خاطرات سفر و حضر (237 )
اسماعيل كهرم
يار مفروش به دنيا كه بسي سود نكرد
آنكه يوسف به زر ناسره بفروخته بود
حافظ
اينشتين بزرگ به خاطر مذهبش (يهودي)، بعد از تشكيل دولت اسراييل به رياست اين دولت پيشنهاد شد و او داهيانه نپذيرفت. او معتقد بود كه اداره مملكت به عهده سياستمداران است ولي آنها با استفاده از مشورت دانشمندان بايد به حكمراني و هدايت جامعه به سعادت بپردازند. با كمال تاسف اين نصيحت بسيار روشن اينشتين به گوش متخصصين مملكت ما نرفت و كساني كه در عرصه علمي و دانش عنواندار بودند فريب دم و دستگاه پستهاي اداري را خوردند و خود را بدنام كردند. نمونه وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي كه شعر حافظ را آويزه گوش نكرد و خود را بدنامتر از هميشه كرد. براي وي دير شده ولي براي مردم پند گرفتن كماكان ميسر است. براي كساني كه در آينده خيال تصدي مشاغل گوناگون را در ايران دارند، بدانند كه بدون مردم و خدمت به آنان، هر تكيهگاهي متزلزل است و به مثابه خانه عنكبوت، سست است و بياساس. شايد پست و مقام، چند صباحي، جويندگان لذت و قدرت آني را سرمست كند ولي قدرت واقعي و لذت ، در خدمت به مردم است و حتي پس از گذشت زمان لذت انجام وظيفه و خدمت با خادم خواهد ماند. به هر حال خوشحال بودم كه خاطره اين شبها، تا ديروقت با ما خواهد ماند. درستمثل جشن عروسي دوستان كه تا مدتها پس از پايان جشن، هنوز هم به ياد ميآوريم كه چه وقت خوبي داشتيم و يا اينكه ميگفتيم لطفا ميشه يكي از عكسها را به ما بدين؟