ترجمه رماني بعد از حدود هفتاد سال
اسدالله امرايي
رمان «شب شكارچي» نوشته ديويس الكساندر گراب (زاده ۲۳ جولاي ۱۹۱۹ – درگذشته ۲۴ جولاي ۱۹۸۰) نويسنده امريكايي است به ترجمه فرانك حيدريان در مجموعه دوران انتشارات ديدآور منتشر شده است.
اين رمان براساس داستان واقعي هري پاورز نوشته شده است. قاتلي زنجيرهاي كه در سال ۱۹۳۲ به جرم قتل دو زن بيوه و سه كودك در شهر كوآيت دِل ايالت ويرجينياي غربي به دار آويخته شد.
شب شكارچي، يكي از ۱۰ رمان گراب بود كه بلافاصله بعد از چاپ پرفروش شد و در ميان نامزدهاي نهايي جايزه ملي كتاب شد.
اين رمان شهرتش را مديون فيلمي است كه چارلز لاتن با فيلمنامه اقتباسي جيمز ايجي در سال ۱۹۵۵ساخت. اين رمان كه «شاهكار فراموششده» ميخوانند، در همان سال جايزه انجمن منتقدان ادبي امريكا را از آن خود كرد و پرفروشترين كتاب امريكا شد.
«شب شكارچي» داستاني فراموشنشدني و وحشتناك از جنايت و خباثت است كه در محلهاي آسيبديده از ركود بزرگ امريكا در كنار رودخانهاي در شرق ويرجينيا اتفاق ميافتد. ديويس گراب رمان آن را براساس پرونده واقعي قاتل زنجيرهاي با نام هري پاورز نوشت. پاورز جنايتكار رواني ديوانهاي بود كه زنان بيوه تنها را شكار و به قتل ميرساند. در رمان «شب شكارچي» ويلا هاپر زن شوهر مردهاي با دو فرزند است.
شوهرش را به جرم قتل دو نفر در يك سرقت مسلحانه محاكمه و اعدام كردهاند. بعد از اجراي حكم اعدام، ويلا و فرزندانش از سر ترحم و دلسوزي در كانون توجه اهالي محل زندگيشان قرار ميگيرند تا اينكه به ظاهر اسباب نجات آنها در قالب شخصيتي با نام هري پاول يا كشيش از راه ميرسد.
پاول كه ميداند بن هاپر قبل از اعدام محل 10 هزار دلاري را كه از طريق سرقت به دست آورده بود براي فرزندانش فاش كرده، به هر ابزاري متوسل ميشود- مهرباني كردن يا تحت فشار قرار دادن به شكلي آزاردهنده - تا بتواند محل پولها را پيدا كند. هري پاول تجسمي از شيطان است؛ همانقدر وسوسهگر و همانقدر ويرانگر. حاضر است براي رسيدن به پولي كه نميداند بچههاي خانواده هارپر كجا پنهان كردهاند، دست به هر كاري بزند.
در ابتدا با سياست بيشتري رفتار ميكند اما هر چه جلوتر ميرويم، هري پاول خوي حيوانياش را بيشتر نشان ميدهد. گراب رمانش را در ژانر گوتيك نوشته است. او در اين رمان به نمايش وقايع و مردم جنوب امريكا در دوران ركود بزرگ پرداخته است. او براي نمايش بهتر فساد و تباهي اجتماعي به خوبي از استعارهها و مجازهاي خاص ژانر گوتيك جنوبي استفاده ميكند.
فرانك حيدريان، مترجم اين رمان بازيگر، مترجم و عكاس است. فارغالتحصيل رشته فيلمسازي با گرايش عكاسي. شايد يكي از علتهايي كه سراغ اين رمان فراموش شده رفته و بعد از قريب به هفتاد سال آن را به فارسي برگردانده علايق سينمايي او باشد.