گفتوگو با مدير بنياد اميرخسرو بلخي در ايران به مناسبت همايش «روز ملي موسيقي افغانستان» در مشهد
هنر، بستر پيوند عميق ايران و افغانستان
سيمين سليماني
پس از تسلط طالبان بر افغانستان، جايگاه موسيقي در اين كشور بيش از پيش متزلزل شد و هنرمندان موسيقي كشور همسايه ما –چنانكه شايسته است- ديگر امكان فعاليت در موطن خود را ندارند؛ اهالي هنر ايران و افغانستان با اشتراكات فرهنگي ديرينه و ريشههاي مشترك خيلي وقتها به پيوندهاي مستحكم فرهنگي، هنري و موسيقايي اين دو كشور اذعان داشتهاند. اين در حالي است كه هنر همواره در اين هر دو سرزمين جاري بوده؛ حتي اگر عدهاي بكوشند راه را بر جريان طبيعي ارايه آن ببندند! اما آيا اميد بستن به توقف جريانهاي فرهنگي و هنري و از آن جمله موسيقي يا سوداي هدايت آنها به سمتوسويي خاص، چيزي جز خيال خام است و اصلا آيا مگر چنين نيتي امكان وقوع دارد؟ هنر –چنانكه در تمام تاريخ- سرانجام به كار و راه خود ادامه خواهد داد. گيرم گاهي به سبب پارهاي از ملاحظات عمدتا سياسي روند و سرعت آن كمتر شود. قدر مسلم اصل قضيه كه ادامه راه است، به قوت خود پابرجا خواهد بود. چنانكه در تمام طول تاريخ بوده.
حالا مهدي حسين بلخي، مدير بنياد اميرخسرو بلخي در ايران و همكاران فرهنگياش با مشورت گرفتن از بزرگان حال حاضر موسيقي افغانستان با وجود تمام دشواريها، تلاش زيادي دارند تا از ضرباهنگ موسيقي افغانستان كند نشود و نبض آن با نظمي مطابق گذشته بزند.
روز تولد محمدحسين سرآهنگ را كه از هنرمندان برجسته و تاثيرگذار موسيقي افغانستان است به عنوان روز ملي موسيقي اين كشور نام نهادند. به همين مناسبت بنياد اميرخسرو بلخي نخستين «همايش روز ملي موسيقي افغانستان» را همراه با ويژهبرنامهاي شامل اجراي برنامه موسيقي و سخنراني در مشهد برگزار كرد. در اين همايش شش روزه كه از 5 تيرماه در آستانه روز جهاني پناهنده وهمزمان با برپايي نمايشگاه «وطن مهر»-كه همهساله در مشهد سبب گردهمآيي هنرمندان افغانستاني ميشود- برگزار شد، چهرههاي فرهنگي و هنري برجسته افغانستان از جمله محمدكاظم كاظمي، شاعر و نويسنده افغانستاني و عضو گروه علمي برونمرزي فرهنگستان زبان و ادب فارسي، ماها كاشور، رييس دفتر نمايندگي كميسارياي عالي سازمان ملل در مشهد، سيد ابوطالب مظفري، شاعر، نويسنده و منتقد ادبي، رحمت حسين، برادرزاده استاد سرآهنگ و آوازخوان، شاه رسول قاسمي، آوازخوان، وحيد هروي، نوازنده مشهور طبله در هرات و محمد آصف حبيب، آوازخوان، بصير مجاهد، كارگردان و ... حضور داشتند. در جريان برگزاري اين همايش با مهدي حسين بلخي گفتوگو كرديم.
اخيرا با اقدام نامگذاري روز ملي موسيقي افغانستان روبهرو بوديم، هنرمندان موسيقي افغانستان در اين روزها درگير مشكلات فراواني هستند و طالبان كه حكومت اين كشور را در دست گرفته، با موسيقي ضديت دارد؛ بيشتر درباره انگيزه اين اقدام صحبت كنيد.
