• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۹ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5247 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱۲ تير

روایت مستوفی از قتل عشقی

مرتضی میرحسینی

یکی از واقعات عجیب، که مسلما به تحریک عمال نظمیه تهران بوده، واقعه قتل میرزاده عشقی نویسنده روزنامه قرن بیستم است. طبع شاعرانه و حساس این سید جوان- که از زیبایی صوری هم بی‌بهره نبود- از نوشته‌ها و نمایشنامه‌ها و اشعارش به خوبی پیداست. زندگانی او بی‌نظم و شاید مبتلا به الکل و افیون، ولی جوانی صاحبدل و عاشق‌پیشه و آنچه می‌گفت و می‌کرد واقعا به آن معتقد بود. همان‌طور که اشعار و نوشته‌هايش به واسطه نداشتن مایه علمی، هنوز پخته نشده، و غث و سمین را درهم می‌آمیخت، در روش سیاسی هم خام و افکارش استقراری پیدا نکرده، و مثل اشخاص احساسی هرچند روز به سمتی متمایل می‌گشت و این جمله از هجویات دیوان او به خوبی هویداست. عشقی با اینکه در سال قبل، شاید یکی از طرفداران جدی سردارسپه بوده و مستزاد «دیدی چه خبر بود» (این مجلس چارم به خدا ننگ بشر بود!/ دیدی چه خبر بود؟// هر کار که کردند، ضرر روی ضرر بود/ دیدی چه خبر بود// این مجلس چهارم «خودمانیم» ثمر داشت؟/والله ضرر داشت// صد شکر که عمرش، چو زمانه بگذر بود/ دیدی چه خبر بود// دیگ وکلا جوش زد و کف شد و سر رفت/ باد همه در رفت// ده مژده که عمر وکلا، عمر سفر بود/ دیدی چه خبر بود//...// سرمایه بدبختی ایران، دو قوام است/ این سکه به نام است// یک ملتی از این دو نفر، خون به جگر بود/ دیدی چه خبر بود// آن کس که قوام است و به دولت همه کاره است/ از بس که بُود پست// در بی‌شرفی، عبرت تاریخ سیر بود/ دیدی چه خبر بود//...) را در هجو وکلای مجلس چهارم، با شوخی‌های زننده و کلمات غیرعفیف و ناسزا گفته و دست رد به سینه هیچ کس- حتی مدرس هم نگذاشته بود- بعد از وقایع جمهوری، طرفدار جدی مدرس و اقلیت (مجلس) شده، در روزنامه قرن بیستم چیزهای زننده بر ضد اوضاع حاضر و به‌خصوص سردار سپه می‌نوشت و بی‌پروا با هجویات خود جمهوری و جمهوری‌خواه و نظامیان را به باد سخریه و استهزا گرفته بود (...جمهوری نقل پشکل است این/ بسیار قشنگ و خوشگل است این// تا تهیه در لندن، شد اساس جمهوری/ خود سری تدارک شد، بر قیاس جمهوری// ارتجاع و استبداد، در لباس جمهوری/ آمد و نمود، حیله با رنود// ...). روز چهارشنبه 13 سرطان (سال 1303 خورشیدی)، دو نفر به خانه او رفته، با یکی، دو تیر او را از پا درآوردند. یکی از دو نفر فرار کرده و دیگری را که به دست آورده و تحویل نظمیه دادند. نظمیه آورنده را توقیف و قاتل را فراری داد و میرزاده همان روز در نظمیه به درود زندگی گفت. مردم تهران از این پیشامد که دست عمال نظمیه در آن به خوبی دیده می‌شد بی‌اندازه عصبانی شده، تشییع بی‌سابقه و بی‌نظیری از جنازه او کردند. عده تشییع‌کنندگان را 20 تا 30 هزار نفر می‌گفتند، اجمالا از شاه‌آباد تا چهارراه سیروس و برق را مردم فراگرفته بودند. ازدحام مردم در این تشییع چند جهت داشت؛اولا ضدیت با سردارسپه که او را آمر این قتل می‌دانستند، دیگری همراهی با افکار اقلیت که سید مدرس مرکز آن بود و بالاخره جوانی و خوش‌طبعی و سیادت شخص مقتول، ولی دو جهت اول قوی‌تر از جهت سوم بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون