تصوير موزهاي جوامع
سارا كريمان
جايگاه پذيرفتهشده موزه در ساختار هويتي جوامع، مسووليت و وظيفه دشواري را بر عهده آن نهاده است. موزهها عامل معرفي و حفاظت بخش برگزيده و واجد اهميت داشتههاي تاريخي مردمان هستند. با نگاه به تاريخچه تشكيل فضاهايي با نام موزه از دوره بطلميوس تا زمان حال، ميتوان تشابهات عملكردي يكساني را شناسايي و درك نمود. نخست اينكه معرفي در موزه به اندازه يك گام پيشتر از حفاظت است هرچند كه اصول حفاظتي در موزهها بسيار قدرتمند هستند اما نبايد اين نكته را فراموش كرد كه اين اصول نهايتا در خدمت معرفي هستند. اما موزهها چه چيزي را معرفي ميكنند؟ آيا امتياز و دست بالاي موزهها در معرفي مبتني بر روشهاي آنان است يا بر پايه انتخاب آثار و موضوعات؟ نكتهاي كه همواره عامل محبوبيت موزهها بوده است؛ حالت تحير مخاطب و ارايه اطلاعات است. اينكه در يك موزه باستانشناسي مخاطب اثري متعلق به صدها يا هزاران سال قبل را از نزديك ببيند و عميقا بخشي از هويت خود يا هر جامعه ديگري را ملموس پندارد يا اينكه در يك موزه هنر مدرن بخشي از جريان اقتصاد جهاني را پيش روي خود كنكاش كند، عموما با تحير همراه است و تحير برزخي شعفبرانگيز بين مواجهه و شناخت است. در نتيجه موزهها نمايشگر بخش ناشناخته يا كمتر شناخته ملتها هستند. با توجه به اين ويژگي موزهها در چرخه اقتصاد گردشگري نقش مهمي را ايفا ميكنند. اما دو سوال اساسي در اينجا وجود دارد اول اينكه نقش اقتصادي موزهها تا كجا اهميت دارد يا اينكه توقع جامعه از موزه تا چه اندازه اقتصادي است؟ دوم محتواي موزهها چه ميزان از حقيقت يك جامعه را نمايش ميدهند؟ تركيب اين دو سوال اينگونه ميتواند باشد كه معرفي و نمايش چه ميزان از حقيقت جامعه، آورده اقتصادي دارد؟ پاسخ به اين سوالات بسته به زاويه ديد به فرهنگ و ميراث ملموس و ناملوس داراي جوابهاي متنوع و گاه متضاد است. اما اين نكته قطعا قابل اثبات است كه حفظ و معرفي ميراث فرهنگي صرفا در راستاي بهرهگيري اقتصادي نيست. اگر در تنگناها و شرايط منجر به سختي معاش هر فرد يا جامعه به تكاپوي كسب درآمد از هر چيزي ميافتد اما همواره شعله ساير واجبات افروخته ميماند حتي اگر بسان آتشي در زير خاكستر باشد. اخيرا مناقشه و مجادله كنشگران اجتماعي در مورد يك برنامه معرفي با صورت خاص از بناهاي تاريخي يا جاذبههاي طبيعي ايران كه با همراهي گردشگران شناخته شده خارجي و انتشار آن در شبكههاي اجتماعي بود، جدالهاي فراواني را به وجود آورد. گروهي معتقد به تفكيك هويت تاريخي از شرايط روز هستند و اين برنامه را در راستاي جذب گردشگر و بهبود تصوير و تصور كشور نزد جهانيان مفيد ميدانند و گروهي آن را مصداقي از نشاني نادرست و خلاف حقيقت روز و وضعيت واقعي مردم ارزيابي ميكنند. نقطه مشترك هر دو طرف مناقشه، مساله گردشگري است. نتيجتا جواب هر دو طرف نيز يك مبنا دارد. اگرچه ارايه تصاوير زيبا از هر سرزمين ميتواند نقطه شروع برانگيختن انگيزه كنكاش گردشگران باشد اما در جهان پيوندخورده امروز با منابع اطلاعاتي و رسانهاي اين تصاوير به تنهايي و مجرد از ديگر بررسيها مورد وثوق نيستند. جامعه امروز ما بيتاب است. هر رفتار و عملكردي را به تمامي تقبيح يا تقدير ميكند و نكتهاي كه بيم غفلت از آن ميرود؛ توجه به اهميت ذاتي و حياتي فرهنگ و هنر است؛ خواه درآمد سرشاري براي ما ارمغان آورد، خواه در انزواي خود، رشته پيوندي بين گذشته و آينده ما باشد.