ادامه از صفحه اول
لطيفهاي به نام برخورد با تندروها
وقتي از كنار آنها رد شدم، ميشنيدم كه با ادبيات بسيار زشت و سخيف و حتي همراه با فحشهاي چارواداري باهم حرف ميزنند. يقين كردم كه آنها نه بچه حزباللهياند، نه وابسته به جناح راست و نه حتي متدين و متشرع، چراكه آنچه بر زبانشان جاري ميشد فقط ادبيات لاتها بود.
همكار كيهاني من از ديدن و تعريف آن اتفاق، خيلي بههم ريخته بود بهطوريكه حتي نتوانست گزارش آن روز را قلمي كند.
به يقين، اينجور افراد حتما در سوي مقابل (جناح چپ) هم حضور داشتند و اساسا دستهاي پنهاني براي بههم ريختن آرامش شهر، در پشت پرده فعال بودند كه تقريبا تا اواخر دوره خاتمي هم ادامه يافت. البته منكر اين نيستم كه بخشي از افراد دو طرف واقعا با انگيزههاي اعتقادي در تجمعات حضور مييافتند و شايد بعضا شعارهاي تندي هم ميدادند اما يقينا عامل درگيري يا تشديد درگيري، افرادي بودند كه با سازماندهي و تشكيلات منسجم حضور مييافتند.
نه با اطلاع كه براساس قراين و سوابق و نيز برمبناي تحليل ميتوانم بگويم برخي تجمعات سال 88، يا توهينهايي كه به برخي مراجع عظام قم شد يا كفش و مهرهايي كه به سمت برخي مسوولان پرتاب شد از جنس همان اتفاقاتي است كه در دوره اصلاحات شاهدش بوديم.
وقايع هفته پيش حرم امام خميني و شعارهايي كه عليه آقاي سيدحسن خميني سر داده شد (براي چندمين سال) در همان قالب گذشته قابل تحليل است.
يعني رفتاري ساماندهي شده وجود دارد كه عدهاي كاملا آگاهانه، گروه ديگري را كه سادهلوحي پيشه ميكنند به طرح شعارهاي تند تشويق ميكنند. حمله به سفارخانههاي انگليس و عربستان هم در همين مجموعه رفتار ميگنجد.
معتقدم تاكنون ارادهاي براي جمع كردن اين بساط وجود نداشته و حالا هم خوشبين نيستم كه در آينده نزديك با آن برخورد شود. دليلش را لااقل در جناح اصولگرا به خوبي فهم كردهام. بهطور مشخص و دقيق ميگويم جناح اصولگرا براي حمله به رقيب، يك جريان تندرو پاي كار لازم داشته كه هميشه آن را به عنوان گروه فشار براي رسيدن به اهداف سياسي خود يا جلوگيري از رسيدن حريف به اهدافش تربيت كرده. حتي اگر تربيت هم نكرده، به وجودش دلخوش و دلگرم است. جناح اصولگرا همواره سعي كرده از منافع اين تندروها استفاده كند و هروقت برايش دردسر شده، با متصف كردنش به «گروه خودسر» خود را كنار بكشند...
الان اصلاحطلبها به اين دليل كه دستشان به جايي بند نيست نياز به چنين لشكري ندارند اما جناح اصولگرا همچنان آن را دوست دارد.
مادام كه اصولگرايان (نه فقط تشكلهاي سياسي بلكه ساختارهاي ايدئولوژيك) خود را نيازمند اين جريان تندرو بدانند و به آنها بال و پر بدهند تا هم در عرصه برخورد فيزيكي و هم به صورت لشكر سايبري فعال باشند، برخورد قضايي- اطلاعاتي با آنها فقط يك لطيفه خندهدار است.
حركت آهسته روي يخ
اما در صورتي كه يك چنين فرآيندي محقق نشد به دنبال آن هستند موضوع را به سمت قطعنامهاي سوق دهند كه توسط شوراي امنيت صادر ميشود. يعني اگر امريكا از برجام بيرون رفته و قادر به فعالسازي مكانيسم ماشه نيست از طريق آلمان، فرانسه و انگليسي اين مكانيسم فعال شود و تحريمهاي گذشته دوباره احيا و ايران براي پذيرش برجام و fatf تحت فشار گذاشته شود. در اين ميان برخي تصور ميكنند روسيه و چين، در نشستهاي شوراي امنيت از ايران دفاع ميكنند، فرضيهاي كه مبتني بر اسناد و مدارك تاريخي، به راحتي ميتوان به اشتباه بودن آن پي برد. در شرايطي كه روسيه با غرب درگيريهاي شديدي را پشت سر ميگذارد، بعيد است روسيه خطر باز كردن جبهه تازهاي با غرب بر سر برجام و منافع ايران را به جان بخرد. ايران در اين ميان نه به اروپا و امريكا اطمينان دارد و نه اين ظرفيت را در روسيه و چين ميبيند كه در بزنگاهها روي كمك جدي آنها حساب كند. مجموعه اين اتفاقات باعث شده تا سياستگذاران ايراني روي زمين يخزده حركت كنند. حركت روي زمين يخزده هم 2 معناي كلي دارد؛ يكي اينكه به آهستگي بايد راه را پيمود و ديگر آنكه بايد مراقب بود تا تصادفي صورت نگيرد. در موضوع برجام و مذاكرات، حركت ايران مانند حركت روي زمين يخزده است. طرفهاي مقابل كفش مناسب، زنجير چرخ و امكانات لازم را فراهم كردهاند. اما ايران فاقد اين امكانات ضروري است. در اين شرايط ايران ناچار است آهسته حركت كند تا زمين نخورد. حركت آهسته نيز به معناي عقب افتادن است. به عبارت روشنتر، اين حركت آهسته باعث ميشود ايران در مناسبات اقتصادي، اجتماعي و سياسي با چالش مواجه شود و عقب بيفتد. اين عقبافتادگي همان خواستهاي است كه دشمنان كشور دارند. با اين دادههاي تحليلي، انسان ناخوادآگاه ياد صحبتهاي محمدجواد ظريف در اسفندماه 99 ميافتد كه هشدار ميداد مخالفان دولت و برجام تصور نكنند 6ماه آينده به راحتي ميتوانند برجام را احيا و دستاوردهاي آن را به نام خود بنويسند چرا كه اتمسفر جهاني در 6 ماهآينده با شرايط امروز تفاوتهاي چشمگيري خواهد داشت. تفاوتهايي كه برخي افراد و جريانات قادر به درك آن نبوده و شايد هنوز هم نيستند.