تبديل كنند تا هم قابل حمل باشد و هم اينكه ارزش دارايي خود را به گونهاي حفظ كنند.
لازمه تغيير اين رويكرد چيست؟ چگونه ميتوان مردم را ترغيب كرد كه سرمايه راكد خود را به گردش بيندازند؟
تنش ميان ايران و غرب كه حداقل حدود دو دهه است در جريان بوده زمينه بسيار بالايي را به وجود آورده تا مردم به سمت تبديل داراييهايشان به طلا و سكه و ارز بروند. اين رفتار هم كاملا منطقي است اما اينكه لازمه تغيير اين رويكرد چيست بايد گفت لازمه آن تنها فراهم كردن بستر سرمايهگذاري است . نيازي هم نيست تا مردم را به كاري ترغيب كنند، زيرا مردم كه با موعظه براي سرمايهگذاري ترغيب نميشوند، بلكه مردم طبيعتا به دنبال سرمايهگذاري و افزايش رفاه هستند و زماني هم كه سرمايهگذاران ببينند ريسك سرمايهگذاري پايين است و بستر سرمايهگذاري فراهم شده است و بيثباتيها به حداقل رسيده اقدام به سرمايهگذاري ميكنند و نيازي به ترغيب كردنشان نيست . بنابراين برخي حركاتي كه از مسوولان ميبينيم به عنوان مثال اينكه اخيرا رييس كل بانك مركزي اعلام كرده ما به اندازه كافي ارز داريم و به نوعي خواستار بهبود بازار با گفتار درماني شده تا ارز را در بازاركنترل كند اصلا قابل درك نيست، زيرا اگر ارزي موجود هست بايد با افزايش عرضه آن در بازار قيمت آن را كنترل كنند. اگر مسوولي سخني ميگويد يا وعدهاي ميدهد كه در عمل انجام نميشود باز هم اعتماد مردم نسبت به مسوولان كم ميشود و رفتارهايشان به سمتي ميرود كه پول و سرمايههاي خود را از جريان اقتصاد و انتفاع عمومي خارج ميكنند كه اين رفتار هم كاملا منطقي است.
با توجه به اينكه از يك دهه پيش به اين سو شرايط اقتصادي با تشديد تحريمها بدتر شده، وضعيت آينده چگونه خواهد بود؟ آيا باز هم مردم به سمت انباشت داراييهاي نقدي به صورت ارز و طلا ميروند؟
متاسفانه در حال حاضر هيچ اتفاق مثبت سياسي رخ نداده و منطقه با به بنبست رسيدن مذاكرات برجام دچار تنش شده و مانورهايي از سوي امريكا به اتفاق كشورهاي عربي در منطقه خليج فارس قابل مشاهده است و همه اينها زمينه نگراني سرمايهگذاران و مصرفكنندگان را فراهم كرده است به گونهاي كه سرمايهگذاران سرمايههاي خود را تبديل به داراييهاي ارز و طلا ميكنند. مصرفكنندگان هم خريدهاي مازادي انجام ميدهند كه هر دوي اينها منجر به بيثباتيهاي بيشتر در اقتصاد ميشود.
اتفاقي كه براي بانك ملي افتاد و سرقتي كه رخ داد آيا در نحوه تصميمگيري صاحبان داراييهاي خرد تاثيري خواهد داشت؟
با توجه به اين اتفاقي كه براي بانك ملي افتاد خود بانكها هم ديگر مامن خوبي براي سرمايهگذاريها نيستند و ميتوانند منجر به فرار از صندوق امانات نيز بشود و حتي اين اموال بيشتر از گذشته ممكن است از چرخه اقتصاد خارج شوند و از اين پس سرمايهها يا در خانهها نگهداري خواهند شد يا از كشور خارج ميشوند . اما نكته مهم اين است كه چرا مردم سپرده ارزي باز نميكنند با وجود آنكه اين حجم از ارز در اختيارشان است؟ بايد گفت نگران وعدههاي توخالي دولت هستند، چراكه در دوره احمدينژاد به سپردهگذاران ارزي به جاي ارز، اسكناس ريال آن هم به قيمت دلار دولتي دادند و همين موضوع باعث شد تا مردم نسبت به سپردهگذاري در بانكها نيز اعتماد نكنند.