در ابتدا لازم ميدانم از فرصتي كه به ما داديد تا در اين باره توضيح دهيم، تشكر كنم. بنا بر شرايط و تحولات سياسي و امنيتي اوضاع هنر و هنرمندان خصوصا حوزه موسيقي افغانستان، سخت و شكننده شده و در حقيقت موسيقي ما برچيده و چراغ هنر موسيقي در افغانستان خاموش شده است. به همين لحاظ در اين شرايط حساس تاريخي هر تشكل و شخصيت فرهنگي-هنري بر اساس رسالتي كه دارد بايد در جهت احياي هنر موسيقي كه يك فرهنگ است، تلاش كند، چراكه با وجود طالبان خاموش شده و از بين رفته است. هر كسي كه در عالم مهاجرت است بايد به سهم خود اولين حركت و اقدام را بنا بر امكانات خود در راستاي احياي هنر و فرهنگ افغانستان انجام دهد و اين حركت را آغاز كند. بنياد فرهنگي هنري اميرخسرو بلخي تنها نهاد فرهنگي افغانستان در ايران است كه شخصيتهاي برازنده، برجسته و شناخته شده حوزه موسيقي اين كشور به صورت مستقيم يا غيرمستقيم، همكار يا عضو بنياد بوده و در آن سهيم هستند. ما از شش ماه قبل با مشورت بزرگان و نخبگان موسيقي در سراسر دنيا كه عضو بنياد هستند، پيشنهاد داديم كه اولين حركتي كه ميتواند موسيقي ما را زنده كند، نامگذاري روزي با عنوان روز ملي موسيقي است. دولتمندان و دولتمداران ما هيچ وقت در طول 30 سال گذشته تاثيري در اين زمينهها نگذاشتهاند؛ خصوصا در حوزه هنر موسيقي و جامعه موسيقي ما؛ بنابراين ما نخواستيم منتظر بمانيم و ببينيم وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان چه ميكند يا مسوولان هنري و فرهنگي كه در دولت هستند چه ميكنند. آنهايي كه سرنوشت موسيقي در دستشان است، در واقع خودِ ما، بايد سرنوشت آن را تعيين كنيم. نخستين همايش را با روز ملي موسيقي افغانستان آغاز كرديم و اين نخستين حركت در جهت گسترش اين طرح و برنامه است كه خوشبختانه مورد استقبال بسيار زيادي از سوي جامعه هنري و فرهنگي از جمله هنرمندان برجسته موسيقي ما قرار گرفته است.
فرموديد اين روز را با مشورت اساتيد موسيقي افغانستان نامگذاري كرديد. چطور شد اين روز و اين مناسبت تعيين شد؟
از آنجا كه اتفاقا روز 31 جوزا (مصادف با 31 خرداد) تولد استاد سرآهنگ است اين روز را با مشورت دوستان روز ملي موسيقي افغانستان نام نهاديم. كساني كه از دستاندركاران اين طرح و برنامه بودند از جمله نخبگان موسيقي افغانستان هستند كه ميراثدار مكتب موسيقي افغانستان بودند، مثل استاد آصف محمود، استاد عارف جعفري، همچنين استاد الطاف حسين سرآهنگ پسر استاد سرآهنگ كه در هند و پاكستان و همچنين افغانستان مشهور به پادشاه موسيقي افغانستان است، استاد شريف غزل، استاد حسين بخش ميراثدار مكتب استاد قاسم مرحوم، استاد روحالله عصمتي و استاد ظاهر باختري كه از آهنگسازان معروف افغانستان است و تقريبا دهها استاد و هنرمند برجسته ديگر كه اگر نامشان را ببرم، سخن به درازا كشيده ميشود.
با توجه به تعيين روز تولد استاد سرآهنگ به عنوان روز ملي موسيقي افغانستان، قدري از اهميت جايگاه و مقام ايشان در موسيقي بگوييد.
