قلب پسر جواني كه در سينه يك دختر ميتپد! (۱)
محمد بلوري
مادري را ميشناختم كه هر هفته يك روز به ديدن دختري ميرفت تا صداي تپش قلب پسر جوانمرگش را در سينه اين دختر بشنود. پسري كه در تصادف موتوسيكلت كشته شده بود و قلب تپندهاش را در يكي از بيمارستانهاي تهران به سينه دختر نوجوان پيوند زده بودند. دختري كه قلب بيمارش در حال باز ايستادن از تپش بود و اگر قلبي در حال تپيدن را به سينهاش پيوند نميزدند هر لحظه بيم آن ميرفت قلب بيمارش از ضربان باز ايستد و تسليم مرگ شود تا اينكه در آخرين لحظات حياتش مادري حاضر شد قلب پسر جوانمرگش را به سينه اين دختر پيوند بزنند. جواني كه هنگام موتورسواري در تصادف با يك خودرو دچار مرگ مغزي شده بود و پزشكان هشدار داده بودند هرگز به زندگي باز نخواهد گشت و مادر سوگوار با يافتن دختري در آستانه مرگ تصميم گرفته بود تا قلب پسر جوانمرگش را كه از تپيدن باز نايستاده به سينه دختر نوجوان پيوند بزنند تا همچنان در سينه اين دختر به ضربانش ادامه دهد. پس از اين پيوند موفقيتآميز بود كه هر هفته به ديدار خانواده اين دختر نجاتيافته ميرفت و در اين ديدار سرش را به سينه اين دختر ميگذاشت تا صداي قلب پسر جوانمرگش را كه درون سينه او ميتپيد، بشنود. در دهه هفتاد بود كه دكتر ماندگار با ياران جراحش پيوند قلب را در تهران آغاز كرده بودند. دهها دختر و پسر و زنان و مردان در ليست انتظار پيوند قلب بودند اما به علت نبودن قلب براي پيوند گاه به گاه يك يا چند نفر از اين بيماران قلبي تسليم مرگ ميشدند چون بيشتر خانوادههاي سوگوار به خاطر باورهاي غلط حاضر نميشدند قلب تپنده مردهاي را كه دچار مرگ مغزي شده است از بدن مرده جدا كنند و به سينه ديگري پيوند بزنند معمولا تا زماني كه قلب مردگان مغزي در حال تپيدن بود امكان پيوند به سينه بيماران وجود داشت و قلب يك مرده مغزي هرگاه از تپش ميايستاد ديگر براي پيوند به سينه يك بيمار به كار نميآمد. با نخستين پيوند قلب كه در سال ۱۳۴۶ در آفريقاي جنوبي توسط جراحي به نام دكتر كريستين بارنارد در «كيپ تاون» اين كشور انجام گرفت و سپس در نقاط مختلف جهان معمول شد تا اينكه دكتر محمدحسين ماندگار و جراحان اكيپ پزشكياش در ۳۱ فروردين سال ۱۳۷۲ اولين عمل پيوند قلب در تاريخ كشورمان را بهطور موفقيتآميزي انجام دادند بهطوري كه امروزه ايران در باشگاه ۱۰ كشور برتر جهان در زمينه پيوند قلب قرار دارد اما در سال ۱۳۴۶ با آغاز پيوند قلب در آفريقاي جنوبي توسط دكتر بارنارد كه جهانيان در بهت و حيرت چنين پيوندي قرار گرفته بودند، جراحان ممتاز اروپايي از اين جراح سفيدپوست آفريقاي جنوبي درخواست كردند به اروپا سفر كند و دستاوردهاي جراحي خود را درباره اين پيوند شگفتيآور براي آنان تشريح كند.
در جريان اين سفر علمي دكتر بارنارد به مجمع مهم جراحان جهان در اروپا بود كه باخبر شديم اين پيونددهنده قلب از انسان به انسان قرار است در ميانه راه رفتن به اروپا براي مدت بيست و چهار ساعت به عنوان مهمان ويژه دولتي در ايران اقامت كند و ضمن گشت و گذار در كشور با جراحان ايران هم ديدار كند. در آن زمان كه در روزنامه كيهان مسووليت صفحات حوادث و گزارش را به عهده داشتم سردبير روزنامه (سيد حسين عدل) يك روز مرا خواست و گفت: «دو روز ديگر دكتر بارنارد در راه سفر به اروپا وارد تهران ميشود و قرار است در مدت اقامت كوتاهش سري هم به روزنامه كيهان بزند و از اين موسسه مطبوعاتي بزرگ خاورميانه ديدن كند. بايد هرچه زودتر برنامهاي طراحي كني تا در روزي كه دكتر بارنارد وارد تحريريه روزنامه ميشود، اجرا كنيم.» وظيفه و مشكلي كه بر عهدهام گذاشته شده بود. نميدانستم چه برنامهاي را طراحي كنم كه براي دكتر بارنارد و ديگر حاظران در روزنامه جالب توجه باشد. سردرگم مانده بودم كه چه كنم و چه برنامهاي را تدارك ببينم. آن شب را تا سحر بيدار مانده بودم و به چنين برنامهاي فكر ميكردم. صبح روز بعد وقتي وارد تحريريه روزنامه شدم سردبير مرا خواست و پرسيد: «براي روز ديدار دكتر بارنارد از روزنامه كيهان چه فكري كردهاي جوان حادثهنويس؟»
گفتم: «بايد دختري را پيدا كنم كه در آستانه مرگ و زندگي در تحريريه روزنامه با دكتر بارنارد ديداري داشته باشد و بگويد حالا كه محكوم به مرگ شده حاضر است قلبش را به دكتر بارنارد ببخشد تا به سينه يك دختر ديگر پيوند بزند تا از مرگ نجاتش بدهد!» پيشنهادي كه حادثه عجيبي به بار آورد…