هوشياري
در برابر تهديدهاي جديد
اگر بيگانگان در طرحهاي جديد خود موفق شوند افزون بر التهابآفريني اين اقتصاد رنجور كشور است كه بازهم زيرسايه اختلافات سياسي و اجتماعي فشار مضاعفي خواهد ديد و به توليد و سرمايهگذاري بازهم آسيبهاي بيشتر وارد خواهد شد. شكوفايي هر اقتصادي مستلزم فضايي هموار و آرامش واقعي و رضايت و همراهي مردم است و اقتصاد ما بيش از هر كشوري نياز به ثبات و تعادل و گريز از شوكهاي گاه و بيگاه دارد. بهترين راه براي عبور از تمهيدات بيگانگان و حصول اقتدار عميق و درازمدت در درجه نخست رفع تهديدهاي بيروني و گسترش روابط همهجانبه با كشورهاي منطقه و جهان و تعميق مراودات صلحطلبانه با ملتها و دولتهاست. طرحهاي گوناگون ايرانهراسي از طريق ابتكارات صادقانه و تشنجزدا قابل شكستن هستند و ميشود از اين طريق نژادپرستان را در انزوا قرار داد. شرايط خاص منطقه و جهان هوشياري بيش از پيش را طلب ميكند و در داخل نياز به وفاق و نزديكي همه گروهها و جناحها را روشن ميسازد. مجموع شرايط داخلي و خارجي واقعا ظرفيت هرگونه برخوردهاي تشنجزا و اختلافساز را ندارد. نيروهاي ايراندوست و مردممدار اگر انتقادي دارند با رعايت همه شؤون قانوني و نظر به رفع خطرات فزاينده نظرات خود را بيان ميكنند. تمييز ميان دلسوزان منتقد و متعهد با براندازان و ويرانيطلبان و فرصتطلباني كه با ظاهري موافق آدرس غلط ميدهند به سادگي ميسر است. چرا براندازان از هر برخورد و تصادم داخلي مشعوف ميشوند و به تضادهاي دروني اميد بستهاند؟ آنان عناد عجيبي نسبت به قانونمداران منتقد نشان ميدهند همچنان كه گروه رجوي هنوز هم نوك تيز حملات خود را متوجه اصلاحطلبان ميكند. نكته بسيار اساسي اين است كه ايرانستيزان از هرگونه وقوع انقلاب به نفع خود كاملا نااميدند و همه مساعي خويش را متوجه هدم پايههاي استحكام جامعه و تماميت ارضي كردهاند. آنان طالب شورشهاي كور و گسترده و هرج و مرج داخلي شدهاند تا از اين طريق به ادامه حيات تشنجخواه خود برسند و براي همين هم از وقوع هر برخورد داخلي استقبال ميكنند. ميخواهند نگاه به داخل و اميد به سازوكارها و نيروهاي داخلي را عبث نشان دهند تا مردم رفتهرفته اميدشان به بيرون معطوف شود. براي يك جامعه هيچ چيز خطرناكتر از اميد بستن مردم به خارج نيست. نقطه مقابل اين همه بدخواهي و شوم نظري رجوع به خرد جمعي و همگرايي ايراندوستان و قانونمداران است. در سايه مدارا با مردم و احترام به خواستهها و تمايلات آنها و تحمل و توجه به خيرخواهيها و عبور از انحصارطلبيها است كه ميتوان به ثبات پايدار و عميق و سرمايهساز رسيد. قدر مخالفان و منتقدان صادق و متعهد بايد دانسته شود تا جا براي فرصتطلبان و رياكاران تنگ شود و كشور در مسير رشد و توسعه و آرامش و بالندگي قرار گيرد. به نظر ميرسد در بازداشت منتقدان دلسوزي چون آقاي تاجزاده خصوصا در شرايط خطير كنوني مصالح كشور آنچنان كه بايد درنظر گرفته نميشود. نگاه به تحركات همهجانبه ضدايراني اتفاقا همگرايي داخلي را ضروري نشان ميدهد، چنانچه در فقدان آن بيم آسيب به اركان عاليه كشور دور از ذهن نيست.