شخصيت استاد سرآهنگ آنقدر بالاست كه نميتوانيم به راحتي در مورد آن سخن بگوييم. جايگاه استاد سرآهنگ از دو بعد قابل بررسي است؛ يكي اينكه در علم و هنر موسيقي، حداقل در يك قرن اخير حتي در شبه قاره هند كسي را برازندهتر از استاد سرآهنگ نداريم. بهطور خلاصه استاد سرآهنگ در علم موسيقي راگها و دستگاههايي را اضافه كرد كه قبل و بعد از او كسي نتوانسته است چنين چيزي اختراع و ايجاد كند و لقب سرتاجي موسيقي را نيز از اين لحاظ گرفت. بعد دوم اينكه تعريف فلسفه و علم موسيقي اميرخسرو بلخي را استاد سرآهنگ در هند و پاكستان و افغانستان يعني در شرق تعريف كرد و شناساند، چون موسيقي هندوها چيز ديگري بود اما موسيقي مسلمانان موسيقي اميرخسرو بلخي بود. اميرخسرو بلخي از بلخ به هندوستان مهاجرت كرد و از سبك قوالي آغاز و سبك خيال و كلاسيك و نتهاي موسيقي را ايجاد كرد. استاد سرآهنگ فلسفه، علم و هنر اين موسيقي را به شبه قاره هند و پاكستان و افغانستان و حتي دنيا شناساند. او از هند كه سرزمين اعجوبههاي موسيقي است القاب بزرگي دريافت كرده است از جمله سرتاج موسيقي، كوه بلند موسيقي، شير موسيقي، باباي موسيقي، پروفسور موسيقي، ماستر موسيقي و...
در حوزه ادبيات هم، ايشان به بيدل علاقه وافري داشتند. برخي معتقدند كه شهرت ويژهاي كه ميرزا عبدالقادر بيدل در افغانستان داشته، به خاطر آهنگهايي است كه استاد روي اشعارش داشتند. شما هم چنين نظري داريد؟
همينطور است. ميتوان از استاد سرآهنگ به عنوان يكي از بزرگترين بيدلشناسان در تاريخ هند و پاكستان و افغانستان و حتي ايران نام برد كه قبل و بعد از او كسي از استاد سرآهنگ بالاتر نبود. ادبيات و اشعار بيدل بسيار مهم و در عين حال پيچيده هستند و كساني كه در عرصه ادبيات كار كردهاند، اهميت او را بسيار بهتر ميدانند. البته هنوز خود بيدل ناشناخته است و كمكم جامعه ادبي ما بهتر و بيشتر او را ميشناسد و همچنين استاد سرآهنگ است كه با آوا و نواي موسيقايي، بيدل را به جامعه شناساند. البته من بيشتر از اين نميتوانم توضيح بدهم و وارد حوزه ادبي بشوم، چون در تخصص من نيست.
