به نام مادر
مريم كارگر دستجردي
حدود يك سال پيش ساعت ۹ شب با چنين پيامي مواجه شدم: «سلام بيبي مريم مادر علي هستم. تورو به خدا و به آبروي امام حسين كمكم كن. هشت ساله كه پسرم پشت ميلههاي زندان هست. شب و روز گريه ميكنم و كارم دعا كردن شده.»
مانند ساير پروندههايم در جواب پيام اين زن ابتدا از او خواستم به خدا توكل كند و من هم هر كاري كه در حد توانم باشد برايش انجام ميدهم. پرونده را در نوبت گذاشتم و در دي ماه سال گذشته طبق روال پروندههاي قبلي با زندان مركزي خرمآباد تماس گرفتم و تحقيقات لازم را براي تاييد حسن اخلاق زنداني از رييس زندان و مددكاري آغاز كردم تا بتوانم مقدمات ابتدايي مربوط به آزادي علي را انجام دهم.
اين پرونده طي اين چند سال توسط بزرگان و ريشسفيدان پيگيري شده بود و تلاشهاي لازم را اين افراد براي جلب رضايت شاكي انجام داده بودند.
موضوع اين پرونده به درگيري و دعواي دستهجمعي اشاره داشت كه باعث قتل يك نفر شده بود. شاكيان اين پرونده نيز هفت نفر بودند كه شامل همسر و فرزندان مرحوم ميشدند. در همين راستا من با پسر اين مرحوم طي تماس تلفني مكالمهاي داشتم و قرار شد ايشان با خانوادهشان صحبت كنند و نتيجه را به من اطلاع بدهند. سپس به من اعلام كردند كه هدفشان اعدام نيست و باورشان بر اين است كه جان را خدا داده و خدا هم ميتواند آن را بگيرد.
بنابراين به همراه رياست زندان و چند نفر از بزرگان و ريشسفيدان شهرستان اليگودرز به خانه مرحوم رفتيم و در آنجا با خانواده مقتول صحبت كرديم. بر همين اساس صورتجلسهاي تنظيم كرديم كه اشاره به اين موضوع داشت كه طي چند سال اخير خساراتي به آنها وارد شده است و خانواده مقتول نيز به جاي دريافت مبلغ ديه حاضر هستند اين خسارات را از خانواده متهم به قتل دريافت كنند و رضايت بدهند تا زنداني از زندان آزاد شود.
پس از تنظيم صورتجلسه دو ماه از خانواده مقتول فرصت گرفتيم تا وجهالمصالحه را پرداخت كنيم. در لحظه آخر و پيش از رفتن من طبق روال پروندههاي قبلي يك جلد قرآن به خانواده مرحوم هديه دادم.
نيم ساعت بعد از آنكه از خانه مرحوم رفتيم پسر او به من پيام داد: «قرآني كه به ما هديه داديد را به فرزند كوچكمان داديم تا بگشايد و ما سورهاي از آن را براي مرحوم پدرمان بخوانيم. آيهاي از سوره الاسرا مقابل چشمهايمان قرار گرفت كه اشاره به بخشش دارد.»
پس از پيام آنها مادر متهم به قتل كه بسيار نگران بود با من تماس گرفت تا نتيجه جلسه را جويا شود. به او گفتم نگران نباشد و خانواده مقتول رضايت خود را عنوان كردند. مادر علي هم بسيار خوشحال شد و از من تشكر كرد. مادر علي با سختي زندگي ميكرد و ميگفت تنها آرزويم اين است كه علي آزاد شود براي همين تمام تلاشم را براي آزادي فرزندش انجام دادم.
دو ماه بعد هم طبق صورتجلسهاي كه با خانواده مقتول تنظيم كرده بوديم وجهالمصالحه را جمعآوري و به آنها پرداخت كرديم و علي در تاريخ ششم تير ماه سال جاري از زندان آزاد شد.
با آزادي علي از زندان مادر او هر روز به من پيام ميداد و تشكر ميكرد تا اينكه هفته گذشته اتفاق عجيبي رخ ميدهد. مادر زنداني بهطور ناگهاني سكته ميكند و جانش را از دست ميدهد و او پس از حدود ۱۰ سال انتظار يك هفته پس از آزادي پسرش از دنيا ميرود.
در آخر خداوند را شاكرم كه مادري را به لطف خدا به تنها آرزويش رساندم و بعد از چند روز مادر علي در آغوش پسر از بند رها شدهاش فرشته آسمانها شد.