کوچه بیبنبست اطلاعات
ابراهیم عمران
تا خبر درگذشت آقای دعایی اطلاعات را شنید ؛ زنگ زد و گفت دیگر نمیتوانی بگویی برو پیش دعایی! صدایش گرفته
بود.
و کمی هم بغض داشت. تکيه کلامم شده بود برای برخی دوستان روزنامهنگار که تا بیکار میشدند توصیه کنم بروند پیش ایشان. به شخصه هیچ گاه با ایشان هم کلام نشده بودم.
بارها در تالار وحدت و اجرای کنسرت و تئاتر می دیدمشان با آن پیکان معروفشان. مراد از این نگاهی که به ایشان در مقدمه آمد، این بود که تا چه حد میتوان به فردی که حتی لختی دمخور نشده باشیم با کلام و حضورش، اعتقاد و ایمان داشته باشیم این چنین. وجود افرادی از این دست به حتم در پیرامونمان نعمتی است بزرگ.
زنده یاد باستانی پاریزی به نمونه های فراوانی از کمک و یاری آقای دعایی به افراد با گرایش ها و نحلههای گوناگون فکری در کتاب هایشان اشاره داشتهاند. آن چنان که در یادداشت های اهل قلم هم از این دست یاری رساندنها، ذکر شده بود. اطلاعات شاید از جنبه روزنامه ای دستاورد چندانی دست کم از میانههای دهه هفتاد نداشته باشد.
دههای که روند روزنامه نگاری و نوع نگاهش به مناسبات سیاسی و اجتماعی تغییر یافته بود. ولی خواننده های وفادار و اغلب میانسال و کهنسال خود را حفظ کرده بود.
به قول دیگری از همشهریکرمانیاش( باستانی) درستترین و کامل ترین خبرها در ستون ترحیم این روزنامه یافت میشد. و شاید پر خواننده ترین صفحه اطلاعات . جایی نقل قول شده بود که اطلاعات مظهر رحمانیت نظام است و شاید بهترین فرد برای این موسسه زاده پر از مهر و عطوفت کرمان بود و بس. شخصیت دلرحم ایشان در موسسهای که یادآور نامهای بزرگ و اصیلی بود، توانست خدمات زیادی به اهالی مطبوعات و غیر آن كند.
پر بیراه نبود که بعد تلفن دوست روزنامهنگارم ماندم که دیگر بعد از بیکاری روزنامه نگاران به شوخی و جدی چه بگویم؟!
خدایش بیامرزد و امید که منش و مرام ایشان هم به یادگار برای همه بماند و بیاموزیم از آن کردارهای نیکشان.