نقش عاملان قتلهاي زنجيرهاي در توطئه سرنگوني اتوبوس حامل نويسندگان
محمد بلوري
عاملان قتلهاي زنجيرهاي چگونه ميخواستند طبق نقشه سعيد امامي اتوبوس حامل 21 نويسنده و روزنامهنگار را در سفر به ارمنستان به اعماق درهاي در گردنه حيران سرنگون كنند! اين سفر به دعوت اتحاديه نويسندگان ارمنستان از كانون نويسندگان ايران براي برگزاري جلسات شعر و گفتوگو مطبوعاتي انجام ميشد كه قرار بود به مدت سه شب در ايروان برگزار شود. از آنجايي كه پرواز تهران به ايروان هر هفته يكبار انجام ميشد و برنامه اين سفر فقط براي سه شب در نظر گرفته شده بود به ناچار قرار شد نويسندگان سوار بر يك اتوبوس عازم ارمنستان شوند و پس از برگزاري برنامه در سه شب به ايران برگردند و سفير ناگريز گروه نويسندگان با اتوبوس به ايروان بهترين فرصت بود تا در اجراي برنامه قتلهاي زنجيرهاي همه آنها را به كام مرگ بكشاند به اين ترتيب كه اتوبوس حامل نويسندگان را به پرتگاهي عميق در گردنه حيران واژگون كنند تا همه سرنشينان آن در اعماق دره كشته شوند.
روز حركت به ايروان شانزدهم مرداد سال 75 تعيين شده بود و بيست و چهار ساعت پيش از آن به نويسندگان اطلاع داده شد كه شركت مسافرتي مورد نظر تغيير كرده و اتوبوسي از يك شركت ديگر براي اين سفر در نظر گرفته شده است. در حقيقت اين جابهجايي شركت مسافرتي اتوبوس مرگ را در خفا به دستور سعيد امامي انتخاب كرده بودند كه در گردنه حيران با سرنشينانش به اعماق دره سرنگون كنند تا به اين ترتيب همگي كشته شوند جز راننده كه بايد از مهلكه نجات پيدا ميكرد. در حقيقت راننده اتوبوس خسرو براتي از ماموران وزارت اطلاعات و عضو باند سعيد امامي بود كه به عنوان متهم رديف 3 در رابطه با مشاركت در قتل محمد مختاري و محمدجعفر پوينده و فروهر و همسرش و چند مورد اتهام ديگر محاكمه شد. در جريان سفر دعوتشدگان از كانون نويسندگان قرار بود تعداد بيشتري عازم ارمنستان شوند، اما چند نفر از نويسندگان سفرشان را لغو كردند و برخيشان هم نسبت به تغيير ناگهاني ترمينال مسافربري و انتخاب راننده غيرحرفهاي ظنين شدند. يكي از نويسندگان كه با ترديد و ابهام تصميم به اين سفر گرفته بود، ميگفت: «هر چند من به ماجرا مشكوكم.» يكي از منصرفشدگان اين سفر صريحا گفته بود: «همهتان را ميفرستند ته دره.» اما اين هشدارها جدي گرفته نشد. در اين ميان حدود ده نفر از رفتن به اين سفر منصرف شده بودند كه احمد شاملو، هوشنگ گلشيري، علي بابا شاهي، رضا براهني، جواد مجابي و محمدعلي سپانلو از جمله افراد منصرف شده از اين سفر بودند. همانگونه كه اشاره شد اتوبوس به رانندگي خسرو براتي با 21 نويسنده به راه افتاد و چند ساعت بعد به گردنه پر پيچ و خطر حيران رسيدند. در حالي كه عميقترين پرتگاه دره حيران زير پايشان قرار داشت هنوز روشني سحر ندميده بود و سرنشينان اتوبوس خسته و خواب آلوده توجه به خطر نداشتند كه راننده با كشاندن اتوبوس بر لبه پرتگاه آماده به بيرون پريدن شد. چند قدم جلوتر در سر پيچ گردنه پاسگاه ژاندارمري قرار داشت. در پاسگاه مصطفي كاظمي يكي ديگر از اعضاي باند قتلهاي زنجيرهاي به انتظار نشسته بود تا گزارش جعلي سرنگون شدن اتوبوس و مرگ 21 سرنشين را تنظيم