نگاهي به «گزينه اشعار» پوران كاوه
اگر دريا رد پايت را از تمام سواحل شسته باشد
محمود معتقدي
- گاهي شبيه روياي تو ميشوم: / از بيخود گفتنها كه بيرون بيايي/ طعم يك «دوستت دارم؟» وُ/ دو فنجان چاي داغ/ آخرين استعارههاي حيات را معنا ميبخشد.
پوران كاوه
1- مطلب از اين قرار است: هر آينه اگر بپذيريم كه دنياي شاعران، پيوسته در هالهاي از «اضطراب» و «جوشش» همواره ميل رسيدن به سرچشمههاي «تخيل» و «استواركردن» بازمانده روياهاي روزگار انساني خود را دارد، پس آنچه بر پا ميشود همانا ديدن و دوباره ديدن ِ دگرگونيهاي تصوير و تصور از زيستن وجود زندگي است. همچون گردش زمين و آسمان در زمانهاي از اينجا و اكنون كه در پناه گزينههايي از كلماتش روح آشفته شاعر و صيد لحظههايي از تماشاي جهان پيرامونش را باز مينشيند، چراكه دنياي پيچيده «شعر»، خود گزارههاي اتفاقي هستيشناسانه در حوزه «زبان» و «ادبيت» است كه همراه با استحالهاي از روياهاي خويشتن خويش تا آن ديگري را به زيباييشناسي شعر ميكشاند. باري آناني كه در قلمروي شاعرانگي، فضاي سخن گفتن را با آميزهاي از دستمايههايي به روايتي ديگر ميسرايند بيگمان راهي به كشف دنياي همنشيني واژهها و دگرگون كردن شكلي از واقعيتها به سمت و سويي دروني ميبرد. پس شعر خود مقولهاي است از واقعيت و روياي جاماندهاي از آنسوهاي دور وُ نزديك ِ ناخودآگاه همراه با آرايههاي ساختاري خاص كه درنهايت همچون دريچهاي تازه به نگاه و رويت مخاطب فرا خوانده ميشود. از سوي ديگر ادبيات در پيوند با «لذت بصري» به سرانجامي از داوري زيباييشناسانه خود را به نمايش ميگذارد. حال با مروري اندك دستمايهاي از آنچه را كه برشمردهايم به سراغ مجموعه گزينه اشعار پوران كاوه ميرويم كه مسافر شاعرانه از دهه هفتاد تا به امروز است.
2- در بخشي از مقدمه شاعر ميخوانيم.
«.... اينك من همانيام كه در شعرهايم ميبينيد، همانيام كه ميخوانيدم، مينويسم، ميسرايم و هم تصاوير گوناگون لحظههاي زندگي را با قلم روي بوم جاودانه ميسازم.... و نيز براي رهايي وُ آرامش دروني به شكل شعر بيان ميگردد. پس با شعر اين يگانه هستي، در زمانه خود پيش ميروم كه زيستنم بيحضورش مثل زنداني شدن در سلولي سياه و تاريك است، تا برسم... و... پرده بردارم.»
پوران كاوه: شاعر، مترجم و نقاش متولد 1330 شمسي، از شاعران دهه هفتاد، در اين گزينه اشعار منتشره از نشر مرواريد - كه از دوازده عنوان مجموعه گرد آمده است، در آغاز اين دفترها ميگويد:
«از بيخود گفتنها كه بيرون بزني
طعم يك «دوستت دارم» ... و
دو فنجان چاي داغ
آخرين استعاره حيات را معنا ميبخشد
حتي اگر دريا
رد پايت را
از تمام سواحل شسته باشد»
ذهن و زبان شاعر در اين گزينه اشعار فصلي ميان بيم و اميد را به ميدان شعرِ آزاد و نيز شعر كلاسيك فرا ميخواند. آنچه در اين گزينه از عنوان ِ مجموعههاي شعر برميآيد، عناصري از فصلها، سايهها، سكوتها، روياها، پنجرهها، طعم قهوه، آينه، اعتراف، زمين، باران، خط فاصله، دلتنگي، تماشاي تو و... در اين چشماندازها بهطور مستقيم از زندگي و پستي و بلندي آن ميگويد:
«دوباره آفتاب
در خاطراتي مچاله تكرار ميشود
و عكس تو در آينه خيال...
