تاملي در لغو كنسرتهاي موسيقي در اهواز و حواشي آن
دوئلِ صدا
قاسم منصور آلكثير
خبر لغو كنسرتهاي موسيقي در اهواز را ميتوان از ابعاد مختلفي مورد بررسي قرار داد. داستان از آنجا شروع شد كه گروهي از مخالفانِ برپايي كنسرت با نصب بلندگو و پخشِ مداحي غيركلاسيك و اقامه نماز، سعي داشتند مخالفت خود با برپايي كنسرت به اين شيوه را نشان دهند. آنچه بيشتر در اين رويارويي به چشم خورد، دوئلِ صدا در برابر صدا بود. كارشناسان اجتماعي ميگويند كه صدا يا شكلِ تلطيفيافته آن، موسيقي، به عنوان يكي از مولفهها يا مشخصههاي هويتي اشخاص يا گروهها نيز تعريف ميشود. افرادِ مخالفِ برپايي كنسرت در حالي كه خودشان نيز گونهاي از موسيقي، يعني مداحي مدرن را كه در حيات مذهبي هر جامعهاي هست در مقابل موسيقي مردمپسند كه بخش زيادي از جامعه خواهان آن هستند، پخش ميكردند. گويا مخالفانِ كنسرت فراموش كردند كه در طول تاريخِ موسيقي، مداحان و موسيقيدانان همواره از يكديگر تاثيرپذير بودهاند. كمتر از ۱۰۰ سال پيش بزرگترين مداحان و تعزيهخوانان در اصل خواننده و رديفدانان نيز بودهاند، به همين دليل نيز به گوشههاي آوازي بسيار تسلط داشتند و هر گوشه را در جاي مناسب خود ميخوانند. در همين راستا ميتوان به اساتيدي همچون صدر اصفهاني، ضياء الذاكرين كه استاد آواز حسنعلي نكيسا و غلامحسين بنان بوده است، اشاره كرد. همچنين كارشناسان موسيقي ميگويند حتي مداحان معاصر نيز تحت تعليم گوشههاي موسيقي دستگاهي ايران روضه و نوحههاي خود را ميخوانند و خيلي از گوشههاي موسيقي ايراني تحتتاثير موسيقي در حيات مذهبي وارد رديف شدهاند مانند گوشه حسيني، رضوي، راك عبدالله، مخالف (مخالفخوان در تعزيه) و بسياري از گوشههاي ديگر.
اما اين شيوه از برخورد با برگزاري كنسرت در اهواز باعث برانگيخته شدنِ افكار عمومي مردم و خصوصا هنرمندان شد. اهواز كه كلكسيوني از مصايب و مشكلات را با خود حمل ميكند، توان و آستانه تحملِ مردمانش قاعدتا پايين آمده و نميتوان نهادها را از طرفي براي ايجاد نشاط اجتماعي بين مردم تشويق و از سويي ديگر به شكلي تحقيرآميز آنها را از حقِ شنيدنِ موسيقي در فضايي مشخص منع كرد.
ما با يك جامعه
جوان، تحصيلكرده، با سرمايههاي فرهنگي و اجتماعي بالا، فناورانه و ديجيتاليزه، جهانيشده سروكار داريم كه هيچ ربطي به جامعه چند دهساله گذشته ندارد و اين جامعه نيازهاي فرهنگي بسيار بالايي دارد كه خواستار پاسخ يافتن به آنها است و تغييرات نيز ناشي از همين امر هستند. رويكردِ مخالفانِ كنسرت در اهواز اصولا باعث برهم زدنِ روان اجتماعي، ايجاد وحشت و هراس از «ديگري» يعني نوعي «بيگانهتراشي» را ترويج ميدهند كه حاصلي جز ايجاد چند دستگي و شكاف اجتماعي ميان مردم نخواهد داشت. آنچه از سياستِ زور و تلاش براي پذيرشِ «فرهنگ رسمي» در اهواز برداشت ميشود، جز ايجادِ شكاف اجتماعي و افزايش نارضايتي و ايجاد و تلنبارِ عقده و كينه در كنارِ ليستِ بيشماري از مصايبِ اهواز، پيامد ديگري نخواهد داشت.