درخشش غمانگيز امين اسماعيلنژاد
علي ولياللهي
ويتال هنين، سرمربي سابق تيم ملي لهستان كه بارها مقابل بازيكنان ايران قرار گرفته بود، پنجشنبه شب در جريان ديدار اين تيم برابر ايران در مورد امين اسماعيلنژاد گفت: «معماي بزرگي كه براي من به وجود آمده، اين است كه بازيكن ٢۶ ساله ايرانيها تا حالا كجا بوده است؟ من پشت خطزن ايران را تا قبل از اين در هيچ تورنمنت بينالمللي نديده بودم. عجيب نيست اگر بگويم كه در يك ماه اخير او بهترين بازيكن حاضر در ليگ ملتها بوده است.» پيش از هنين، پارك كي وون، سرمربي اسبق تيم ملي واليبال ايران نيز به همين شكل از ناشناس ماندن اسماعيلنژاد تا اين سن ابراز تعجب كرده بود. نه هنين، نه وون، نه تمام مفسرها و گزارشگران خارجي و نه علاقهمندان به واليبال در سراسر دنيا دركي ندارند كه چرا چنين فوق ستارهاي بايد در ۲۶ سالگي تازه نخستين تجربه بينالمللي بزرگش را در رده بزرگسالان تجربه كند. چرا دركي ندارند؟ چون آنها ايراني نيستند و در اين كشور زيست نكردهاند. حتي اگر به سياهنمايي متهم شوم بايد بگويم اينجا استعدادسوزي و پشت خط ماندن يك اتفاق كاملا طبيعي است. براي هر آدمي در هر رده سني و با هر جنسيتي صدها سد بزرگ و كوچك ساخته شده. از كنكور و سربازي تا آزمونهاي استخدامي و حلقههاي بسته قدرت و ثروت. از سينما و موسيقي و تئاتر تا فوتبال و بسكتبال و واليبال. از فشار خانوادهها و چشمهاي تنگنظر تا كليشههاي منسوخ. همين حالا امين اسماعيلنژاد در ۲۶ سالگي با مشكل خدمت سربازي مواجه است و شايد بعد از اين تورنمنت دوباره دو سال او را در هيچ مسابقهاي نبينيم. بازيكني كه بايد در ۱۸ يا ۱۹ سالگي نخستين تجربه جهاني بزرگسالانش را از سر ميگذراند حالا در ۲۶ سالگي هم از جايگاه خودش مطمئن نيست. در اين حد كه اگر صابر كاظمي مصدوم نشده بود شايد حتي به امين چندان بازي نميرسيد. در حالي كه او آنچه به خودش مربوط بوده را به بهترين شكل ممكن به انجام رسانده. او جايي عقب رفته و محو شده كه هيچ تسلطي بر آن نداشته. تازه با تمام اين تفاسير امين خوششانس هم بوده كه بالاخره به آنچه استحقاقش را داشته، رسيده. او آنقدر تلاش كرده و مانده و نبريده تا بالاخره روز موعودش فرا برسد. به بازيهاي امين اسماعيلنژاد در هفته اول ليگ ملتهاي امسال نگاه كنيد. چنان ولعي براي درخشش و موفقيت دارد كه انگار ميخواهد زمين ۹ در ۶ واليبال را گاز بزند. آنقدر فشار ميگذارد پشت هر آبشارش كه انگار هدفش سوراخ كردن زمين است. اين فشار چندين سال پشت خط ماندن، پشت خطزني است كه اين روزها همه واليباليهاي دنيا را انگشت به دهان كرده و آماري بهتر از بزرگترين قدرتيزنهاي واليبال دنيا به ثبت رسانده. بهتر از كورك، آرون راسل، الكساندر نيكولوف، آتاناسوويچ، ليما و سايرين. با اين حال تصور اينكه اگر اين فرصت باز هم به تاخير ميخورد چه اتفاقي رخ ميداد، دردناك است. اينكه شايد چنين استعداد شگرفي بدون درخشيدن در تيم ملي راهي خدمت سربازي ميشد و در ۲9-۲8 سالگي نهايتا در يكي از تيمهاي ليگ برتر نيمچه اسمي براي خودش دست و پا ميكرد و سه، چهار سال بعد هم چهار گوشه زمين را ميبوسيد. اين سرنوشت فرضي و تلخ اسماعيلنژاد سرنوشت واقعي بسياري از استعدادهاي اين مملكت است. استعدادهايي كه در سطح خودشان ميتوانستند چنين عملكردي داشته باشند و حالا معلوم نيست در كدام كنج عزلت به روزگار تباه شده فكر ميكنند. آنچه براي هنين و وون و خارجيها تعجببرانگيز است براي بسياري از جوانان اين مملكت خاطره است. خاطره پشت خط ماندههايي كه هرگز نتوانستند با پروازي شبيه به امين اسماعيلنژاد و بدون اينكه خطايي مرتكب شوند به پرواز در بيايند.