حرامم باد
جز اين اگر هست
حرامت باد
بي مني وُ اين همه سرمست. (ص 49- از سكوت ترانه ميسازم)
بيشك آنچه در اين شعر كوتاه محل توجه و تامل است، بيان يك واقعيت در آينه خيال است كه شاعر از خاطراتي مچاله شده مدد ميگيرد، از بيوفايي روزگار و سرمستي ِ آن ديگري ميگويد.
پوران كاوه نزديك به 3 دهه در چشمانداز شعر امروز در گذار زمان با تجربههاي فرمي و محتوايي بسيار شاعري سختكوش است كه سعي كرده از وقايع درون و بيرون زندگي و با توجه به شرايط اجتماعي و فرهنگي جامعه از چشمانداز شعر امروز، بسياري از حادثهها و انديشههاي شعري را در قلمروي شناخت به تجربههاي تازهتري نزديك و نزديكتر كند. از روشنايي تا تاريكي به شيوههاي مختلف سخن گفته و همچنان ميگويد:
«فرصت زياد نيست
زندگي براي آن بوده است كه تقسيم شود
ببين
سهم من از زندگي همانست كه ندارم
سهم تو
آنچه كه هميشه به آن پشت كردهاي
بيا براي بزرگ شدنت شعري بخوانيم
براي لبخندت نقشي بزنيم
براي بودنمان زمين را فرششده بنگريم وُ
سقف آسمان را بلندتر... (ص 97 - هوا طعم قهوه ميدهد)
در اين سروده شاعر از خود و از بيرون زندگي ميگويد، سهم خود و آن ديگري را به سادگي بيان ميكند و در اين چشمانداز از هنر نقاشي هم سود ميبرد و از دور بودن بسياري از روايتهاي زندگي به شيوهاي دوگونه سخن ميگويد و سهم آدمي را در حوزه روانشناختي بازانديشي ميكند و به گونهاي از آينده و اميد حرف ميزند.
شاعر سعي دارد از واژهها به گونهاي ساختمند و از تقسيم ِ يافتههاي آدمي در اينجا و آنجا سخن بگويد و با نوعي «بيدار باش» از هر شياري دريچهاي باز كند.
3- بيگمان ويژگي سرودههاي پوران كاوه، گاه خيلي صريح و با گويش اجتماعي و فرهنگي به گونهاي بيواسطه خود را به مخاطب نشان ميدهد؛ به ويژه دغدغههاي شاعر از منظر عشق وُ زندگي وُ مرگ، همواره در اين مجموعه به روشني ديده ميشود:
«از عشق گفتن شهامت ميخواهد
پشت ميلههاي «دوستت دارم»
هميشه قطرههايي سرخ ميچكد (ص 84)
شاعر در گزينهگوييهايش با شعرهاي كوتاه در بيشتر لحظههاي شاعرانه موفقتر از شعرهاي بلند عمل كرده است:
«توي اين همه سياهي آسمان
يقين دارم ميتواني نقطه نوري بيابي
خود را ميازار
هميشه «نفرت» روي ديگر سكه «عشق» است
اين را فالگير ِ سركوچهمان ميگفت
كه چهار بار به دنيا آمده است » (ص 111- هيچ آينهاي تكرار من نيست)
محل يادآوري است كه سرودههاي پوران كاوه درنهايت پر از موضوع و با زباني ساده از بسياري از عناصر بيروني سود ميبرد و از اين منظر از دستمايههاي خود زندگي بهره ميگيرد و با نگرشي تصويرگرايانه و عاشقانه با نوعي واقعيتگرايي از انسان ِ درگير ِ معاصر در زمينههاي مختلفي با تخيل خاصي به پازلهاي كوتاه و بلند ، از واژههاي همنشيني بهره ميگيرد. حس انديشهورزي و شناخت دردها و صداي معترض آدمي در سرودههاي او به وضوح ديده ميشود. بيشك مردممحوري و زندگيمحوري در آثار شعري پوران كاوه حرف اول را ميزند و گاهي منظر تمثيل در كار شاعر به زيبايي خود را نمايش ميدهد. باري، روايت و تخيل و تصويرگرايي در آثار شعري پوران كاوه جايگاه ويژهاي دارد و بيان وُ نمايش ِ رنج و شادي، روشني و تاريكي حس تقابلي را به ميدان ميكشاند.