كند. (همان چهرهاي كه در قتلهاي فروهر و پوينده و مختاري مشاركت كرد) و همراه با مهرداد عاليخاني به جرم آمريت در اين چهار قتل به چهار بار حبس ابد محكوم شدند. يادآوري ميكنم خسرو براتي هم كه رانندگي اتوبوس را بر عهده داشت، ميخواست با كشاندن اتوبوس به لب پرتگاه از پشت فرمان اتوبوس بيرون بپرد و اتوبوس را با سرنشينانش به اعماق دره بفرستد. همانگونه كه پيشتر اشاره كردهام چند سال بعد خسرو با همدستانش دو نويسنده مختاري و پوينده را به بهشت زهرا كشاندند و با طناب خفهشان كردند. يكي از اعضاي باند قتلهاي زنجيرهاي در شرح بيرحميهاي خسرو براتي و همدستانش در دادگاه گفته بود: «پس از آنكه در بهشت زهرا پوينده را هم مثل مختاري با طناب خفهاش كرديم بعد براي اطمينان از مُردنش پيكر او را با طناب از يك چارچوب آويزان كرديم تا با اين دار زدن پوينده مطمئن شويم كه ديگر مرده است.» ضروري است در مورد دار زدن يا با طناب خفه كردن مختاري و پوينده به نكتهاي اشاره كنم. همانگونه كه يك عضو باند قتلهاي زنجيرهاي ميگويد: «در محوطه مخصوص در بهشت زهرا و در يك محوطه باز اين ساختمان از قبل يك چارچوب فلزي براي به دار آويختن افراد آماده داشتند...» منظور اين متهم اما از وجود اين چارچوب فلزي براي به دار آويختن افراد كه از قبل آماده داشتند، چيست؟ آيا اين چارچوب فلزي براي به دار آويختن افراد به كار ميرفت؟ به ماجراي اتوبوس و 21 نويسنده در گردنه حيران ادامه بدهم... يكي از نويسندگان سرنشين اتوبوس ميگويد: راننده را ديدم كه اتوبوس را به لبه پرتگاه كشاند در حالي كه چرخ جلو اتوبوس از لبه دره به پايين لغزيد، اتوبوس رو به پايين دره خم شده بود كه خودش به پايين پريد و چند قدم به جلو دويد ما در حال سقوط به دره بوديم. من در كنار فرمان خودرو نشسته بودم. از جايي پريدم و فرمان را در دست گرفتم و پا روي پدال ترمز فشردم يكي هم جستي زد و با فشار تمام ترمز دستي را كشيد. در اين لحظات مرگبار تكه سنگي هم زير چرخ جلويي ماند و توانستيم در سراشيب دره از سقوط اتوبوس جلوگيري كنيم. راننده وقتي ديد از خطر سقوط اتوبوس جلوگيري شده به دست و پا افتاد و مدعي شد كه پياده شده تا زير چرخهاي اتوبوس سنگ بگذارد. در حالي كه يك چرخ به پايين دره افتاده بود از حركت ايستاد و در همان لحظات بود كه يكي از حاضران براي اطمينان از توقف اتوبوس ترمز دستي را با قدرت تمام كشيد. خطر مرگ از سر ما گذشته بود. آنگاه همه سرنشينان اتوبوس به پاسگاه برده شدند در حالي كه مصطفي كاظمي يكي از عاملان اصلي قتلهاي زنجيرهاي گويي از قبل در پاسگاه حاضر شده بود تا خبر كشتار سرنشينان اتوبوس را بشنود. مصطفي كاظمي يكي از عاملان در قتل داريوش و پروانه فروهر، محمد مختاري و پوينده چند سال بعد به 4 بار حبس ابد محكوم شد. به ماجراي اتوبوس نويسندگان باز ميگرديم؛ در پاسگاه ژاندارمري گردنه حيران مصطفي كاظمي وارد ماجرا شد و تمام مسافران به زندان آستارا انتقال يافتند كه پس از تهديد و دادن تعهد به سكوت درباره اين ماجرا آزاد شدند. پس از افشاي قتلهاي زنجيرهاي بود كه ماجراي اتوبوس نويسندگان فاش شد. حادثهاي كه دو نفر از متهمان اصلي قتلهاي زنجيرهاي بهطور مستقيم در آن دخالت داشتند.