ايران و افغانستان دو كشور همزبان و با اشتراكات فرهنگي بسيار هستند، موسيقي افغاني و ايراني چه پيوندي با يكديگر دارند؟
همه ما بايد اين نكته مهم و اساسي را به ياد داشته باشيم و آن را فراموش نكنيم. اول اينكه موسيقي ما ريشه در ادبيات، فرهنگ و تاريخ حوزه فارسيزبانان داشته و دارد؛ ايران، افغانستان، تاجيكستان، قسمتي از ازبكستان، پاكستان و هند. موسيقي فارسيزبانان موسيقي اميرخسرو بلخي است. اميرخسرو بلخي اهل بلخ بوده و در هندوستان، زير نظر سيد نظامالدين اوليا كه عارف و دانشمند بزرگ و اهل بخارا بود، ضمن درسهاي عرفان و فلسفه، موسيقي را نيز ميآموزد و بعد موسيقي را شكوفا كرده و آن را ايجاد ميكند. الفباي موسيقي، الفباي فارسي است و هر نام و الفباي موسيقي از اول تا هفتمين نت آن، فلسفهاي در خودش دارد كه نه در ادبيات اردو، نه پشتو، نه انگليسي و نه زبانهاي ديگر وجود ندارد. هيچ ارتباطي با زبانهاي ديگر ندارد و فقط با زبان فارسي ارتباط دارد. پيوند ايران و افغانستان همين ادبيات فارسي و موسيقي آن است. زماني كه مرزبنديها توسط انگليس صورت گرفت، در آن زمان بخش موسيقي و ادبياتِ تاريخ ما را نيز از هم جدا كردند اما من اطمينان دارم كه ادبيات، هنر و موسيقي ما اصلا از هم جدا نيستند و موسيقي است كه ما را به هم پيوند داده و خواهد داد. نكته دوم سبك موسيقي خراساني ما هست كه بيشتر در هرات، ايران و بخشهايي از ديگر مناطق افغانستان كار ميشود. اينها پيوند ميان تاريخ، فرهنگ و هنر يك ملت جدا شده از هم را ميرساند. نكته سوم اين است كه بين شعر و موسيقي، پيوندي وجود دارد كه هيچگاه از هم دور نيستند. در نظر بگيريد كه در تمام لحظات و در لحظههاي حساس شعر سروده ميشود و هر لحظهاي پيام خود را دارد. در موسيقي هم، راگهايي داريم كه در وقتها و لحظات حساسي خوانده ميشوند مثلا در شب، اول شب، نصف شب و بعد از نماز صبح، ظهر، بعدازظهر دم پيشين يا عصر و ابتداي شب؛ چراكه دستگاهها و راگهايي هست كه در همان زمان خوانده ميشوند و شعري كه سروده شده نيز به همين شكل بايد در زمان خودش خوانده شود وگرنه معنا و مفهوم خود را از دست ميدهد. در نهايت نتيجه ميگيريم كه پيوند بين موسيقي و شعر و ادبيات فارسي از قرنها قبل و هزاران سال پيش وجود داشته و از هم ناگسيختني است و خوشبختانه اين موضوع براي همه روشن است و همه بر اين مساله واقفند و موسيقيدانها، شاعران و هنرمندان ما به هر شكلي كه امكان داشته باشد باز هم اين پيوندها را ايجاد ميكنند. همه كشورهاي فارسيزبان از نظر تاريخي، فرهنگي، هنري و موسيقي بايكديگر ارتباط داريم و به هم متصل هستيم.
31 جوزا همانطور كه گفتيد، زادروز استاد سرآهنگ بود و شما اين روز را به عنوان روز ملي موسيقي افغانستان برگزيديد، استاد سرآهنگ در ايران چقدر شناخته شدهاند؟
استاد سرآهنگ را اكثر جامعه هنري ايران كه با موسيقي و ادبيات سر و كار دارند و به خصوص كساني كه در اين حوزهها در افغانستان، پاكستان، هند و تاجيكستان برجستهاند، ميشناسند، چراكه استاد سرآهنگ در دو بُعد ادبيات و موسيقي برازنده بودند. در حقيقت استاد سرآهنگ بود كه بيدل را به سراسر جهان، حتي مردمان هند شناساند و جامعه فرهنگي و هنري ايران در 20 سال اخير با چهره برجسته، فرهنگي، هنري و موسيقي استاد سرآهنگ بسيار آشنا شدند. البته پيش از انقلاب هم هنرمندان، اساتيد و بزرگان موسيقي كه ارتباط تنگاتنگ و نزديكي با اساتيد موسيقي افغانستان داشتند، استاد سرآهنگ را بسيار ميشناختند و از كاركردهاي ايشان در حوزه موسيقي آگاه بودند. در بيست سال اخير نيز استاد الطاف حسين سرآهنگ (پسر استاد) با همكاري همسرش كه معاون وزير هندوستان و وزير فرهنگ وقت هندوستان بود، كارهايي را در حوزه ادبيات فارسي و موسيقي، از هند آغاز كردند. برنامه عرس بيدل و سمينارهايي درباره امير خسرو بلخي كه با دعوت از اهالي فرهنگ و هنر كشورهاي فارسيزباني چون ايران، تاجيكستان، افغانستان و پاكستان برگزار شد. ايشان بنياد بيدل را از سال ۱۳۸۳ راهاندازي كردند.
