• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۹ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5247 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱۲ تير

حضور زن در «زورباي يوناني» نيكوس كازانتزاكيس به بهانه هفتادوپنجمين سال انتشار رمان

كاهش ماهيت زن به اسباب تلذذ

آيدا مجيدآبادي

گرچه امروزه بسياري بر اين باور هستند كه بايد متن را به دور از بينش جنسيتي بررسي كرد اما به نظر مي‌رسد تا زماني كه ساختار تبعيض‌آميز و مرد‌سالارانه بر جهان پيرامون ما حاكم است و زنان چه در غرب و چه در شرق به جايگاه برابر دست نيافته‌اند، بررسي يك متن بدون در نظر گرفتن سو‌گيري‌هاي برون‌متني، عملي آرماني و به دور از تعهد به شمار مي‌آيد. به قول هلن سيكسو: «اين نظام، جايگاه و موضعي است كه سركوب زنان در آن جاي گرفته و برقرار مانده است. بارها و بارها و كم و بيش آگاهانه، به شيوه‌اي رفتار كرده كه مي‌ترساند با آنكه از طريق جذابيت‌هاي مبهم ادبيات (قصه) يا پنهان مي‌ماند يا جلوه مي‌نمايد. اين جايگاه و موضعي است كه به شكل فاحش و شرم‌آوري، همه نشانه‌هاي تقابل و نه تفاوت جنسيتي را بزرگ‌نمايي كرده است، نشانه‌هاي تقابل‌هايي كه زنان در آنها از «نوبت صحبت كردن» بي‌بهره‌اند. جدي‌ترين و غيرقابل اغماض‌ترين رگه‌ آن نوشتار دقيقا همان «امكان تغيير» است. مكاني كه مي‌تواند در حكم يك سكوي پرش براي تفكر واژگون‌ساز و حركت پيشروي انتقال ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي تلقي شود.»٭
بنابرين زن امروز گرچه ظاهرا خود را در جهاني آزاد‌تر و عادلانه‌تر مي‌بيند اما تا زماني كه از بستر جامعه، سياست و فرهنگ رانده شده يا به نفع كيش، تفكر يا تجارت مرد‌سالارانه، مصادره مي‌شود، زنانه نوشتن يا براي زنان نوشتن امري طبيعي و گريز‌ناپذير است.
نگاهي كلي به متون فلسفي، عرفاني، ديني و حتي روانشناسي معروف، كمابيش نمايانگر اين حقيقت است كه مخاطب پيش‌فرض اين متون مردان بوده‌اند و اين نگاه تك‌محور راه خود را تا حدودي به متون ادبي معاصر نيز باز كرده است.
يكي از اين متون ادبي، رمان مشهور «زورباي يوناني» است كه نويسنده‌ آن، نيكوس كازانتزاكيس، با يك اختلاف راي، جايزه نوبل را به آلبر كامو واگذار كرده است.
داستان كتاب روايتگر ديدار و سفر - مولانا و شمس‌گونه- مرد جوان كتاب‌خوان و جست‌وجو‌گري بي‌نام و پير‌مردي قلندر‌مسلك به نام زوربا است. بافت اين كتاب را بينشي نيم‌فلسفي و نيم‌عرفاني تشكيل مي‌دهد كه با ارايه الگويي ديونيزوس‌وار به مخاطب، زندگي در زمان حال، برخورداري از اوج لذت، رهايي و سركشي در برابر قرارداد‌هاي اجتماعي و حتي هستي‌شناسانه را روايت مي‌كند.
...اما آنچه مخاطب هوشمند را به خشم وا‌مي‌دارد، نگاه صريح شخصيت زوربا به زنان است. او زن را با تمام خوشي‌ها و لذت‌هاي جهان مانند خوردن، آشاميدن و ... يكي مي‌گيرد و زماني كه سير شد، مانند يك ابزار يا شي رهايش مي‌كند و مي‌رود. «آنجا در روسيه، وفور نعمت است و همه‌چيز ريخته... مثلا در حال عبور چشمت به يك هندوانه مي‌افتد، آن را بر‌مي‌داري، بعد چشمت به يك زن مي‌افتد، آن را هم بر‌مي‌داري، مثل يونان ما نيست...»
اين سطور تنها بخشي از سخنان وهن‌آميز و مرد‌سالارانه‌ شخصيت داستان كتاب است. گويي كه تمام كوشش نويسنده براي القاي اهميت زيستن در جهان حال و برخورداري از شادي و رهايي و توصيف فلسفه اگزيستانسياليستي خيام‌وار، مختص مردان است و بس و زنان تنها ابزار كام‌جويي و عقده‌گشايي مردان به شمار مي‌آيند.
از سويي ديگر، نويسنده از زبان زوربا مدام به زنان برچسب مي‌زند؛ برچسب‌هايي قطعي و راديكال مانند «هرزه، شيطان، محتاج توجه و ...» و مدام در جاي‌جاي كتاب مي‌نويسد: «زنان همينند ديگر».
نگاه دو‌گانه و سياه و سفيد نويسنده نيز در جاي‌جاي كتاب مشهود است كه بيشتر اوقات، زنان را هدف قرار مي‌دهد؛ زنان زشت و زيبا، زنان فرشته و شيطان، دلربايي و محبوبيت آنها به گاه عشق و سليطگي و منفوري آنها، وقتي ديگر دوست‌شان نداري.
زوربا امروز عاشق است و براي دستيابي به تن هر نوع زني دست و پا مي‌زند و فردا بعد از كامجويي، آن زن را رها مي‌كند و مانند حيواني گرسنه به دنبال صيد تازه‌اي مي‌گردد چرا كه زن براي او نه يك انسان، نه يك معشوق، بلكه مادينه‌اي است كه پس از دستيابي، ارزش خود را از دست مي‌دهد.
كامجويي‌ها و هوس‌راني‌هاي اين مرد در پوششي زيبا و در قالب روايتي فلسفي به خورد مخاطب داده مي‌شود اما لذت‌جويي زنان مرتبط با او، هرز‌گي است و بس. برخي اين نگاه شرم‌آور نويسنده را نگاهي انتقادي به جامعه يونانِ آن زمان دانسته‌اند اما به نظر مي‌رسد كه اين نگاه بيشتر از آنكه به حقيقت نزديك باشد، جنبه توجيهي و پوششي دارد؛ چرا كه اولا اين بينش در جاي‌جاي كتاب مشهود است و سيري تك‌صدايي و مركزيت‌خواه را دنبال مي‌كند؛ ثانيا نويسنده‌اي كه آشكارا اصول ديني، اجتماعي و اعتقادي جامعه آن روز را بازيچه‌ دست زوربا مي‌كند، چرا بايد در مواجهه با زنان، نگاهي تعارضي در پيش بگيرد و نقد اجتماعي خود را اينگونه با توهين به آنها انعكاس دهد؟ در حالي كه در هيچ جاي كتاب صدايي بر خلاف صداي اين پيرمرد شهوت‌ران شنيده نمي‌شود و صداي او صدا و انديشه مسلط كتاب است.
آنچه در اين كتاب مانند برخي ديگر از كتاب‌هاي فلسفي، عرفاني و ادبي مشهود است، ناديده گرفتن زن است. گويي تمام انديشه‌ها و پيام‌آوري‌ها و ... براي مردان است و زنان تنها بخشي از اسباب راحتي و لذت مردان هستند.
٭ مقاله خنده مدوسا، هلن سيكسو.
برگردان: محمدرضا فرزاد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون