خاطرات سفر و حضر (242 )
اسماعيل كهرم
در بسياري از كشورهاي پيشرفته در غرب كنترل آني روي خريد و ارايه بليت اتوبوس و تراموا وجود ندارد. شما به عنوان مسافر، موظفيد كه بليت تهيه كنيد و اگر مامور كنترل آمد، به او نشان دهيد و اگر هم نيامد كه هيچ! دانشجويان ايراني كه در اين كشورها زندگي ميكنند معمولا از نظر مالي در مضيقه هستند و هزينه حمل و نقل عمومي با تاكسي، قطار،تراموا و اتوبوس گران است و حداقل روزي 8 دلار تمام ميشود و لذا با توجه به كاهش ارزش پول ملي، بدون صرفهجويي در اين مورد، زندگي در دوران تحصيل سختتر ميشود. بنده چند بار در آلمان شاهد بودم كه وقتي اتوبوس در ايستگاهي ايستاد يكي- دو نفر كه شبيه ايرانيها، تركها و يا عربها بودند كلمهاي زير لب زمزمه كردند و ناگهان چند نفر از اتوبوس پياده شدند. آنچه آنها زير لب زمزمه كردند شبيه كلمه «زنبور» خودمان بود تا آنكه يك روز كه با مجيد، همفسر بودم، وقتي كه تراموا به ايستگاه رسيد، همان كلمه زنبور را شنيدم، مجيد گفت: «يادش بخير در روزگار دانشجويي وقتي اين كلمه را ميشنيديم از تراموا پياده ميشديم و توضيح داد كه در بين ايرانيها، خيليها ماموران كنترل بليتها را ميشناختند و وقتي كه ميديدندآنها سوار «تراموا» ميشدند، كلمه «زنبور» را كه كنايه از نيش زدن بود، به زبان ميراندند و خود پياده ميشدند و ساير ايرانيها هم ايضاً. به مرور، ساير مسافران حتي خود آلمانيها هم اين كلمه را آموختند و براي پياده شدن از مهلكه، از آن استفاده ميكردند! نبوغ ايراني؟