4- در مجموعه «گزينه اشعار» پوران كاوه، چشمانداز بسياري از وقايع سياسي و اجتماعي ِ چند دهه اخير اينجا و آنجاي سرودهها ديده ميشود. بيگمان شكلهايي از زندگي و عشق و مرگ و شور عدالتخواهي و آرمانگرايي در بسياري از دفترهاي شعري شاعر با شروع خوبي خود را به رخ ميكشاند؛ چراكه ژرفانديشي و استفاده از پيكربندي ِتازهاي از روايت و تصوير در آثار اين شاعر دهه هفتادي در قالبهاي نوآورانهاي با نوعي بهرهمندي از صور خيال در ميان ديگر زنان ِ شاعر اين سالها حسآميزي ِ ماندگاري را در پي دارد.
گفتني است كه سادهگويي و نزديك شدن به واقعيتهاي جاري ِ زمانه در اين مجموعه در بسياري از يافتههاي شاعرانه كم وُ بيش به هر صورت ديده ميشود. بنابراين ميتوان گفت نوعي «رمانتيسم اجتماعي» در شعرهاي پوران كاوه سعي دارد از روزگار «شكست» و «گريز» به شيوههاي مختلفي واگويي كند. البته شعرهايي با موضوع «زنانه» در سرودههاي شاعر بسيار كمرنگ است؛ چراكه زبان و دريافت شاعرانه خيلي عمومي بوده و بسيار كم از مسائل و هويت زنان اين روزگار جداگانه حرف و سخني خاص ديده ميشود. در اين فرصت براي شناخت كارنامه شاعر بهتر است نامي از آثار شعري او ببريم كه عبارتند از: كتابهاي «صداي فاصلهها»، «بيا شبيه آفتاب باشيم»، «از سكوت ترانه ميسازم»، «گاهي شبيه روياي تو ميشوم»، «بانوي پنجرههاي بيتاب»، «هوا طعم قهوه ميدهد»، «هيچ آينهاي تكرار من نيست»، «اعتراف»، «باران نبار زمين جاي خوبي نيست»، «من، تو، آه از خط فاصله»، «چيزي شبيه دلتنگي» و «از تماشاي تو بر ميگردم»
ديگر اينكه مقدمه روشنگرانه استاد احمد پوري در شروع اين گزينه اشعار، بسيار جالب و دلنشين است.
و با اين سطرها اين نوشته را به پايان ميبرم:
«خود را پيدا كردهام
اما كدام باور
اين يگانگي را جشن خواهد گرفت»
پوران كاوه با نزديك به 3 دهه تجربههاي فرمي و محتوايي بسيار، شاعري سختكوش است كه سعي كرده از وقايع درون و بيرون زندگي با توجه به شرايط اجتماعي و فرهنگي جامعه، بسياري از حادثهها و انديشهها را در قلمرو شناخت به تجربههاي تازهتري نزديك كند. از روشنايي تا تاريكي به شيوههاي مختلف سخن گفته و همچنان ميگويد.
در «گزينه اشعار» پوران كاوه، چشمانداز بسياري از وقايع سياسي و اجتماعي ِ چند دهه اخير اينجا و آنجاي سرودهها ديده ميشود. شكلهايي از زندگي، عشق، مرگ و شور عدالتخواهي و آرمانگرايي در بسياري از دفترهاي شعري او خود را به رخ ميكشاند.