تاختن با تاكسي اينترنتي
نيوشا طبيبي
موضوعي كه ميخواهم به عرض برسانم، داستاني تكراري است. مايه اصلي اين داستان هميشه چنين است: براي باز كردن گره مشكلي، راهحلي پيدا ميكنيم، كمي بعد خود آن راهحل تبديل به مشكل بزرگتري ميشود. اين مايه اصلي را داشته باشيد، مطمئنم ميتوانيد دهها مثال حي و حاضر در امور روزمره زندگي اجتماعيمان پيدا كنيد كه مصداق آن باشند.
مساله تاكسيهاي اينترنتي يكي از همين معضلات است. براي حل مشكل جابهجايي در شهرها و ايجاد مسيري مطمئن و بسامان براي مسافرتهاي درونشهري و همچنين تحت نظم و انضباط درآوردن پديده رانندگان شخصي مسافركش، با تقليد از الگوي Uber كه در كشورهاي ديگر برپا شده بود، اسنپ و تپسي و مانند اينها به وجود آمدند. اوايل، تاكسيدارها و رانندگان آژانسهاي محلي به اين پديده فراوان اعتراض كردند. بسياري از آنها سن و سالي داشتند و سر و كله زدن با گوشي هوشمند و اپليكيشنها برايشان دشوار بود. سالها بود كه به همان روش قديم كار ميكردند و چرخ امور هم ميچرخيد.
رانندههاي آژانسهاي محلي، به معتمدين محل تبديل ميشدند و مسافران و رانندگان يكديگر را ميشناختند. با ورود اپليكيشنها، آژانسهاي محلي قرباني شدند. اين كسب و كارهاي كوچك كه محل ارتزاق و فعاليت عدهاي بود، چنان به كسادي و بيرونقي افتادند كه لاجرم يكي يكي در دكانهايشان را تخته كردند. رانندگانشان يا به اجبار و انحصار به كار كردن با تاكسيهاي اينترنتي تن دادند يا خانهنشين شدند يا به سراغ كار ديگري رفتند. با تعطيل شدن اين آژانسها و تاكسيهاي تلفني، رفته رفته دايره انتخاب مسافران هم تنگتر و تنگتر شد. ما ناگزير هستيم براي جابهجايي در شهرها به اين اپليكيشنها و مشخصا بزرگترين آنها يعني اسنپ مراجعه كنيم. اسنپ با برنامه جذب راننده و ايجاد جذابيتهاي مالي -در ابتداي كار- و مشتريمداري و رسيدگي به شكايات، در مدت كوتاهي تبديل به انتخاب اول و قطعي رانندگان و مسافران شد.
اين شيوه و مدل سالهاست كه در اقتصادهاي كاپيتاليستي براي ايجاد انحصار به كار ميرود. يعني در ابتداي كار و براي فتح بازار، اصل بر مماشات و امتيازدهي به مصرفكننده و ارايه قيمتهاي رقابتي است، كمي بعد كه رقبا نابود شدند و مشتري و مصرفكننده چاره ديگري نداشت، آن زمان، وقت خوشه چيدن است. با در نظر گرفتن اين اصل است كه در بسيار از كشورها قوانين سخت ضد انحصار وجود دارد -كه البته و به شيوه معمول سرمايهداري، چندان هم كارساز نيست. همين شيوه و سياست را مديران اسنپ در پيش گرفتند و اكنون كه هيچ گزينه ديگري وجود ندارد، آنها ميتوانند تركتازي كنند. به تبع آنها كل زيرمجموعه و رانندگان همچنين رويكردي دارند. در ساعات مشخصي كه ترافيك تهران به حد اعلي ميرسد، رانندگان به هيچوجه سفرهاي ارزان را نميپذيرند. به عبارت ديگر درخواست سفر بايد گرانقيمت باشد، در مسيرهاي بدون ترافيك و كم ترافيك و حتيالمقدور راهش هم كوتاه باشد تا آنها پاسخ مثبت بدهند. همين پاسخ مثبت هم سخت متزلزل است، ممكن است بعد از اينكه راننده به سوي مشتري حركت كرد، به ترافيك بخورد و سفر را لغو كند. ممكن است بيايد ولي يك كيلومتر دورتر از مسافر بايستد و از او بخواهد كه خودش را به ماشين برساند، ممكن است مسافر در را كه باز ميكند، نزد راننده مقبول جلوه نكند، همان موقع از ماشين بيرونش خواهد كرد. همه اين نابهنجاريهاي رفتاري در سايه حمايت بيچون و چرا از راننده است. رانندگان ميدانند كه كسي به شكايت مسافر ترتيب اثري نميدهد، تنبيه و توبيخي وجود ندارد. مديران تاكسي اينترنتي هم ميدانند كه سرمايه اصلي و منبع درآمد آنها رانندگان نازنين هستند، پس حق را به آنها ميدهند.
معضل اشتغال به كار افراد نابلد و غيرمحلي در تاكسيهاي اينترنتي همچنان وجود دارد. اتلاف وقت و هزينه و بالا گرفتن مشاجرات و افزايش فرسايش روح و روان و اعصاب مردم، نتيجه گسترده شدن انحصاري شبكههاي تاكسيهاي اينترنتي است. امروز آنها چند صد هزار راننده دارند و ديگر به نقطه غيرقابل بازگشتي رسيدهاند، ديگر لازم نميدانند به شكايتي رسيدگي كنند يا مشكلي را حل كنند، حالا نوبت آنهاست. آنها ميتوانند هر وقت دلشان بخواهد و پول خوب بگيرند و راهها خلوت باشد، مسافر بخت برگشته را جابهجا كنند. رانندگان ميتوانند اگر خوششان نيايد مسافر را وسط بزرگراه پياده كنند، سفرش را لغو كنند، بيادبانه و غيرمحترمانه با او حرف بزنند و رفتار كنند، چون انحصار دست آنهاست. فعلا كار ما گير آنهاست.