قصه پرنده رنگين
مرتضي ميرحسيني
يرژي كوسينسكي در لهستان متولد شد و در امريكا، با نوشتن چند داستان به شهرت رسيد. داستانهايي مثل «پرنده رنگين» (1965) كه خودش ميگفت تجربيات كودكياش هستند. ميگفت زمان جنگ دوم جهاني 9 ساله بود، از خانوادهاش جدا افتاد و مردم روستا او را درون گودالي پر از گلولاي انداختند. شخصيت اصلي رمان «پرنده رنگين» نيز همين تنهايي و بيپناهي و پرت شدن درون گودال گِلي را تجربه ميكند، «رماني كه تحسين منتقدان را برانگيخت و تبليغ بسياري درباره آن شد. كتابي كه به عنوان شاهدي از هولوكاست هزاران نسخه از آن به فروش رفت.» اما چند پژوهشگر به روستايي كه كوسينسكي روايتش كرده بود، رفتند و بعد از صحبت با اهالياش متوجه شدند كه ديگران از آن ماجرا روايت ديگري دارند و آنچه را كه بر سر خانواده كوسينسكي آمده است جور ديگري به ياد ميآورند. «كوسينسكي كوچك هرگز به داخل گودال انداخته نشد، بلكه به همراه خانوادهاش مخفي شده بود.» او حتي تنها هم نمانده بود و هميشه يك يا چند عضو خانواده را كنار خودش داشت. اين تضاد و تفاوت در ميان دو روايت از يك ماجرا، خواهناخواه پرسشهايي را ايجاد كرد. يا همه روستاييان آن خاطره را نادرست به ياد داشتند، يا باهم تباني كرده بودند كه آن سنگدلي جمعي را فراموش كنند، يا خاطرات يرژي كوسينسكي به مرور زمان به خيالات و توهماتش آميخته شد، يا اينكه او - به هر دليل و انگيزهاي - به عمد خاطراتش را دستكاري كرده بود. در بحثهاي بعدي مرتبط با همين موضوع، كسي اهالي روستا را به چيزي متهم يا محكوم نكرد، اما بسياري به دفاع از نويسنده - اين بازمانده از آن جنگ بيرحمانه - رفتند. به نظرشان آنچه واقعا بر سر يرژي 9 ساله آمده بود چندان اهميتي نداشت و مثلا به قول اريكا يونگ (نويسنده) «چه فرقي ميكند كه يرژي كوسينسكي واقعا اين اتفاقات را تجربه كرده باشد يا نه؟» واقعا فرقي نميكند؟ فرقي نميكند كه اتفاقي افتاده باشد يا نيفتاده باشد؟ آنهم اتفاقي كه كسي در جايي از آن براي اثبات مظلوميت و حقانيت خودش استفاده ميكند. به قول تيموتي گارتناش «هرچه باشد، قطعا خط فاصلي بين خاطره، چه كمرنگ و چه پررنگ، از آنچه واقعا اتفاق افتاده و تصور آنچه هرگز اتفاق نيفتاده، وجود دارد. درواقع، يكسري وقايع تاريخي وجود دارد. مثلا يا كوسينسكي كوچك به داخل گودال انداخته شد يا نشد» و ضروري است هر خاطرهاي - پيش از آنكه به تاريخ راه يابد - «به شكل خاصي راستيآزمايي شود.» هنرمند و رماننويس در انتخاب مواد و مصالح كارش آزاد است تا هرچه را مناسب ببيند به كار بگيرد، اما درباره نوشتن تاريخ چنين حدي از آزادي وجود ندارد و «واقعيت» چارچوب قطعي كار است. اما كوسينسكي لهستاني كه همه آثارش را به زبان انگليسي نوشت، و به جز «پرنده رنگين» با رمان «حضور» (1970) - كه فيلم مشهوري از آن ساختهاند - نيز شناخته ميشود اواسط دهه 1950 به امريكا رفت و همانجا مقيم شد. بيشتر از سه دهه در ايالات متحده زندگي كرد و مه 1991 زير فشار بيماري و ناملايمات زندگي دست به خودكشي زد. آن زمان به جز تحريف خاطراتش، به جعل و دزدي ادبي هم متهم بود. يادداشت كوتاهي هم از خودش باقي گذاشت و در آن نوشت «تصميم گرفتهام كمي بيشتر از هميشه بخوابم، به آن ابديت ميگويند.» كوسينسكي چهاردهم ژوئن 1933 در لودز لهستان متولد شده بود.