بليهاي كه به آن گرفتاريم
، سواي آنكه اين صدا چقدر بر شنوندگانش تاثير داشت يا خير، اين بود كه شركت در انتخابات و راي دادن در شرايط موجود امري بياثر است و فرد عاقل از انجام عمل بيحاصل پرهيز ميكند. بعضي ميگفتند دليلي براي شركت در انتخابات ندارند. برخي ميگفتند استقرار حاكميت يكدست به سود كشور است و ادعا ميكردند كه 10 سال است مبلغ اين باورند. عدهاي از اين ميگفتند كه شركت در انتخابات به معناي موافقت با سياستهايي تعبير ميشود كه آنها درست نميدانند و اگر هم در انتخابات شركت كنند براي تغيير اين سياستهاست و نه تاييد آن. بعضي پا را از اين هم فراتر ميگذاشتند و ميگفتند در انتخابات شركت نميكنند، چون با كليت ماجرا مخالفند. انتخابات برگزار شد و بهرغم گفته بعضي در اينجا و آنجا كه حداكثر، 20 تا 25 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت خواهند كرد، 49 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت كردند كه اين فقط يك درصد از انتخابات دومين دوره رياستجمهوري مرحوم هاشميرفسنجاني كمتر بود كه به گمان من با توجه به بلنداي بسامد صداي عدم شركت در انتخابات از يك سو و اوج پاندمي كرونا و عدم شروع واكسيناسيون عمومي از سوي ديگر، اصلا آمار بدي نيست، به خصوص كه مثل بعضي دورهها، با وجودي كه بعضي در ابتداي اعلام نتايج، سعي در تشكيك آرا داشتند، ولي به سرعت اين تشكيك كنار گذاشته شد. براي همين اين تفسير از آرا كه 51 درصد انتخابات را تحريم كردند را بيشتر بايد به يك شوخي تعبير كرد، چراكه 30 درصد كه تقريبا در هيچ وضعيتي در انتخابات شركت نميكنند مگر چه شود. اگر 60 درصد شركت كنند در هر جاي دنيا هم كه باشد يك استقبال مطلوب از انتخابات است. ميماند اختلاف 11 درصدي تا آن 49 درصد كه حتي اگر نيمي از واجدين شرايط به دليل پاندمي كرونا پاي صندوق نيامده باشند، ميماند 5 و نيم درصد و حالا چقدر از اين 5 و نيم درصد را بگذاريم به حساب انتخابات غيررقابتي اين دوره و چقدرش را بگذاريم به حساب تحريم. من هر طور حساب ميكنم به نتايج خوشايندي براي مشوقان تحريم نميرسم، هر چند اين نگاه ممكن است به مذاق بسياري خوش نيايد.
اما اينها به كنار، اگر مدعاي سياسيون را باور كنيم كه قصدشان بهبود وضع زندگي و آرامش خاطر مردم است، با شرايطي كه امروز و پس از يكدست شدن حاكميت پديد آمده، اعم از آن طرح صيانت و وضع بحران اقتصادي و آن فسادي كه نمونه كوچكش را در متروپل ديديم و شرايط نامشخص برجام و تحريمها و همين اتفاقات يكي، دو هفته اخير، آيا آناني كه حداقل 43 سال تجربه سياسي دارند، پيشبيني نميكردند كه حاكميت يكدست چه عواقبي براي مردم خواهد داشت كه ميگفتند دليلي براي شركت در انتخابات نداريم يا اينكه از يكدست شدن حاكميت دفاع ميكردند؟ اگر واقعا پيشبيني اين وضعيت را نميكردند كه حقيقتا بايد به تجربه سياسي و تحليلشان شك كرد و اگر پيشبيني ميكردند و باز هم هيچ تلاشي براي تشويق مردم به عمل نياوردند تا شايد حتي به قدر مختصر بشود جلوي آنچه پيشرو بود، بگيرند يا حداقل آن را كند كرد، بايد در صداقتشان شك كرد يا نهايتا به اين نتيجه رسيد كه چنين رفتاري ناشي از جوزدگي و احساساتگرايي بوده است، بليهاي كه شايد همه ما به آن گرفتاريم.