چرا استاد سرآهنگ تا اين اندازه در هند شناخته شده و شهير هستند و القاب بسياري را هم از آن خطه دريافت كردهاند؛ آيا اين موضوع ارتباطي به شاگردي وي در كودكي نزد عاشق علي خان و سفرش به هند هم دارد؟
اين مساله به چند دليل مهم است. اول اينكه استاد سرآهنگ استعداد سرشار در موسيقي داشت، دوم اينكه پدرش كه در عرصه موسيقي بسيار عالم بود و در دوران خود مثل استاد عاشق علي خان، استاد اميرعلي خان، فياض خان و ساير اساتيد و بزرگان موسيقي هند و پاكستان محسوب ميشد، روي فرزندش حدود پانزده سال يعني از سن پنج سالگي زحمت كشيد و تمام علم موسيقي و داشتههايش را به فرزند خود انتقال داد و او را آماده كرد تا در برابر استادي زانو بزند كه در عرصه خود سرآمد تمام اساتيد بود. استاد عاشق علي خان، صاحب مكتبي به نام پتياله بود و استاد سرآهنگ شاگرد بينظيري در تمام حوزهها و سبكهاي موسيقي، از آوازخواني گرفته تا علم موسيقي و ديگر موارد بود و بعد از عاشق علي خان و غلام علي خان، وقتي استاد سرآهنگ پا در عرصه هنر موسيقي و آوازخواني، خصوصا سبك كلاسيك ميگذارد در زمان خود سرآمد همه استادان و هنرمندان موسيقي هند و پاكستان و افغانستان ميشود و استاد سرآهنگ تنها شاگرد استاد عاشق علي خان بود كه تمام سختي و مشكلات و دشواريهاي مكتب موسيقي در او پرورش يافت و از آن عبور كرد و سربلند بيرون آمد و استاد عاشق علي خان هم تمام داشتههاي خود را در اختيار استاد سرآهنگ گذاشت. نكته بعدي براي شهرت استاد سرآهنگ كه بسيار مهم است، نوآوري در موسيقي، غزلخواني، كلاسيك و خيال بود كه ايجاد كرد و كارهاي مهمي انجام داده بود بهطور مثال راگها و سبكهاي موسيقي و سبك آوازي اختراع كرد كه منحصربهفرد بود و مهمتر از همه مسالهاي كه استاد سرآهنگ را نسبت به همه استادان متمايز ميكرد، اين بود كه ادبياتشناس و بيدلشناس زمان خود هم بود يعني در عرصه ادبيات و بيدلشناسي زانو زد و نزد استاد قندي آغا بيدلشناسي هم آموخت و تبحر پيدا كرد و در عرصه موسيقي و ادبيات و حتي در عرصه نوآوريهاي موسيقي در دوره خود بينظير بود و در اين زمان آخرين لقبش را از بزرگترين دانشگاه هندوستان با عنوان سرتاج موسيقي دريافت كرد.
