دعايي و يك نكته ظريف
محمد مهاجري
در حكم رهبر معظم انقلاب براي آقاي سيدعباس صالحي، مدير جديد روزنامه اطلاعات نكاتي به چشم ميخورد كه درخور اعتناست:
نخست اينكه: اين روزنامه سخن بخشي از مردم را بيش از جاهاي ديگر منعكس ميكرده.
دوم اينكه لزوم انتشار ديدگاهها و سلايق سياسي چندوجهي، رسانهاي با خصوصيت روزنامه اطلاعات را مفيد و الزامي ميكرده.
سوم اينكه مرحوم آقاي دعايي توانسته بود اين هدف را عملياتي كند و مديرمسوول جديد نيز ماموريت دارد همان روش را دنبال كند.
ميدانيم كه مرحوم دعايي كه محبوبيتش در نزد نخبگان به دليل تساهل و تسامح در اوج بود بارها مورد هجوم و هتاكي بخشي از چهرهها و گروههاي سياسي قرار گرفت. دليل اين حملات نيز دقيقا استقامت بر روشي بود كه در حكم اخير رهبري مورد تاييد و تاكيد قرار گرفته است.
دعايي با اهالي فرهنگ و قلم رفيق بود و آنها را حرمت مينهاد. از طرفي همين اهالي فرهنگ، كساني بودند كه خيليها ميخواستند با مشت محكم بر دهانشان بكوبند و آنها را به اتهامات متعدد از صفحه روزگار محو كنند.
مگر درباره عبدالحسين زرينكوب و محمدعلي اسلاميندوشن و خيليهاي ديگر كم حرف و حديث درست كردند؟
مگر آنها را رجم به ضديت با انقلاب و نظام نكردند؟ حداكثر جرم آنها اين بود كه مثلا فلان بيانيه را امضا كرده يا نكرده بودند يا فلان واقعه را محكوم كرده يا نكرده بودند اما در حد كافر حربي با آنها معامله ميشد.
دعايي در اين ميان، همتش را صرف اين ميكرد كه اين افراد از دايره نظام بيرون نروند و همين مگر كار كوچكي بود؟ او ميگفت از دفع و طرد بسياري از نخبگان چه سودي بردهايم؟ و چون پاسخ اين سوال را خوب ميدانست، در برابر فشارها مقاومت ميكرد.
نمازهاي او بر پيكر افراد مختلف، گرچه يكي از مناسك ديني بود، اما يك اقدام نمادين به حساب ميآمد تا بگويد اينهايي كه با سياستهاي رسمي زاويه دارند هم ايرانياند و هم شهروند جمهوري اسلامي و به همين دليل حقوقشان بايد محترم شمرده شود. او چون پسوند «نماينده وليفقيه» داشت رفتارش در مراسم مختلف، گواه بر اين واقعيت بود. كه در خيابان نظام قدم ميزند و خطمشي رسمي بزرگان كشور را طي ميكند.
به گمانم ميتوان تندرو بود و به اسم انقلابي بودن، هر عقيدهاي را تبليغ كرد، اما نميتوان مشي دعايي را كه برگرفته از خط و روش رهبري بود، تخطئه كرد. به رسميت شناختن عمل مرحوم دعايي، نامشروع دانستن روشهايي است كه در مقابل او قرار ميگرفتند.