آمار سينمايي
حسن لطفي
شايد براي خيليها فيلم و سينما دروغي بيش نباشد. دروغي كه هر وقت يكي بخواهد از آن مثالي بزند با جمله «فيلمه چه انتظاري ازش داري!» روبهرو ميشود. بيراه هم نميگويند. داستان فيلم برآمده از رويدادي واقعي هم باشد تنهاش به خيالي ميچسبد كه آن را از واقعيت دور ميكند. دور شدني كه به معناي گريز از راستي و حقيقت نيست. گاهي قصدش برگشت به واقعيتي پنهان است كه ديدنش به سادگي امكانپذير نيست. البته اين همه چيزي نيست كه درباره فيلم و سينما گفتني باشد. سينما فراتر از اين حرفهاست. گاهي اوقات شفافيتش خيلي هم زياد است. كسي نميتواند فيلم كم فروشي را پر فروش جلوه دهد. آمارش كاملا پيدا و مشخص است. تعداد بليتي كه فروش رفته نشان ميدهد فيلمهايي مثل گنج قارون، عقابها، قيصر، ديناميت و...خواهان بيشتري دارند. از فيلمي كه ديدهاند رضايت دارند (اگر نداشتند به ديگران نميگفتند و فيلم پر فروش نميشد) در اين مورد خاص آمار فروش فيلمها بر خلاف خيلي از آمارها شفافيت بيشتري دارد. اگر با اين جمله حدس زديد قرار است سراغ آمارهايي بروم كه اين روزها مكتوب و شفاهي شنيده و خواندهايد، درست حدس زدهايد! از وقتي كساني (افراد حقوقي و حقيقي) در حرفها و نوشتههايشان خودشان را همه كس ميدانند و جاي همه حرف ميزنند (مثلا ميگويند مردم فلان چيز را برنميتابند يا صبر مردم تمام شده يا آحاد مردم موافقند يا...) و به راحتي عليه يا موافق هر امري يا شخصي سخن ميگويند به اين فكر افتادهام كه سينما با تمام داستانهاي دروغي كه دارد از خيلي از آدمها راستگوتر است. البته داستانهايش در اغلب موارد باورپذيرتر هم هست. اگر هم نباشد چندان مهم نيست و چندان هم برخورنده نيست. وقت تماشاي فيلم احساس ناداني نميكني. حس كسي را نداري كه از بدنت خون ميرود و تو با چشمهاي خودت ميبيني و از خون بودنش مطمئني آن وقت يكي به هر دليل (از بين بردن نگراني تو يا نگراني خودش) ميگويد اين خون نيست، شربت آلبالو است. بگذريم. بعضي از آمارها نشان ميدهد باورپذير كردن حرفها در سينما آسانتر از واقعيتي است كه در آن زندگي ميكني. آمار فروش فيلمها هم آمار صادقتري است.