برگرديم به موضوع نامگذاري و بهانه اين گفتوگو؛ فكر ميكنيد نامگذاري اين روز به نام روز ملي افغانستان چقدر ميتواند بر موسيقي اين كشور موثر باشد؟
من يقين دارم اين رويداد و اقدام تاريخي و بينظير با عنوان روز ملي موسيقي افغانستان و به نام استاد سرآهنگ، موسيقي اصيل افغانستان، موسيقي اصيل كلاسيك، موسيقي عرفاني، موسيقي مكتب استاد سرآهنگ و موسيقي مكتب اميرخسرو بلخي را زنده نگه خواهد داشت و برجسته ميكند، از نو احيا ميكند و ترويج خواهد داد. ثبت اين روز در حقيقت ارجگذاري به موسيقي ما و موسيقي حوزه فارسي زبانها، موسيقي كلاسيك و موسيقي عرفاني ما و هنر و هنرمندان ماست. از اينرو موسيقي ما توسط هنرمندان ما كه انگيزه و اميد پيدا ميكنند، از نو زنده و احيا ميشود و جاني تازه در اين برهه خواهد گرفت، چراكه موضوعيت پيدا ميكند.
سپاس از همراهي شما. آقاي موحد اگر در پايان صحبتي داريد، بفرماييد.
كلام آخر را با يك شعر از بيدل به پايان ميرسانم، بيدل ميفرمايد كه «مغني كنون وقت جوش و نواست/ كه بنياد هستي به دوش صداست» يعني عالم و هستي با موسيقي و خداوند تمام عالم را با موسيقي ساخته است پس با موسيقي هم انسان، جامعه، فرهنگ، هنر و تاريخ ساخته ميشود و با تمام پليديها و زشتيها مبارزه ميشود و نقش اول را هنرمندان و بزرگان موسيقي دارند مثل استاد سرآهنگ كه امروز تا تاريخ هست استاد سرآهنگ زنده است و تا استاد سرآهنگ زنده باشد؛ تاريخ ادبيات، شعر، موسيقي و تاريخ بشريت هم زنده است. به هر حال اميدوارم كه در حوزه فارسيزبانها چه ايران، چه افغانستان، چه تاجيكستان كه حوزه ادبيات، شعر، موسيقي، جامعه و همه چيز ما مشترك است، به هنرمندان و بزرگان موسيقي ارج گذاشته شود، چراكه با همين هنرمندان و بزرگان موسيقي است كه جامعه زنده و پويا خواهد بود. با تشكر از وقتي كه در اختيار ما گذاشتيد. روز ملي افغانستان براي ملت افغانستان مبارك باشد و بعد از افغانستان بر جامعه فرهنگي و هنري ايران و تاجيكستان كه همه يكي هستيم و اميدوارم كه سرآغازي باشد براي ارجگذاري هنر و هنرمندان موسيقي ما.
پس از مشورت با بزرگان و نخبگان موسيقي در سراسر دنيا كه عضو بنياد هستند، نامگذاري روزي با عنوان «روز ملي موسيقي افغانستان» را پيشنهاد داديم. به عنوان اولين حركتي كه ميتواند موسيقي ما را زنده كند.
دولتمندان و دولتمداران ما هيچ وقت در طول 30 سال گذشته تاثيري در اين زمينهها نگذاشتهاند؛ خصوصا در حوزه هنر موسيقي و جامعه موسيقي ما... آنهايي كه سرنوشت موسيقي در دستشان است، در واقع خودِ ما، بايد سرنوشت آن را تعيين كنيم؛ بنابراين نخستين همايش را با روز ملي موسيقي افغانستان آغاز كرديم.
در علم و هنر موسيقي، حداقل در يك قرن اخير حتي در شبه قاره هند كسي را برازندهتر از استاد سرآهنگ نداريم. ايشان در علم موسيقي راگها و دستگاههايي را اضافه كرد كه قبل و بعدش كسي نتوانست چنين چيزي اختراع و ايجاد كند و لقب سرتاجي موسيقي را نيز از اين لحاظ گرفت. بعد دوم اينكه تعريف فلسفه و علم موسيقي اميرخسرو بلخي را استاد سرآهنگ در هند و پاكستان و افغانستان يعني در شرق تعريف كرد و شناساند، چون موسيقي هندوها چيز ديگري بود، اما موسيقي مسلمانان موسيقي اميرخسرو بلخي بود.